دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Qualitative Simulation of Nitrate and Phosphate along the Dez River using QUAL2KW Modelشبیهسازی کیفی نیترات و فسفات در طول رودخانه دز با استفاده از مدل QUAL2KW209921117137910.22059/ijswr.2019.280173.668182FAعلیافروسگروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول، دزفول، ایران.مریمزلقیگروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول، دزفول، ایران. ایمیلJournal Article20190511Various wastewaters such as household, industrial and agricultural wastes are entered along the Dez River from different locations. Regarding the water scarcity crisis, a comprehensive study on quantitative and qualitative pollution and using management tools such as mathematical and computer models is needed to predict water quality of this river and to prevent its further pollution. In this research, the qualitative QUAL2K model was used for simulation of NO<sub>3</sub><sup>-</sup>, PO<sub>4</sub><sup>-3</sup> parameters at seven stations; Chamgolak, Dolat park, third bridge, new bridge, floating bridge, fifth bridge and Gavmishabad. The calibration and prediction of the model was done using quality parameters of the river and other information obtained from the field studies. Also, root mean absolute error (MAE) and coefficient variation (CV) were used to validate the model by comparing the observation and prediction data. The results of the model represent the real conditions of the river to an acceptable level, which indicates the ability of the Qual2kw model for simulation of the quality parameters. Most of the river pollution is caused by urban sewage. According to the results, PO<sub>4</sub><sup>-3</sup> parameter during the studied period is considered to be threaten to aquatic life. But, according to water quality standard for agricultural use, there is no limitation for Dez River. The low discharge at the river downstream and the high loading of pollutants have increased the concentration of water quality parameters. According to the results of the EF, MAE and CV parameters, the model had the best fit for water nitrate.رودخانه دز در مسیر جریان خود محل ورود و تخلیه فاضلابهای خانگی، پسابهای صنعتی و کشاورزی بسیاری است. با توجه به بحران کمبود آب، انجام تحقیقاتی جامع پیرامون آلودگیهای آن از لحاظ کمی و کیفی و استفاده از ابزارهای مدیریتی همچون مدلهای ریاضی و کامپیوتری بهمنظور پیشبینی وضعیت کیفی آب این رودخانه و پیشگیری از آلودگی فزآینده آن امری ضروری بهنظر میرسد. در این تحقیق از مدل کیفی Qual2kw جهت شبیهسازی پارامترهای کیفی NO<sup>-3</sup> و PO<sub>4</sub><sup>-3</sup> در هفت ایستگاه چمگلک، پارک دولت، پل سوم، پل جدید، پل شناور، پل پنجم و گاومیشآباد استفاده شده است. از مقادیر پارامترهای کیفی رودخانه و سایر اطلاعات بهدست آمده از مطالعات صحرایی جهت واسنجی و پیشبینی مدل استفاده گردیده است. همچنین برای تعیین اعتبار مدل و مقایسه دادههای مشاهداتی از (MAE) و (CV) استفاده گردید. نتایج حاصل از مدل تا حدود زیادی گویای شرایط واقعی رودخانه میباشد که این امر نشان دهنده توانا بودن مدل Qual2kw در شبیهسازی پارامترهای کیفی است. عمده آلودگی رودخانه دز از فاضلابهای شهری میباشد. با توجه به نتایج، پارامتر PO<sub>4</sub><sup>-3</sup> در بازه مورد مطالعه در محدوده ورود فاضلابها به رودخانه دز عامل تهدیدکنندهای برای حیات آبزیان محسوب میشود. براساس استاندارد کیفیت آب برای کاربری کشاورزی در طی دوره نمونهبرداری، هیچگونه محدودیتی در بازه مورد مطالعه، رودخانه دز را تهدید نمیکند. پایین بودن دبی در پاییندست رودخانه دز و بارگذاری بالای آلایندهها سبب افزایش غلظت پارامترهای کیفی آب بوده است. با توجه به نتایج پارامترهای EF، MAE و CV، مدل بهترین انطباق را برای پارامتر نیترات داشته است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Experimental Study of Energy Dissipation in the Stilling Basin with Movable Bed in the Upstream of Screensبررسی آزمایشگاهی استهلاک انرژی در حوضچه آرامش با بستر متحرک بالادست صفحه مشبک211321237130510.22059/ijswr.2019.277537.668145FAرسولدانشفرازگروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه مراغه، مراغه، ایران0000-0003-1012-8342سیناصادق فاماستادیار گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه مراغه، مراغه، ایران0000-0002-9018-547Xعمرمیناییکارشناسی ارشد، گروه مهندسی عمران، دانشگاه مراغه، مراغه، ایرانJournal Article20190312Screens are lattice plates with certain porosity arranged vertically in the supercritical flow inducing energy dissipation and hydraulic jump stabilization. In this study, energy dissipation due to Hydraulic jump and Screens are investigated experimentally. The main variables of the study are: (i) the Froude number of supercritical flow (Fr<sub>A</sub>) in the 3.5-8 range; (ii) five samples of bed grains with a median diameter of 4.1-24 mm; (iii) screen with 40% and 50% porosities. The results from the study clarified change energy dissipation pit against supercritical Froude number, the participation of Screen and hydraulic jump in energy dissipation and the effect of porosity on energy dissipation. Also, to calculate the energy dissipation in the downstream of the Screen, some relationships have been presented and the results have been compared with previous studies. The results showed that the Froude number (Fr<sub>A</sub>) of supercritical flow have a great effect on energy depreciation. Also, the effect of dimensionless grain sizes (d<sub>50</sub>) and maximum scour depth (D<sub>s</sub>) is negligible on energy depreciation.<strong> </strong>صفحات مشبک سازههایی با نسبت تخلخل معین هستند که به صورت عمود در مسیر جریان فوق بحرانی قرار گرفته و باعث استهلاک انرژی جریان و تثبیت پرش هیدرولیکی میشوند. در این بررسی، استهلاک انرژی ناشی از پرش هیدرولیکی و صفحه مشبک بصورت آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفته است. متغیرهای مهم این تحقیق عبارت اند از: (i) عدد فرود جریان فوق بحرانی در بازه 5/3 تا 8؛ (ii) پنج نمونه دانههای بستر با قطر متوسط 1/4 تا 24 میلیمتر؛ (iii) صفحه مشبک با تخلخل 40 و 50 درصد. در این تحقیق، تغییرات استهلاک انرژی در مقابل عدد فرود جریان فوق بحرانی، میزان مشارکت صفحه مشبک و پرش هیدرولیکی در استهلاک انرژی، تاثیر تخلخل بر روی استهلاک انرژی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین برای محاسبه استهلاک انرژی در پاییندست صفحه مشبک روابطی ارائه شده و نتایج با تحقیقات گذشته مقایسه شده است. نتایج نشان داد که عدد فرود جریان فوق بحرانی تاثیر زیادی بر استهلاک انرژی دارد. همچنین تاثیر پارامترهای بدون بعد اندازه دانهها و بیشینه عمق آبشستگی بر استهلاک انرژی ناچیز و قابل چشمپوشی است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Irrigation scheduling of Black Gram based on Crop Water Stress Index (CWSI) under drip irrigationبرنامهریزی آبیاری ماش سیاه براساس شاخص تنش آبی گیاه (CWSI) تحت روش آبیاری قطرهای212521387119110.22059/ijswr.2019.280132.668179FAافشینخورسندکاندیدای دکتری آبیاری و زهکشی، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران0000-0002-3127-1335وحیدرضاوردی نژاددانشیار، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران0000-0002-1350-3227حسینعسگرزادهاستادیار، گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران0000-0002-5535-0150ابوالفضلمجنونی هریسدانشیار، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانامیررحیمیاستادیار، گروه زراعت، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانسینابشارتاستادیار، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20190501Empirical and theoretical methods (energy balance) are widely used to calculate the Crop Water Stress Index (CWSI) and irrigation scheduling to describe crop water status. In this study, irrigation scheduling was performed at the research farm of College of Agriculture, Urmia University, using a manual infrared thermometer and the empirical method of Idso <em>et al</em>. (1981) for the black gram under different irrigation regimes using drip irrigation in 2017. The experimental design was carried out in a randomized complete block design with three levels of irrigation I<sub>1</sub>, I<sub>2</sub> and I<sub>3</sub> which were 50, 75 and 100 percent water requirement in three replications, respectively. Using the baselines obtained for each treatment, the average CWSI values during the growth season of black gram for I<sub>1</sub>, I<sub>2</sub> and I<sub>3</sub> treatments were calculated to be 0.37, 0.23 and 0.15 respectively. The relationship between CWSI and total irrigation depth (mm) was determined as CWSI = -0.0008 (I) + 0.58, and the relationship between black gram grain yield (ton/hec) and CWSI was determined as Yield = -1.8237 (CWSI) + 2.1435 which their correlation coefficients (<em>R<sup>2</sup></em>) were 0.98 and 0.99 respectively, which shows the high accuracy of regression models. In general, if the amount of water decreases with stress during the plant growth, the CWSI value increases, and as a result of increasing CWSI, the crop grain yield decreases. Finally, the no stress treatment (I<sub>3</sub>) with CWSI=0.15 was the basis for irrigation scheduling and then some relationships were established for determining the irrigation time using CWSI in Urmia climate for four stages of black gram growth; flowral induction-flowering, pod formation, seed and pod filling, and physiological maturity as <br /> (T<sub>c</sub> ̶ T<sub>a</sub>)<sub>C </sub>= 1.9498 ̶ 0.1579(AVPD), (T<sub>c</sub> ̶ T<sub>a</sub>)<sub>C </sub>= 4.4395 ̶ 0.1585(AVPD), (T<sub>c</sub> ̶ T<sub>a</sub>)<sub>C</sub> = 2.4676 ̶ 0.0578(AVPD) and (T<sub>c</sub> ̶ T<sub>a</sub>)<sub>C</sub> = 5.7532 ̶ 0.1462(AVPD), respectively.