دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Critical nitrogen equation for maize in Pakdasht regionمعادله نیتروژن بحرانی گیاه ذرت در منطقه پاکدشت196133610.22059/ijswr.2017.61336FAآرشرنجبردانشجوی دکتری پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانعلیرحیمی خوب. استاد، گروه مهندسی آبیاری و زهکشی پردیس ابوریحان دانشگاه تهران0000-0001-5624-5427مریموراوی پوردانشیار دانشگاه تهرانحامدابراهیمیاناستادیار دانشگاه تهران0000-0002-7338-4872Journal Article20160313The nitrogen demand during growing period is variable for plant, but most farmers use large amount of nitrogen without the knowledge of the proper time in order to achieve maximum product. This pattern of fertilizer consumption causes environmental pollution. The optimum demand of nitrogen during growing period could be determined by the critical nitrogen equation. The main objective of this study was to determine the coefficients of the critical nitrogen equation for maize in Pakdasht. Comparing these coefficients with suggested coefficients in France and China was the second objective of this research. The maize (single cross 704) for a season was planted on the farm of Aburaihan campus. The aboveground biomass (W) and its critical nitrogen concentration (Nc) were measured in six different times, from 26 days after planting to the harvesting time. The coefficients of critical nitrogen equation were determined using theory of critical nitrogen dilution curve. Finally, the equation of Nc = 2.9 W -0.27 as nitrogen critical dilution curve was proposed for maize in the Pakdasht. The results showed that the nitrogen status was mispredicted in 21% and 14% of measured data point, by France and China equations respectively while this erorr was only 9% by using the equation provided in this study. The main reasons for these errors are differences in climate and prevalent varieties of maize in different areas.نیاز گیاه به کود ازت در طول دوره رشد متغیر است ولی اکثر کشاورزان مقادیر زیاد آن را با هدف رسیدن به حداکثر عملکرد محصول و بدون آگاهی از زمان مناسب در اختیار گیاه میگذارند. عدم آگاهی از مقدار و زمان مناسب مصرف کود باعث آلودگی محیط زیست میشود. با استفاده از معادله نیتروژن بحرانی، حداقل نیتروژن مورد نیاز در طی دوره رشد تعیین میشود. هدف از این پژوهش تعیین ضرایب معادله فوق برای گیاه ذرت در منطقه پاکدشت بود. ذرت (رقم سینگل کراس 704) به مدت یک فصل در مزرعه پردیس ابوریحان کشت شد. مقدار ماده خشک اندام هوایی(W) و غلظت نیتروژن بحرانی (Nc) آن در شش زمان مختلف، از 26 روز پس از کاشت تا آخر رشد کامل محصول اندازهگیری شد. ضرایب معادله فوق با استفاده از تئوری منحنی ترقیق نیتروژن بحرانی تعیین شدند. در نهایت رابطه Nc = 2.9 W <sup>-0.27</sup> به عنوان معادله نیتروژن بحرانی در منطقه پاکدشت پیشنهاد شد. نتایج نشان داد که با استفاده از معادله ارائه شده در این تحقیق، مقادیر نیتروژن بحرانی ذرت در طول فصل رشد با دقت بالایی تعیین شده است و تیمارهایی که شامل مقادیر نیتروژن بیش از حد نیاز بودند