روشهای تجربی و نظری (بیلان انرژی) بهطور گسترده برای محاسبه شاخص تنش آبی گیاه (CWSI) و برنامهریزی آبیاری مورد استفاده قرار میگیرند تا وضعیت آب گیاه را توصیف کنند. برنامهریزی آبیاری در تحقیق حاضر با استفاده از دستگاه مادون قرمز دستی و روش تجربی Idso <em>et al</em>. (1981) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه برای ماش سیاه تحت رژیمهای مختلف آبیاری با روش قطرهای در سال 1396 صورت گرفت. طرح آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه سطح آبیاری I<sub>1</sub>، I<sub>2</sub> و I<sub>3</sub> به ترتیب 50، 75 و 100 درصد نیاز آبی در سه تکرار اجرا گردید. با استفاده از معادلات خطوط مبنای بهدست آمده برای هر تیمار، مقادیر میانگین CWSI در طول فصل رشد ماش سیاه برای تیمارهای I<sub>1</sub>، I<sub>2</sub> و I<sub>3</sub> به ترتیب 37/0، 23/0 و 15/0 محاسبه گردید. رابطه بین CWSI و عمق کل آبیاری (میلیمتر) به صورت CWSI = -0.0008(I) + 0.58 و رابطه بین عملکرد دانه (تن بر هکتار) ماش سیاه و CWSI نیز به صورت Yield = -1.8237(CWSI) + 2.1435 تعیین گردید که مقادیر ضریب تبیین (<em>R<sup>2</sup></em>) روابط به ترتیب 98/0 و 99/0 بهدست آمد که دقت بالای مدلهای رگرسیونی را نشان میدهد. به طور کلی، اگر مقدار آب با اعمال تنش در طول دوره رشد گیاه کاهش پیدا کند، مقدار CWSI افزایش مییابد و در نتیجه با افزایش CWSI، مقدار عملکرد دانه محصول کاهش مییابد. در نهایت تیمار بدون تنش (I<sub>3</sub>) با 15/0CWSI= اساس برنامهریزی آبیاری قرار گرفت و سپس روابطی برای تعیین زمان آبیاری با استفاده از CWSI در اقلیم ارومیه برای چهار مرحله از رشد ماش سیاه شامل آغاز گلدهی-گلدهی، تشکیل نیام، پرشدن نیام و دانه و رسیدگی فیزیولوژیکی به ترتیب (AVPD)1579/0-9498/1=<sub>C</sub>(T<sub>a</sub>-T<sub>c</sub>)، (AVPD)1585/0-4395/4=<sub>C</sub>(T<sub>a</sub>-T<sub>c</sub>)، (AVPD)0578/0-4676/2=<sub>C</sub>(T<sub>a</sub>-T<sub>c</sub>) و (AVPD)1462/0-7532/5=<sub>C</sub>(T<sub>a</sub>-T<sub>c</sub>) ارائه گردید.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Numerical Simulation of Lahijan-Chaboksar Coastal Aquifer: Investigating the Possible Future Scenariosشبیهسازی عددی آبخوان ساحلی لاهیجان-چابکسر: بررسی گزینههای محتمل آینده213921537151110.22059/ijswr.2019.273887.668100FAحدیثهکاظمیدانشآموخته کارشناسی ارشد، گروه مهندسی سازههای آبی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانحامدکتابچیاستادیار، گروه مهندسی منابع آب، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0003-4643-1415جمالمحمدولی سامانیاستاد، گروه مهندسی سازههای آبی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0002-2547-0821Journal Article20190121Groundwater resources have been one of the main freshwater suppliers in arid and semi-arid areas of Iran. Due to population congestion in coastal areas, these resources have been threatened by both natural events and human activities. The present study considers the simulation of Lahijan-Chaboksar coastal aquifer in Guilan province, Iran. Hence, a three-dimensional, heterogeneous and anisotropic numerical model has been developed using SUTRA. The model has been applied after the calibration and verification procedures. Different possible future scenarios including the water level reduction in land boundary with/without increment net exploitation of aquifer, desalination plant wastewater disposal into aquifer/sea and their effects have been simulated and evaluated. Results showed that 10 m reduction of water level in land boundary, led to about 6 m reduction of average groundwater level within 30 years but it has no remarkable effect on aquifer’s quality. At the same period, 10 m reduction of water level in dry border beside the increase of net exploitation of aquifer (5 times), led to 13 m reduction of average groundwater level and the quality of groundwater decreases. However, injecting the wastewater of desalination plant into the aquifer increases the groundwater level about 1.4 m, but the quality of groundwater extremely decreases, while discharge to the sea has no effect on the aquifer groundwater level and the quality.منابع آب زیرزمینی یکی از منابع اصلی تأمینکننده آب شیرین به ویژه در مناطق خشک و نیمهخشک جهان، مانند ایران بوده است. به دلیل تراکم جمعیت در نواحی ساحلی، این منابع هم از سوی عوامل طبیعی و هم انسانی مورد تهدید قرار میگیرد. در مطالعه حاضر، به شبیهسازی عددی آبخوان ساحلی لاهیجان-چابکسر پرداخته شده است. بدین منظور با استفاده از SUTRA، مدلی عددی سهبعدی، ناهمگن و ناهمسان توسعه داده شده و پس از واسنجی و صحتسنجی، مورد استفاده قرار گرفته است. اثرات کاهش تراز آبخوان در مرز خشکی، کاهش تراز آبخوان در مرز خشکی توأم با افزایش تخلیه خالص از آبخوان، تخلیه پساب دستگاه آبشیرینکن به آبخوان و دریا از نمونه گزینههای مختلف محتملِ آینده در منطقه بوده که شبیهسازی و ارزیابی شده است. نتایج نشان داد که کاهش 10 متری تراز آب زیرزمینی در مرز خشکی، تراز متوسط آن در آبخوان را به اندازه 6 متر در طول 30 سال کاهش میدهد ولی تغییر محسوسی در وضعیت کیفی آبخوان به لحاظ شوری ایجاد نمیکند. همچنین کاهش 10 متری تراز آب زیرزمینی در مرز خشکی توأم با افزایش 5 برابری تخلیه خالص آبخوان منجر به افت 13 متری تراز متوسط آب زیرزمینی در طول 30 سال میگردد و کیفیت آب را هم کاهش میدهد. از طرفی تخلیه پساب آبشیرینکن به داخل آبخوان، 4/1 متر تراز متوسط آب زیرزمینی را در طول 30 سال افزایش و کیفیت آن را به شدت کاهش داده ولی تخلیه آن به داخل دریا تغییری در تراز و وضعیت کیفی آب زیرزمینی ایجاد نکرده است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121A Review on Different Methods for Determining Parameters of Infiltration Equations with Inverse Approach in Furrow Irrigationمروری بر روشهای مختلف تعیین پارامترهای معادلات نفوذ با رویکرد معکوس در آبیاری جویچهای215521707137810.22059/ijswr.2019.277469.668144FAمینارحیمیدانشجوی دکتری، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران0000-0001-6283-1086پیامکمالیدانشجوی دکتری، گروه مهندسی آبیاری و زهکشی، پردیس ابوریحان دانشگاه تهران، تهران، ایرانوحیدرضاوردی نژادگروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران0000-0002-1350-3227حامدابراهیمیانگروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، تهران، ایران0000-0002-7338-4872Journal Article20190423In order to increase the efficiency of surface irrigation systems, it is necessary to estimate the coefficients of infiltration equations with high precision. Inverse modeling is a precise method for estimating the coefficients of infiltration equations. In this research in the first step, the performance of different infiltration equations including NRCS intake families, Kostiakov, modified Kostiakov, modified Kostiakov Branch Functions, Time-Rated Intake Family and Characteristic time were evaluated and compared. Then the best infiltration equation was determined so that it could estimate the advance, recession and runoff phases with the least error. By comparing different infiltration equations, the modified Kostiakov method with a mean percentage error of 2.14, 2.99 and 2.95 was determined as the best-performance infiltration equation in advance, recession and runoff phases, respectively. In the second step, based on the optimal infiltration equation (modified Kostiakov), three commonly used software for inverse estimation of infiltration equation parameters including: WinSRFR, IPARM and SIPAR-ID were compared using field data of four furrow irrigation under corn cultivation located at the research farm of agriculture and natural resources campus of university of Tehran in 2014. The results showed that the IPARM model with mean percentage errors of 2.40, 5.87, and 2.11, respectively, in advance, recession and runoff phases had a similar performance with the WinSRFR software, but it estimated the recession phase with an error of almost two times as compared to WinSRFR. The SIPAR-ID model in estimating the infiltration equation coefficients had poor performance with the highest volatility in the coefficients values.به منظور افزایش بازده سامانههای آبیاری سطحی، لازم است که ضرایب معادلات نفوذ با دقت بالایی تخمین زده شوند. مدلسازی معکوس از روشهای دقیق در برآورد ضرایب معادلات نفوذ میباشد. در این تحقیق، در مرحله اول عملکرد معادلات مختلف نفوذ شامل خانواده نفوذ NRCS، کاستیاکف، کاستیاکف اصلاح شده، کاستیاکف اصلاح شده شاخهای، خانواده شدت نفوذ-زمان و زمان مشخص ارزیابی و مقایسه شدند. سپس بهترین معادله نفوذ بطوریکه که بتواند فازهای پیشروی، پسروی و رواناب را با کمترین خطا برآورد کند تعیین گردید. با مقایسه معادلات مختلف نفوذ، روش کاستیاکف اصلاح شده با متوسط درصد خطای 14/2، 99/2 و 95/2 به ترتیب در فازهای پیشروی، پسروی و رواناب، به عنوان معادله نفوذ با بهترین عملکرد تعیین شد. در مرحله دوم براساس معادله نفوذ بهینه (کاستیاکف اصلاح شده)، سه نرمافزار متداول در برآورد معکوس پارامترهای معادله نفوذ شامل: WinSRFR، IPARM و SIPAR-ID با استفاده از دادههای میدانی چهار جویچه آبیاری تحت کشت ذرت واقع در مزرعه پژوهشی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران در سال 1393، مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مدل IPARM با متوسط درصد خطای40/2، 87/5 و 11/2 به ترتیب در فازهای پیشروی، پسروی و رواناب عملکرد نسبتاً مشابهی با نرمافزار WinSRFR داشت؛ اما فاز پسروی را با خطای تقریباً دو برابری نسبت به آن برآورد نمود. مدل SIPAR-ID نیز عملکرد ضعیف با بیشترین نوسانات در مقادیر ضرایب را نشان داد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Maize Response to Salinity Stress Using Water Uptake Models in Different Seasonsپاسخ ذرت به تنش شوری با استفاده از مدلهای جذب آب در فصول مختلف217121827160410.22059/ijswr.2019.281105.668201FAابوذربذرافشاندانشجوی دکتری، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانمهدیشرفااستاد، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0002-0880-4850محمد حسینمحمدیدانشیار، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0003-0596-7539علی اصغرذوالفقاریاستادیار، گروه بیابانزدایی، دانشکده کویرشناسی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران0000-0001-7337-9849Journal Article20190520This study was performed to investigate the effect of salinity stress and evaporative demand on water uptake by maize (Zea Mays L.). For two seasons, greenhouse experiments were conducted in pots in a completely randomized design with 4 replicates in 2017. Water uptake by maize was measured daily under constant matric suction of 100 cm at different salinity levels (0, 1.7, 3.36, 6.33 and 8.35 dS/m). The electrical conductivity in pots was kept constant after the treatment initiations. The salinity threshold level was determined to be 0.52 for spring season and 1.48 dS/m for autumn season based on salinity of irrigation water which implies more sensivity of maize to salinity stress under high evaporative demand as compared to low evaporative demand conditions. The imposed salinity stress significantly affected water uptake and yield in both spring and autumn seasons. The estimated yield and water uptake values using reduction functions indicated that the exponential model of van Genuchten-Hoffman had more accuracy than the linear model of Maas-Hoffman for yield, while the accuracy of linear model was more than the exponential model for water uptake, especially in autumn season. It is concluded that the plant response to salinity stress is not the same under different evaporative demand conditions.این تحقیق بهمنظور بررسی برهمکنش تنش شوری و تقاضای تبخیر بر جذب آب توسط گیاه ذرت انجام شد. آزمایشها در دو فصل بهار و پاییز در گلخانه بهصورت طرح کاملاً تصادفی با 4 تکرار در سال 1396 انجام شدند. جذب آب ذرت بهصورت روزانه تحت مکش 100 سانتیمتر در سطوح شوری 0، 7/1، 36/3، 33/6 و 35/8 دسیزیمنس بر متر اندازهگیری شد. قابلیت هدایت الکتریکی در گلدانها بعد از شروع اعمال تیمار ثابت نگه داشته شد. حد آستانه شوری بر اساس شوری آب آبیاری برای فصل بهار 52/0 و برای فصل پاییز 48/1 دسیزیمنس بدست آمد که نشاندهنده حساسیت بیشتر ذرت به تنش شوری تحت شرایط تقاضای تبخیر بالا نسبت به تقاضای تبخیر پایین میباشد. تنش شوری اعمالشده بهطور معنیدار جذب آب و عملکرد گیاه را در هر دو فصل بهار و پاییز تحت تأثیر قرار داد. مقادیر عملکرد و جذب آب برآورد شده با استفاده از توابع کاهش نشان داد که مدل نمایی ونگنوختن-هافمن دقت بالاتری از مدل خطی ماس-هافمن برای عملکرد داشت درحالیکه صحت مدل خطی بیشتر از مدل نمایی برای جذب آب بهویژه در فصل پاییز بود. بهطور کلی نتیجه گرفته شد، پاسخ گیاه به تنش شوری در شرایط تقاضای تبخیر متفاوت یکسان نیست.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121The Effect of Different Irrigation Levels with Urban Treated Wastewater on Yield and Water Use Efficiency of Corn in Pakdasht Regionتاثیر سطوح مختلف آبیاری با پساب تصفیه شده شهری بر عملکرد و کارآیی مصرف آب ذرت در منطقه پاکدشت218321927167010.22059/ijswr.2019.262748.667977FAعذراکرمیگروه مهندسی آب-پردیس ابوریحان - دانشگاه تهرانسید ابراهیمهاشمی گرم درهدانشگاه تهران-پردیس ابوریحان-گروه مهندسی آب0000-0003-3727-0111مجیدقربانی جاویداستادیار گروه زراعت پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانمریموراوی پوردانشیار گروه مهندسی آبیاری و زهکشی- پردیس ابوریحانJournal Article20180729The purpose of this study was to investigate the effect of irrigation with urban treated wastewater on yield, yield components and water use efficiency of maize (Single cultivar 704) at the research field of Aburaihan Campus, University of Tehran in Pakdasht during the year of 2017. The experiment was carried out as split plots and based on the randomized completely block design with main factor (type of irrigation water) and sub factor (three levels of water requirement) with three replications. Type of Irrigation treatments included well water and treated wastewater that were used in three levels of water requirement including 100 (D<sub>1</sub>), 75 (D<sub>2</sub>) and 55 (D<sub>3</sub>) percent of maize water requirement. The results showed that the type of applied water caused a significant difference in dry matter, so that the highest yield (2090.18 kg/ha) was obtained in wastewater treatment and the lowest yield (17231/15 kg/ha) was obtained in well water treatment. In terms of different amounts of water, the highest water use efficiency based on dry matter (3.52 kg/m<sup>3</sup>) was obtained by D<sub>1</sub> treatment (100%) and the lowest ones (3.46 and 3.44 kg/m3) were obtained by D2 (75%) and D3 (55%) treatments, respectively. Analysis of variance showed that irrigation with urban treated wastewater had a significant effect on dry matter yield, ear length and water use efficiency based on dry matter. Therefore, the refined wastewater at level of 75% water requirement can be suggested as a suitable irrigation practice for corn in Pakdasht area.تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر آبیاری با پساب تصفیهشده شهری بر عملکرد، اجزای عملکرد و کارآیی مصرف آب ذرت دانهای رقم سینگل کراس 704، در سال زراعی 97-1396 و در مزرعه تحقیقاتی پردیس ابوریحان دانشگاه تهران واقع در شهرستان پاکدشت انجام گرفت. آزمایش به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با فاکتور اصلی (نوع آب) و فاکتور فرعی (سطوح کمآبیاری) در سه تکرار انجام شد. تیمارهای نوع آبیاری شامل آب چاه ([1]FW) و پساب (W[2]) بودند که در سه سطح 100 (D<sub>1</sub>)، 75 (D<sub>2</sub>) و 55 (D<sub>3</sub>) درصد نیاز آبی گیاه ذرت اعمال گردیدند. نتایج نشان داد که نوع آب کاربردی باعث ایجاد تفاوت معنیداری در مقدار عملکرد ماده خشک گردید و بیشترین عملکرد ماده خشک در تیمار پساب با مقدار 18/20904 کیلوگرم در هکتار و کمترین مقدار در تیمار آب چاه با مقدار 15/17231 کیلوگرم در هکتار به دست آمد. از لحاظ مقادیر مختلف آب، تیمار D<sub>1</sub> (100%) با 52/3 کیلوگرم ماده خشک بر متر مکعب بیشترین کارآیی مصرف آب و تیمار D<sub>2</sub> (75%) و D<sub>3</sub> (55%) به ترتیب با 46/3 و 44/3 کیلوگرم بر متر مکعب کمترین کارآیی مصرف آب را داشتند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که آبیاری با پساب تصفیهشده شهری، تأثیر معنیداری بر صفات عملکرد ماده خشک، طول بلال و همچنین کارآیی مصرف آب براساس عملکرد ماده خشک داشت. بنابراین میتوان پساب تصفیهشده در سطح 75 درصد نیاز آبی در منطقه پاکدشت را به عنوان یک راهکار مدیریتی برای آبیاری پیشنهاد نمود.<br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1]. Fresh Water<br /> <br /> <br /> [2]. Wastewater<br /> دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Effect of Tillage Methods on Soil Physical Properties and Water Productivity of Wheat Cultivars in Wheat-Corn Rotationاثر روشهای خاکورزی بر خصوصیات فیزیکی خاک و بهرهوری آب ارقام گندم در تناوب گندم-ذرت219322007148310.22059/ijswr.2019.275599.668122FAمحمدخرمیاناستادیارپژوهش بخش تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی صفی آباد، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، دزفول، ایران0000-0002-9038-3409سیدرضااشرفی زادهاستادیار پژوهش بخش تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی صفی آباد، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، دزفول، ایرانJournal Article20190216This research is based on the results of a study that was carried out to evaluate the effect of direct drilling of wheat in maize residues on yield and water productivity (WP) for two years of 2016 and 2017. For this purpose, a field experiment was conducted as split plots with a randomized complete block design with three replications in Safiabad Agricultural Research Center located in Dezful, north of Khuzestan province. The main plot treatments were including: No-Tillage (NT), Minimum Tillage (MT), and Conventional Tillage (CT) and sub plots treatments were Chamran 2, Mehregan, Shoosh, Falat, and Darab 2 cultivars. The results showed although there was no significant difference between tillage methods, but the average yield of cultivars in the NT (4830 kg ha<sup>-1</sup>) was more than the MT (4610 kg ha<sup>-1</sup>) and CT (4680 kg ha<sup>-1</sup>). On the other hand, the average yield and WP of both Mehregan and Chamran2 cultivars (5000 kg ha<sup>-1</sup> and 1.25 kg m<sup>-3</sup>,respectively) were more than the other cultivars. Although in this research, reducing passes of tillage and planting machinery from 6 to 7 times in MT and CT to only 2 times in NT method (chemigation and planting in maize residues) did not have a significant effect on the soil cone index and soil bulk density, the soil organic carbon increased 16 to 32 percent in NT method in comparison to other tillage methods. Therefore, the use of new wheat cultivars under direct drill planting conditions in maize residues without yield reduction and 3-4 percent WP improvement is recommended in similar areas.این تحقیق برگرفته از نتایج طرحی است که با هدف بررسی اثر کاشت مستقیم ارقام گندم در بقایای ذرت، بر عملکرد و بهرهوری آب طی دو سال زراعی 96-95 و 97-96 انجام شده است. برای این منظور، آزمایشی به صورت کرتهای نواری خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در اراضی مرکز تحقیقات کشاورزی صفیآباد دزفول اجرا شد. کرت اصلی شامل روشهای بیخاکورزی (NT)، کمخاکورزی (MT) و خاکورزی مرسوم (CT) و کرت فرعی شامل ارقام گندم چمران2، مهرگان، شوش، فلات و داراب2 بودند. نتایج نشان داد با وجود اینکه اختلاف معنیداری بین نتایج روشهای خاکورزی مشاهده نشد، میانگین عملکرد ارقام در روش NT (Kg ha<sup>-1</sup> 4830) بیش از روش MT (Kgha<sup>-1</sup> 4610) و CT (Kgha<sup>-1</sup> 4680) بود. از طرفی میانگین عملکرد و بهره وری آب در ارقام مهرگان و چمران2 به ترتیب برابر Kg ha<sup>-1</sup> 5000 و kg m<sup>-3</sup> 25/1 در یک سطح و بالاتر از سه رقم دیگر حاصل شد. اگرچه در این تحقیق، کاهش تردد ماشینهای خاکورزی و کاشت از 6 تا 7 نوبت در روشهای MT و CT به 2 نوبت (سمپاشی و کاشت همزمان کود و بذر در بقایای ذرت دانهای) در روش NT تاثیر معنیداری در شاخص مخروطی و جرم مخصوص ظاهری خاک نداشت، کربن آلی خاک نسبت به دو روش دیگر خاکورزی 16 تا 32 درصد افزایش یافت. ازاینرو استفاده از ارقام جدید و کاشت مستقیم در بقایای ذرت بدون کاهش عملکرد و بهبود 3 تا 4 درصدی بهرهوری آب در مناطق مشابه توصیه میشود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Study of Drought Stress Indices in Two Varieties of Sesame (Darab1 and Dashtestan2)بررسی شاخصهای تنش خشکی در دو رقم کنجد (داراب 1 و دشتستان 2)220122117171910.22059/ijswr.2019.279471.668169FAنادرسلامتیاستادیار پژوهش، بخش تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، سازمان تحقیقات، آموزش و0000-0002-5766-0048امیرخسروداناییمربی پژوهش پایه 21، بخش تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، اهواز، ایرانلیلابهبهانیمحقق صنایع غذایی، بخش تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی ، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، اهواز، ایرانJournal Article20190423In order to study and evaluate drought stress indices on yield, grain yield components, oil yield, seed oil percentage and sesame grain water use efficiency, a field study was carried out as split plots in randomized completely block design with three replications in 2018-2019 in Behbahan Agricultural Research Station. The main factor was the amount of irrigation water at four levels (40, 60, 80 and 100% of crop water requirement) that was applied by drip irrigation system since the beginning of flowering stage and the sub factor was sesame varieties including Darab1 and Dashtestan2 cultivars. The average applied water in 40, 60, 80 and 100% of crop water requirement treatments and also in control treatment (surface irrigation) were measured to be 350, 414, 478, 542 and 651 mm, respectively. The comparison of average water use efficiencies in different treatments showed a high value (0.240 kg/m<sup>3</sup> of sesame seeds) for Darab1 cultivar with 100% crop water requirement, identifying as superior treatment. Also, the results of Pearson correlation coefficient showed by increasing plant height, number of seed in capsule, number of capsule per plant, 1000-seed weight, volume of applied water, the seed oil yield and water use efficiency increase. Finally, due to lower values of SSI and TOL indices and higher values of STI, MP and GMP indices in Darab1 variety compared to Dashtestan2 variety, Darab1 variety could be introduced as superior treatment in term of drought stress.به منظور مطالعه و ارزیابی شاخصهای تنش خشکی بر عملکرد و اجزای عملکرد دانه، روغن، درصد روغن دانه و کارآیی مصرف آب دانه کنجد، آزمایشی به صـورت کرتهای یکبار خرد شده در قالب بلـوکهای کامل تصادفی با سه تکــرار در سال زراعی 98-1397 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی بهبهان اجرا گردید. فاکتور اصلی، مقدار آب در آبیاری قطرهای نواری در چهار سطح 40، 60، 80 و 100 درصد نیاز آبی از شروع مرحله گلدهی و فاکتور فرعی رقم در دو سطح شامل ارقام داراب 1 و دشتستان2 در نظر گرفته شد. میانگین آب مصرفی در قالب تیمارهای 40، 60، 80، 100 درصد نیاز آبی و تیمار شاهد (آبیاری سطحی) به ترتیب برابر 0/35، 4/41، 8/47، 2/54 و 1/65 سانتیمتر آب بود. مقایسه میانگین کارایی مصرف آب در تیمارهای مختلف نشان داد که رقم داراب1 با 100 درصد نیاز آبی با کارایی مصرف آبی معادل 240/0 کیلوگرم بر متر مکعب، تیمار برتر بود. همچنین نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد، با افزایش ارتفاع بوته، تعداد دانه در کپسول، تعداد کپسول در بوته، وزن هزاردانه، حجم آب مصرفی، عملکرد روغن دانه و کارایی مصرف آب افزایش مییابد. در نهایت، با توجه به کمتر بودن مقادیر شاخصهای معرف Stress Susceptibility Index و Tolerance Index در رقم داراب 1 نسبت به رقم دشتستان 2 و نیز بیشتر بودن شاخصهای معرف Stress Tolerance Index، Mean Productivity، Geometric Mean Productivity، HM، Yield index و Yield stability index در رقم داراب 1 نسبت به رقم دشتستان 2 میتوان رقم داراب 1 را از نظر تنش خشکی به عنوان تیمار برتر معرفی نمود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Effect of Mulch on Soil Moisture, Temperature and Heat Flux Variation in the Presence of Shallow Groundwaterاثر مالچ بر تغییرات رطوبت، دما و شار گرمایی خاک در حضور سطح ایستابی کم عمق221322257171510.22059/ijswr.2019.277426.668143FAاشکانیوسفیدانشجوی دکتری، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-7986-7621احمدفرخیان فیروزیدانشیار، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-4955-1845میلادامین زادهاستادیار، گروه مهندسی محیط زیست، دانشکده مهندسی عمران، دانشگاه صنعتی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20190311Improving water efficiency in arid and semi-arid regions is an ongoing goal in agricultural production. Mulching is one of the important agronomic practices in conserving and modifying the soil physical environment. The objective of this research was to investigate the effect of mulch cover on soil temperature and water content in two sandy and loamy soil textures in the presence of shallow groundwater (60 cm). A factorial experiment was conducted in a completely randomized design with three factors (mulch, depth and soil texture). For this purpose, soil moisture content and temperature at different depths of 5, 10, 20, 30 and 50 cm were measured over 90 days. Soil heat flux was also calculated in this period. The results showed that the effect of mulch cover on soil moisture and temperature distribution in both soils was significant at 1% level with retaining a moisture content of 20-25% in surface layer (5 cm). These could be attributed to the role of mulch cover on shaping temperature equilibrium in soil profiles and reduction of surface evaporation. The interaction between the mulch and soil texture on soil temperature profile was also remarkable (p<0.01). Daily temperature fluctuations in the surface layer of loamy soil with and without mulch cover were measured 11 and 17.5 °C, and in the sandy soil, 14 and 18.5°C, respectively. Total heat flux in the 5-10 cm layer of loamy soil with mulch was approximately 40% less in comparison with the bare soil highlighting the effect of mulch cover on alternation of soil surface energy balance especially during daytime.یکی از اهداف اصلی بخش کشاورزی در مناطق خشک و نیمهخشک، بهبود بهرهوری از آب است. مالچپاشی یکی از مهمترین اقدامات زراعی در حفظ رطوبت و اصلاح محیط فیزیکی خاک است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر مالچ (کاه و کلش) بر تغییرات رطوبت و حرارت در دو خاک با بافتهای شنی و لومی با سطح ایستابی ثابت 60 سانتیمتر در مقیاس لایسیمتر بوده است. بدین منظور آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با سه فاکتور (مالچ، بافت و عمق خاک) انجام شد. مقدار رطوبت و دمای خاک در عمقهای مختلف 5، 10، 20، 30 و 50 سانتیمتر در طول90 روز، اندازهگیری شدند. همچنین شار حرارتی خاک در طی بازه زمانی موردنظر، محاسبه شد. نتایج نشان داد که اثر پوشش مالچ بر توزیع رطوبت و حرارت در هر دو خاک در سطح یک درصد معنیدار است، بهطوریکه مالچ منجر به ذخیره 25-20 درصدی رطوبت در لایه سطحی (5 سانتیمتری) خاک گردید. دلیل افزایش رطوبت این است که پوشش مالچ باعث تعدیل دما در نیمرخ خاک و کاهش تبخیر از سطح خاک میشود. بعلاوه، اثر متقابل مالچ و بافت خاک بر دمای نیمرخ خاک تاثیری چشمگیر داشت (p<0.01). دامنه تغییرات روزانه دما در خاک لومی در حضور و بدون حضور مالچ، 11 و 5/17 درجه سلسیوس و در خاک شنی 14 و 5/18 درجه سانتیگراد در لایه سطحی بود. نتایج همچنین نشان داد که مقدار کل شار حرارتی در لایه 10-5 سانتیمتری سطحی در خاک لومی دارای پوشش مالچ در حدود 40 درصد کمتر از شار حرارتی در خاک لخت بوده است که احتمالا بهدلیل سایهاندازی پوشش مالچ و تغییر بیلان انرژی روی سطح خاک در طول روز بوده است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Effect of Irrigation Management, Flow Rate and Operating Pressure
on Clogging of Pressure Regulator Emittersاثر مدیریت آبیاری، دبی و فشار کارکرد بر گرفتگی قطرهچکانهای تنظیم کننده فشار222722387128310.22059/ijswr.2019.278268.668151FAصبامیریاندانشآموخته کارشناسی ارشد آبیاری و زهکشی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانمجیدشریفی پوراستادیار گروه مهندسی آب، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانعلی حیدرنصرالهیاستادیار گروه مهندسی آب، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران0000-0002-6142-9527Journal Article20190326Emitters clogging is one of the most important problems in the operation of drip irrigation systems and also it is one of the main obstacles to the development of this irrigation method. To investigate the effect of discharge, operating pressure and management of irrigation system on clogging, emitters with discharges of 4 and 8 l/h, under three different operating pressures (1.0, 2.0 and 3.0 bar) and under three irrigation management methods (four, two and one times flow cutoff in every four hours operation) were tested for 132 hours. Accordingly the research included 18 treatments with four replicates which lasted for four months from July to October. In order to monitor the clogging in a limited time, 0.5 g/l of chalk was added to the water reservoir of the system. After 12, 36, 84 and 132 hours of the system operation, the clogging percentage of 4 l/h-emitter was 1.49, 1.12, 1.14, and 1.07 times more than the clogging percentage of 8 l/h-emitter. Discharge reduction in emitters under higher operating pressure was less than that in emitters under lower operating pressures. After 132 hours of system operation, the clogging percentages in emitters under operating pressures of 1.0, 2.0 and 3.0 bar were 91, 86 and 17, respectively. The effect of irrigation management method in treatments under operation pressure of 1.0 and 2.0 bar did not show a clear trend. Although, there was no meaningful difference between experimental treatments in emitters under 3.0 bar operating pressure, but in those with less flow interruption per the same operating time, less clogging was observed.گرفتگی قطرهچکانها، یکی از مهمترین مشکلات بهرهبرداری از سامانههای آبیاری قطرهای و همچنین از عمدهترین موانع توسعه این روش آبیاری است. برای بررسی اثر دبی، فشار کارکرد و نحوه مدیریت سامانه آبیاری بر گرفتگی، قطرهچکانهای با دبی 4 و 8 لیتر بر ساعت، در سه فشار کارکرد متفاوت 0/1، 0/2 و 0/3 بار، تحت سه نوع مدیریت آبیاری شامل؛ چهار، دو و یک بار قطع جریان در هر چهار ساعت، به مدت 132 ساعت کارکرد داشتند. به این ترتیب پژوهش شامل 18 تیمار و چهار تکرار بود که به مدت 4 ماه از تیر ماه لغایت مهر ماه انجام شد. برای پایش اثر فاکتورهای پژوهش در زمان محدود، به آب مخزن سامانه به میزان نیم گرم در لیتر گچ اضافه شد. پس از 12، 36، 84 و 132 ساعت کارکرد سیستم، درصد گرفتگی قطرهچکانهای با دبی 4 لیتر بر ساعت بطور متوسط به ترتیب 49/1، 12/1، 14/1 و 07/1 برابر بیشتر از درصد گرفتگی قطرهچکانهای با دبی 8 لیتر بر ساعت بود. کاهش دبی در قطرهچکانهایی که تحت فشار کارکرد بالاتر بودند نسبت به قطرهچکانهایی که تحت فشارهای کارکرد پایینتر بودند کمتر اتفاق افتاد؛ پس از 132 ساعت کارکرد سیستم، درصد گرفتگی قطرهچکانهای تحت فشار 0/1، 0/2 و 0/3 بار، به طور متوسط و به ترتیب حدود 91، 86 و 17 درصد بود. اثر روش مدیریت آبیاری در تیمارهایی که تحت فشار کارکرد 0/1 و 0/2 بار بودند روند مشخصی را نشان نداد. در قطرهچکانهایی که تحت فشار کارکرد 0/3 بار بودند، هرچند تفاوت معنیداری بین تیمارهای آزمایشی وجود نداشت، ولی در آنهایی که تعداد انقطاع جریان کمتری به ازای زمان کارکرد یکسان داشتند، گرفتگی کمتری ایجاد شد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Evaluating Risk of Economic Loss due to River Flood in Urban areas (Study Area: Kan Watershed)ارزیابی ریسک و عدم قطعیت خسارات مالی ناشی از سیلابهای رودخانهای در مناطق شهری (منطقه مورد مطالعه: حوضه آبریز کن)223922597172310.22059/ijswr.2019.283115.668228FAکیمیاامیرمرادیدانشجوی دکتری ، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی ، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایرانعلیرضاشکوهی لنگرودیاستاد ، گروه مهندسی آب ، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی، قزوین، ایران0000-0001-8310-8866اصغرعزیزیاناستادیار، گروه علوم و مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایرانJournal Article20190609In this paper, direct loss to structures and their properties due to rivers’ floods in urban areas was investigated. Risk evaluation and flood management require an algorithm for evaluating economic loss due to flood. In this research, hydraulic properties such as depth and flow velocity were used to detect the destroyable areas during the flood event. Then the flow depth was used to estimate the economic loss due to floods with different return periods; 2, 5, 10, 25, 50, 100 and 500-year. The economic loss due to floods was calculated using the depth–loss functions of five different models. Furthermore, the costs of expected annual damage (EAD) for structures in the study area were determined for plan floods, of which the critical areas at the region were distinguished. The results showed that using depth-loss function of Arrighi <em>et al</em>. (2013) is more logic in the study area and it can be employed for risk management and flood insurance studies when the proper data are not exist. Finally, the depth-loss functions’ uncertainty were investigated using the First Order Variance Estimation (FOVE) method and the estimated loss confidence interval was determined. The procedure introduced in this paper provides a tool for rapid and acceptable approximation for risk assessment in urban flood-prone areas, especially where detailed information about structures and their pertinent properties cannot be provided. در این مقاله به ارزیابی خسارت مستقیم ناشی از سیلاب بر ساختمانها و داراییها و محتویات داخل ساختمان در مناطق شهری پرداخته شده است. ارزیابی ریسک و مدیریت سیلابهای شهری نیازمند وجود یک الگوریتم مشخص برای برآورد خسارتهای اقتصادی ناشی از سیلاب میباشد. در این تحقیق از مشخصههای هیدرولیکی عمق و سرعت جریان برای تعیین منطقه در معرض تخریب در هنگام بروز سیل و سپس عمق جریان برای تخمین میزان خسارت اقتصادی ناشی از سیلاب با دوره بازگشتهای 2، 5، 10، 25، 50، 100، 200 و 500 ساله برای ساختمانهای بجای مانده در منطقه مورد مطالعه استفاده گردید. در الگوریتم توسعه یافته از منحنیهای عمق- خسارت 5 مدل مختلف استفاده به عمل آمد و میزان خسارت حاصله از سیلابهای طرح و در نهایت خسارت سالانه مورد انتظار وارد بر ساختمان و محتویات داخل آن (EAD) محاسبه گردید. با استفاده از این تخمینها، مناطق بحرانی برای مدیریت ریسک سیلاب در منطقه مطالعاتی شناسایی شدند. نتایج نشان داد که استفاده از منحنیهای عمق- خسارت مدل Arrighi <em>et al</em>. (2013) به نتایجی منطقیتر رسیده و در شرایط نبود داده مناسب میتوان از آن برای مطالعات مربوط به مدیریت ریسک و بیمه سیل استفاده نمود. در نهایت به بررسی عدم قطعیت منحنی عمق- خسارت با استفاده از روش تخمین واریانس مرتبه اول (FOVE) جهت در نظر گرفتن باند اطمینان برای میزان خسارت برآورد شده، پرداخته شد. با استفاده از روش ارائه شده در این مقاله میتوان یک تخمین سریع با تقریب قابل قبول از ریسک سیلاب را بخصوص در مناطقی که از لحاظ تامین دادههای تفصیلی مربوط به داراییهای منقول و غیرمنقول با مشکل مواجه میباشند، بدست آورد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Experimental Study of Discharge Coefficient and Flow Streamlines in a Trapezoidal Piano Key Side Weirبررسی آزمایشگاهی ضریب دبی و خطوط جریان در سرریز جانبی کلید پیانویی ذوزنقهای226122737119210.22059/ijswr.2019.278429.668154FAمیناساداتسیدجوادسازه های هیدرولیکی،دانشکده مهندسی عمران،دانشگاه تهران،تهران،ایران.سیدتقینائینیسازه های هیدرولیکی،دانشکده عمران،دانشگاه تهران، تهران ، ایران.مجتبیصانعیپژوهشکده حفاظت خاک وآبخیزداری،سازمان تحقیقات،آموزش و ترویج کشاورزی،تهران ایران.Journal Article20190403The main application of spillway in rivers and dams reservoirs is control and diversion of flood and protection of their related structures. In this research, a laboratory study was performed to test 16 trapezoid piano key A type weir models with different pillars 10, 15 and 20 cm in a canal with 10 meters length, 0.6 m width and 0.6 m height. The proposed weirs were placed on the main canal wall with two arrangements. The results showed that the maximum overflow rate coefficient was corresponded to weirs with p=15cm in both arranments (1 and 2) and the dimentionless ratio of 0.4 <H/P> 0.2 0.4 and also to weir with dimentionless ratio of 0.5 <H/P and p=20cm. Finally, the trapezoid piano key weir with a p=15cm and a B=50cm identified to pass the most appropriate flow regime.مهمترین کاربرد سرریزهای جانبی، کنترل و انحراف سیلاب و محافظت سازه مربوطه در مخازن سدها و رودخانهها است. این تحقیق طی یک بررسی آزمایشگاهی در کانالی به طول 10 متر، عرض 6/0 متر، ارتفاع 6/0 متر و 16 مدل سرریز ذوزنقهای کلید پیانویی تیپ A با سهپایه متفاوت 10، 15 و 20 سانتیمتر انجامشده است. سرریزهای مذکور در دو حالت قرارگیری در دیواره کانال اصلی قرارگرفتهاند. نتایج نشان داد که بیشترین میزان ضریب دبی عبوری () مربوط به سرریزهای با cm 15 p= در هر دو حالت 1 و 2 در نسبت بیبعد 4/0 > H/P> 2/0 و همچنین در سرریز با نسبت بیبعد 5/0 < H/P و cm 20=p میباشند. درنهایت سرریز کلید پیانویی ذوزنقهای با cm 15 p= و سرریز با cm 50 B= مناسبترین رژیم جریان را از خود عبور میدهد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Land Suitability Evaluation Using TOPSIS Method and Its Comparison with Parametric Methods for Maize Production in Part of Qazvinارزیابی تناسب اراضی با استفاده از روش TOPSIS و مقایسه آن با روشهای پارامتریک برای محصول ذرت در بخشی از اراضی قزوین227522877119310.22059/ijswr.2019.273788.668095FAفریدونسرمدیانعضو هیأت علمی گروه مهندسی علوم خاک، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0001-9894-2765محمد سجادقوامیگروه علوم و مهندسی خاک، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20190217Land suitability evaluation by parametric methods (Story and Square Root) are sometimes incompatible with the reality of the field because of the low achieved values of the index. Therefore, the use of new multivariate decision-methods, considering the interactions of the criteria, including the new TOPSIS approach, can be investigated. Based on the grided sampling method, 22 soil profiles were studied in 8210 hectares. The genetic horizons were sampled and physicochemical properties analyzed. Based on the integration of soil unit map and slope, 17 land units were extracted and finally, land suitability maps were prepared for all three Story, Root and TOPSIS parametric methods in land units and GIS. Comparison of the values of land suitability index and yield of corn in the studied units showed that the correlation coefficient are 0.76, 0.76 and 0.78 for Story, TOPSIS and Square root method respectively. The results of this study showed that the Square root method has more validity than the other two methodsارزیابی تناسب اراضی با روشهای پارامتریک (استوری و ریشه دوم) گاهی با واقعیت منطقه بدلیل مقادیر پایین شاخص بدست آمده همخوانی ندارد، لذا استفاده از روشهای نوین تصمیمگیری چندمعیاره که اثرات متقابل معیارها را در نظر میگیرند از جمله روش نوین TOPSIS، میتوانند مورد بررسی قرار گیرند. براساس روش نمونهبرداری شبکهای، تعداد 22 خاکرخ در 8210 هکتار حفر و از افقهای ژنتیکی نمونهبرداری بعمل آمد. نمونهها مورد تجزیه فیزیکی و شیمیایی قرار گرفت و براساس تلفیق نقشه واحدهای خاک و شیب، تعداد 17 واحد اراضی استخراج و در نهایت، نقشههای تناسب اراضی برای هر سه روش پارامتریک استوری، ریشه دوم و TOPSIS در واحدهای اراضی و محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی تهیه گردید. مقادیر شاخص تناسب اراضی با میزان عملکرد ذرت علوفهایی در واحدهای مورد مطالعه برای روشهای استوری، ریشه دوم و TOPSIS مورد مقایسه قرار گرفت و مقدار ضریب تبیین آنها به ترتیب 76/0، 76/0 و 78/0 بدست آمد. نتایج این پژوهش نشان داد که روش ریشه دوم از اعتبار بیشتری نسبت به دو روش دیگر برخوردار است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Trend Analysis of Dusty Days Frequency and its Correlation with Climatic Variables (Case Study: Lorestan Province)بررسی روند فراوانی روزهای همراه با توفانهای گرد و غبار و ارتباط آن با عناصر اقلیمی(مطالعه موردی: استان لرستان)228923016929210.22059/ijswr.2018.259959.667940FAمحمدانصاری قوجقاردانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی منابع آب گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشگاه تهران ، کرج، ایران0000-0003-0485-5551شهابعراقی نژادگروه مهندسی آبیاری و آبادانی دانشگاه تهرانجوادبذرافشاندانشیار گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکاه تهران0000-0002-6721-8990عبدالحسینهورفراستاد گروه مهندسی آبیاری و آبادانی0000-0003-3666-5517Journal Article20180616In this research in order to find and investigate the trend of dusty day events and their relation to climatic variables (maximum temperature and maximum wind speed), hourly and daily dust data and also weather data of 10 synoptic stations with common period (2000-2014) in Lorestan province were studied. For this purpose, data normalization was examined by Kolmogorov-Smirnov test. The non-parametric Mann-Kendall and Spearman’s tests at 95 percent confidence level were used to investigate the trend of dusty events. Inverse distance weighting (IDW) method in Arc GIS software was employed for zoning Mann-Kendall indices of dust and climatic variables. In order to find a correlation between climatic variables and dust events, the weather data (as independent variables) and the frequency of dusty days (as a dependent variable) were analyzed by Pearson correlation method. Among ten series of seasonal data, Azna, Aligudarz and Kuhdasht stations had a high significant correlation between climatic variables and the frequency of dusty days. As in Azna station, the maximum wind speed variable (with 0.55 correlation coefficient), in Aligudarz station, the maximum temperature variable (with 0.78 correlation coefficient), and in Kuhdasht station, the maximum wind speed variable (with 0.82 correlation coefficient) had the highest correlation with dust events.در این پژوهش جهت شناسایی و بررسی روند تغییرات فراوانی روزهای همراه با توفانهای گرد و غبار و میزان ارتباط آن با متغیرهای اقلیمی (دمای بیشینه و سرعت بیشینه باد)، دادههای ساعتی و روزانه گرد و غبار و همچنین دادههای هواشناسی 10 ایستگاه سینوپتیک استان لرستان با طول دوره آماری مشترک (2014-2000) در مقیاس فصلی مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور پس از بررسی تمامی سری دادهها از نظر نرمال بودن بهوسیله آزمون کلموگروف-اسمیرنوف، برای بررسی روند دادهها از آزمونهای ناپارامتریک من-کندال و اسپیرمن در سطح اطمینان ٩٥ درصد استفاده شد. همچنین پهنهبندی آمارههای من-کندال متغیرهای اقلیمی و گرد و غبار از روش IDW در نرمافزار Arc GIS انجام شد. سپس برای بررسی ارتباط اقلیمی با توفانهای گرد و غبار، دادههای اقلیمی ایستگاهها (بهعنوان متغیر مستقل) و همچنین متغیر فراوانی روزهای همراه با توفانهای گرد و غبار آنها (بهعنوان متغیر وابسته) با تکنیک همبستگی پیرسون مورد تحلیل واقع شدند. از مجموع ١٠ سری دادههای فصلی، ایستگاههای ازنا، الیگودرز و کوهدشت دارای همبستگی زیادی بین عناصر اقلیمی و فراوانی روزهای همراه با توفانهای گرد و غبار بودند؛ بهطوری که در ایستگاه ازنا متغیر سرعت بیشینه باد با ضریب همبستگی ٥٥/٠، در ایستگاه الیگودرز متغیر دمای بیشینه با ضریب همبستگی ٧٨/٠ و همچنین در ایستگاه کوهدشت، متغیر سرعت بیشینه باد با ضریب همبستگی ٨٢/٠، بیشترین همبستگی را با پدیده گرد و غبار داشتند.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Chemical Fractionation and Environmental Risk Assessment of Lead in Lead-Zinc Mine Tailingsبخشبندی شیمیایی و ارزیابی خطر زیستمحیطی سرب در پسماندهای معدن سرب-روی230323227172010.22059/ijswr.2019.276613.668133FAاحمداخواندانشجوی دکتری، گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران0000-0003-2260-2363احمدگلچیناستاد، گروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران0000-0002-7193-6821Journal Article20190303Investigating the leaching amount of trace elements from environmental pollutants such as tailings is very crucial for determining the risk of these materials and sustaining environmental quality. This research was carried out to determine the concentration, risk level and leaching behavior of lead from Zn-Pb mine tailing of Zanjan. For this purpose, two composite samples (0-20 cm) were taken from both types of tailings from the Zn-Pb mine and the pH, time, particle size and liquid to solid ratio was determined using a batch leaching test. Determination of elemental composition and mineralogical characterization of mine tailings were performed using x-ray fluorescence (XRF) and x-ray diffraction (XRD) analytical techniques respectively. The morphology of tailing particles was determined by scanning electron microscope (SEM). For evaluation of tailings risk level, leaching protocols such as Field Leaching Test (FLT), Synthetic Precipitation Leaching Procedure (SPLP), Toxicity Characteristic Leaching Procedure (TCLP) and Leaching Extraction Procedure (LEP) were used. Also, for identification of lead distribution among different fractions of tailings, the sequential extraction method was applied. The concentration of lead in all extracts was measured by ICP-OES. The results showed that the time, particle size, pH and the liquid to solid ratio are more effective on the concentration of lead leaching from tailings and the maximum concentration of lead discharged from the tailings occurred in a different range of particle size. The maximum amounts of lead in the studied tailings were respectively observed in residual, carbonaceous, exchangeable, organic, iron and manganese oxides and solution parts. The results of the leaching protocols also made it clear that both types of waste have great environmental effects and are considered to be hazardous waste residues. Therefore, special measures should be taken to safely store these substances in the environment and prevent lead leaching.بررسی مقدار آبشویی عناصر از منابع آلوده کننده محیطزیست نظیر پسماندها، جهت تعیین سطح خطر این مواد و پایدار کردن کیفیت پسماندهای معدن سرب-روی زنجان اجرا شد. بدین منظور دو نمونه مرکب (0-20 سانتیمتری) از هر دو نوع پسماندهای این معدن برداشت شد و رفتار آبشویی وابسته به پیاچ، زمان، اندازه ذرات و نسبت مایع به جامد با استفاده از آزمایش آبشویی بسته مشخص گردید. برای تعیین ترکیب عنصری پسماندها از دستگاه فلوئورسانس اشعه ایکس (XRF)، کانیشناسی پسماندها از دستگاه پراش اشعه ایکس (XRD)، مورفولوژی ترکیبات از میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) و بررسی سطح خطر پسماندها از پروتکلهای آبشویی؛ روش شستشوی مزرعهFLT) )، روش آبشویی باران مصنوعی SPLP))، روش استخراج ویژه سمیت TCLP)) و روش عصارهگیری شیرابه (LEP)و همچنین جهت مشخص کردن چگونگی توزیع سرب در بین بخشهای مختلف پسماندها از روش عصارهگیری متوالی استفاده شد. غلظت محیطزیست امری بسیار ضروری است. این تحقیق با هدف مشخص کردن غلظت، سطح خطر و رفتار آبشویی سرب از عنصر سرب در تمامی عصارهها با دستگاه ICP-OES اندازهگیری گردید. نتایج نشان داد که زمان، اندازه ذرات، پیاچ و نسبت مایع به جامد تأثیر بسیار بالایی بر غلظت آبشویی سرب از پسماندها داشته و بیشینهی غلظت سرب آبشویی شده از پسماندها در دامنهی متفاوتی از اندازه ذرات اتفاق افتاد. بیشترین مقدار سرب در بین پسماندهای مورد مطالعه به ترتیب در بخش باقیمانده، کربناتی، تبادلی، آلی، اکسیدهای آهن و منگنز و محلول مشاهده شد. نتایج پروتکلهای آبشویی نیز اثبات کرد که هر دو نوع پسماند دارای اثرات باقی مانده زیادی بر محیطزیست بوده و جزء بقایای زاید خطرناک محسوب میشوند. بنابراین باید جهت انباشت ایمن این مواد در محیطزیست و جلوگیری از آبشویی سرب تدابیر خاصی اندیشیده شود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Dynamic Modeling of the Groundwater System in Hamedan – Bahar Aquiferمدلسازی پویای نظام آبهای زیرزمینی در آبخوان همدان – بهار232323407148210.22059/ijswr.2019.273832.668096FAاحساناسدآبادیدانشجوی دکترا، گروه مدیریت و توسعه کشاورزی، دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانعلیاسدیاستاد، گروه مدیریت و توسعه کشاورزی، دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانخلیلکلانتریاستاد، گروه مدیریت و توسعه کشاورزی، دانشکده اقتصاد و توسعه کشاورزی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20190205The growing number of areas facing to water scarcity necessitates adaptive water management strategies beyond traditional water supply and demand management methods, which are becoming increasingly difficult in many regions. Water reallocation offers a flexible water management approach to mitigate water scarcity under changing socio-economic, climatic, and environmental conditions. This study develops a complex system dynamic model (SD) reflecting interactions between water resources, Environmental water demand and socio-economy using SD software package ‘‘Vensim PLE’’. Four alternative socio-economic growth patterns and three alternative schemes are designed to simulate those impacts. The results reveal that the developed SD model reflect the dynamic behavior of the system in the studied area efficiently. In the meanwhile, by comparing the different scenarios, it can be found that a higher growth pattern with desirable scenario supply socio-economic growth and environmental water requirements. It should be explained that the maximum growth pattern allows policy makers to revive the aquifer balance by controlling demand and adopting methods such as increasing artificial aquifer feeding and purifying treatment of urban and industrial wastewater.رشد روزافزون مناطق مواجه با محدودیت منابع آب، اتخاذ راهبردهای مدیریت سازگارانهی آب را در ورای روشهای سنتی مدیریت عرضه و تقاضا، مُبدل به امری الزامی نمودهاست. تخصیص آب بهعنوان یک روش مدیریتی مُنعطف، از این امکان برخوردار است که در هنگامهی تغییرات اقتصادی – اجتماعی، اقلیمی و شرایط محیط زیستی، بهعنوان ممری جهت مقابله با محدودیت منابع آب، عمل نماید. در تحقیق حاضر با بهرهگیری از سیستمهای پویا، مدلی طراحی گردید (با بهرهگیری از نرمافزار Vensim PLE) که هدف آن بررسی تعاملات مابین منابع آبزیرزمینی، حقآبههای محیط زیستی و فعالیتهای اقتصادی– اجتماعی، در آبخوان همدان – بهار میباشد. براین اساس در تحقیق حاضر سه سناریو و چهار الگوی رشد مرتبط با فعالیتهای اقتصادی– اجتماعی طراحی گردیدند. نتایج بیانگر این مطلب است که مدل توسعهیافته بگونهای کارآمد، رفتار نظام در منطقهی مورد مطالعه را بازتاب میدهد. از سویی با مقایسهی سناریوهای مختلف میتوان دریافت که الگوی رشد بیشینه بههمراه سناریو مطلوب، رشد اقتصادی و نیازهای محیط زیستی منطقه را تأمین مینماید. لازم به توضیح است که الگوی رشد بیشینه این امکان را در اختیار سیاستگذاران قرار میدهد که با کنترل تقاضا و اتخاذ شیوههایی چون افزایش تغذیه مصنوعی آبخوان و رشد تصفیهی پسابهای شهری و صنعتی تعادل آبخوان را احیاء نمایند.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Evaluation of Hydrological and Meteorological Drought Relationship and Reservoir Impacts (Case Study: Zayandeh Rood River Basin)بررسی رابطهی خشکسالی هیدرولوژیکی در واکنش به خشکسالی هواشناسی و اثرات مخزن (مطالعه موردی: حوضه آبریز زایندهرود)234123537471710.22059/ijswr.2019.276183.668128FAزهراساعدیدانشجوی کارشناسی ارشد آبیاری و زهکشی-گروه مهندسی آب - دانشکده کشاورزی- دانشگاه اراک- ارارک- ایرانمه نوشمقدسیاستادیار، مهندسی آب - دانشکده کشاورزی- دانشگاه اراک- اراک- ایران0000-0003-4933-6501شهلاپایمزداستادیار- مهندسی آب- دانشکده کشاورری- دانشگاه اراک- اراک- ایران0000-0002-9770-5132امیرحسینفراهانیاستادیار- گروه علوم دامی - دانشکده کشاورزی- دانشگاه اراک- اراک- ایرانJournal Article20190409Regarding the occurrence of hydrological drought after the meteorological drought, determining the relationship between these two droughts is necessary. In this study, the Zayandehrood Basin in the central part of Iran was selected as the study area. Selected stations in this basin; Damane Fereydan station, Ghaleh Shahrokh station (upstream of dam) and Zamankhan bridge station (downstream of dam) were considered according to their location and trend of precipitation data. Initially, on the basis of monthly rainfall and flow data from 1360 to 1389, the standard precipitation index (SPI) and the standard flow index (SSI) (Meteorological droughts and hydrological drought, respectively), each with a three-month period were calculated. Then using the Run theory, the meteorological and hydrological drought characteristics, including the duration and magnitude of drought were identified. In the following, using R software and programming in it, the best model was sought to investigate the relationship between meteorological and hydrological drought. According to the number of samples, the model was also validated. The relationship in which a hydrological drought reacts to the meteorological drought is created using a nonlinear function model in Qaleh Shahrokh and Zaman Khan Bridge stations, which show the condition without the reservoir and the condition affected by the reservoir, respectively. The results showed that there is a nonlinear relationship between hydrological drought and meteorological drought and the threshold at which a hydrological drought begins to react to meteorological drought is achieved with respect to the nonlinear function model. The exponential function model with the appropriate validation indexes as well as high coefficients in both stations was selected as the best model. The duration and magnitude of hydrological drought at Qaleh Shahrokh station is 1.7 and 1.9, respectively. Also, the duration and magnitude of this drought at the Zaman Khan Bridge (under the influence of the dam reservoir) is 0.55 and 1.45. Originally, the time of occurrence of hydrological drought in the downstream of the dam will be occurred faster. These findings indicated that the operational activities of Zayandeh Rud reservoir significantly reduced the duration and amount of hydrological drought as compared to non-reservoir conditions.با توجه به وقوع خشکسالی هیدرولوژیکی بعد از خشکسالی هواشناسی، تعیین رابطه زمانی بین این دو خشکسالی امری ضروری است. در این مطالعه، حوضهی آبریز زایندهرود در قسمت مرکزی ایران بهعنوان منطقه مطالعاتی انتخاب گردید. ایستگاههای منتخب در این حوضه با توجه به موقعیت و روند دادههای بارش آنها، ایستگاه دامنه فریدن، ایستگاه قلعه شاهرخ (بالادست سد) و ایستگاه پل زمانخان (پاییندست سد) در نظر گرفته شده است. در ابتدا بر اساس دادههای ماهانهی بارش و جریان طی سالهای 1360 تا 1389، سریهای شاخص بارش استاندارد (SPI) و شاخص جریان استاندارد (SSI) (به ترتیب نشاندهنده خشکسالی هواشناسی و خشکسالی هیدرولوژیکی)، هر یک با دوره زمانی 3 ماهه محاسبه شدند. سپس با استفاده از تئوری ران ویژگیهای خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی، از جمله مدت زمان و مقدار خشکسالی شناسایی گردید. در ادامه با استفاده از نرمافزار R و برنامهنویسی در آن، بهترین مدل برای بررسی رابطه بین خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی مورد پردازش قرار گرفت. با توجه به تعداد نمونهها، مدل اعتبارسنجی هم شد. رابطهای که خشکسالی هیدرولوژیکی به خشکسالی هواشناسی واکنش نشان میدهد با استفاده از یک مدل تابع غیرخطی در ایستگاه قلعه شاهرخ و ایستگاه پل زمانخان که به ترتیب شرایط بدون مخزن و شرایط تحت تأثیر مخزن را نشان میدهد، ایجاد میگردد. نتایج نشان داد که یک رابطه غیرخطی بین خشکسالی هیدرولوژیکی و خشکسالی هواشناسی وجود دارد و آستانهای که در آن خشکسالی هیدرولوژیکی شروع به واکنش به خشکسالی هواشناسی میکند با توجه به مدل تابع غیرخطی بدست میآید. مدل تابع نمایی با داشتن شاخصهای اعتبارسنجی مناسب و همچنین ضریب بالا در هر دو ایستگاه، بهعنوان بهترین مدل انتخاب شد. مدت و مقدار خشکسالی هیدرولوژیکی در ایستگاه قلعه شاهرخ بهترتیب برابر 7/1 و 9/1 است و همچنین مدت و مقدار این خشکسالی در ایستگاه پل زمانخان (تحت تأثیر مخزن سد) برابر 55/0 و 45/1 است. در اصل زمان وقوع خشکسالی هیدرولوژیکی در پاییندست سریعتر اتفاق خواهد افتاد. این مطالب نشان داد که فعالیتهای عملیاتی مخزن سد زایندهرود بهطور قابلتوجهی مدت و مقدار خشکسالی هیدرولوژیکی را نسبت به شرایط بدون مخزن، کاهش میدهد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121The impact of Land Use Change on Groundwater Level in Isfahan-Borkhar, Najafabad and Chadegan Plainsاثر تغییر کاربری اراضی بر سطح آب زیرزمینی در دشتهای اصفهان-برخوار، نجفآباد و چادگان235523717163910.22059/ijswr.2019.275564.668126FAصدیقهغفاری کندریدانش آموخته کارشناسی ارشد، رشته آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس،تهران، ایرانحمیدرضامرادیدانشیار، گروه علوم و مهندسی آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران0000-0002-4601-4702رضامدرساستادیار، گروه علوم و مهندسی آبخیزداری، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20190217In the current study, the effect of land use change on groundwater level in Isfahan-Borkhar, Najafabad and Chadegan plains was investigated during 25-year period (1990-2015). To provide land use maps, firstly Landsat images of years; 1985, 1994, 2006 and 2015 were provided and then the nearest neighbor algorithm of object-oriented method was used for images processing. In addition, the zoning maps of groundwater level in annual scale were prepared using Kriging method. In order to investigate the differences of piezometric data among different plains and also the effect of land use types on groundwater level, the analysis of variance (ANOVA) test with repeated measure was used. The results showed that in Isfahan-Borkhar and Najafabad plains, the average groundwater level of rangelands had a significant difference with other land uses. In addition, investigating the interactive relationship of the land uses change percentages and the groundwater level decline showed a serious decrease in groundwater level of both Isfahan-Borkhar and Najafabad plains in the last years, in spite of reduction in agricultural land use during the study period. Furthermore, according to the obtained results, the groundwater level drawdown in Chadegan Plain as compared with two other plains was mainly affected by increasing agricultural lands.در مطالعه حاضر، اثر تغییر کاربری اراضی بر سطح آب زیرزمینی دشتهای اصفهان-برخوار، نجفآباد و چادگان در دوره زمانی 25 سال (2015-1990) بررسی شد. بهمنظور تهیه نقشههای کاربری اراضی، ابتدا تصاویر ماهواره لندست مربوط به سالهای 1985، 1994، 2006 و 2015 دریافت و سپس الگوریتم نزدیکترین همسایه روش شیءگرا برای پردازش آنها بهکار برده شد. در ادامه نقشههای پهنهبندی سطح آب زیرزمینی در مقیاس سالانه با استفاده از روش کریجینگ تهیه شد. برای بررسی اختلاف بین دادههای پیزومتری دشتهای مورد مطالعه و بررسی اثر نوع کاربری اراضی بر ارتفاع آب زیرزمینی از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس بهروش اندازهگیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد در دو دشت اصفهان-برخوار و نجفآباد، میانگین ارتفاع آب زیرزمینی در کاربری مرتع در مقایسه با سایر کاربریها اختلاف معنیداری داشته است. همچنین بررسی ارتباط متقابل تغییر درصد مساحت کاربریهای اراضی و افت آب زیرزمینی نشان داد علیرغم کاهش کلی سطح اراضی زراعی در طول دوره مورد مطالعه در دو دشت اصفهان-برخوار و نجفآباد، سطح آب زیرزمینی در سالهای پایانی افت شدید داشته است. علاوه بر آن طبق نتایج بهدست آمده، افت آب زیرزمینی دشت چادگان در مقایسه با دو دشت دیگر بیشتر متأثر از افزایش سطح اراضی زراعی بوده است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X50920200121Antimony and Its Effects on the Components of Environmentآنتیموان و اثرات آن بر اجزای محیطزیست237323997139010.22059/ijswr.2019.280131.668180FAنادرخادم مقدم ایگده لوگروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران.0000-0002-6937-0515احمدگلچینگروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران.0000-0002-7193-6821توحیدروحی کلارلوگروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران.Journal Article20190509Nowadays, one of the environmental issues is pollution of soil, water and plants resources with heavy metals. Antimony (Sb) is one of the most dangerous heavy metals, which by accumulation in the plant and animal tissues and transmission to the food chain, endangers human health. The critical limit for Sb in drinking water has been determined by the European Union and the United States to be 5 and 6 μg/l, respectively. The World Health Organization has reported this limit for the soil, 35 mg/kg. Exposure to Sb with various concentrations can cause a variety of diseases, cancers and genetic defects in humans. In addition, it causes keratitis, dermatitis, conjunctivitis, and gastritis. Concentrations above the critical Sb level in the soil can cause oxidative stress and reduce plant biomass, germination, root length, plant height, and plant photosynthesis. This element has a negative effect on microbial communities and soil enzymes and the rate of inhibition of soil microbial populations has been reported as bacteria> fungi> actinomyces. In general, the absorption of Sb by plants in acid soils is lower than calcareous soils and solutions for reducing Sb absorption in calcareous soils are to use phosphate fertilizers (antagonistic effect of phosphorus with Sb), fertilizers containing sulfur and the use of organic materials. Considering the existence of two volcanic formations in the country (Urmia-Dokhtar and East of the country formation) that contain various types of heavy metals, including Sb and increasing the exploitation and the number of Sb mines in the provinces of West Azerbaijan, Sistan and Baluchestan, Kurdistan, and Khorasan Razavi, it seems necessary determining the pollution levels of the water and soil resources of these provinces, as well as the provinces located on the two above-mentioned formations. Also, in the provinces of West Azerbaijan and Sistan and Baluchestan, the treatment of drinking water in terms of contamination with Sb should be on the government's agenda.امروزه یکی از مسائل محیطزیستی، آلوده شدن منابع خاک، آب و گیاه با فلزات سنگین میباشد. یکی از فلزات سنگین خطرناک آنتیموان (Sb) است که با تجمع در بافتهای گیاهی و حیوانی و انتقال آنها به زنجیره غذایی باعث به مخاطره افتادن سلامت انسان میشود. حد بحرانی Sb در آب آشامیدنی بهترتیب 5 و 6 میکروگرم بر لیتر توسط اتحادیه اروپا و آمریکا تعیین شده و همینطور سازمان بهداشت جهانی این حد را در خاک 35 میلیگرم بر کیلوگرم اعلام کرده است. قرارگرفتن در معرض غلظتهای مختلف Sb میتواند باعث انواع بیماریها، سرطانها و نارساییهای ژنتیکی در انسان شود. علاوه بر این، موجب التهاب قرنیه، آماس پوست، ورم ملتحمه و ورم معده نیز میشود. غلظتهای بیشتر از حد بحرانی Sb در خاک میتواند موجب تنش اکسیداتیو شده و زیستتوده گیاهی، جوانهزنی، طول ریشه، ارتفاع گیاه و میزان فتوسنتز گیاهان را کاهش دهد. این عنصر تأثیر منفی بر جامعه میکروبی و آنزیمهای خاک داشته و میزان مهارکنندگی جمعیتهای میکروبی خاک بهصورت باکتریها > قارچها > اکتینومیستها > گزارش شده است. بهطور کلی جذب Sb توسط گیاهان در خاکهای اسیدی کمتر از خاکهای آهکی است و راهکارهای کاهش جذب Sb در خاکهای آهکی استفاده از کودهای فسفاته (اثر آنتاگونیستی فسفر با Sb)، کودهای حاوی گوگرد و کاربرد مواد آلی است. با توجه به وجود دو سازند آتشفشانی در کشور (سازند ارومیه-دختر و شرق کشور) که حاوی انواع فلزات سنگین از جمله Sb میباشند و افزایش بهرهبرداری و تعداد معادن Sb در استانهای آذربایجان غربی، سیستان و بلوچستان، کردستان و خراسان رضوی تعیین میزان آلودگی منابع آب و خاک این استانها و همینطور استانهای واقع بر روی دو سازند فوق الذکر لازم و ضروری بهنظر میرسد. همچنین در استانهای آذربایجان غربی و سیستان و بلوچستان تصفیه آبهای آشامیدنی از لحاظ آلودگی به Sb باید در برنامه کار دولت قرار گیرد.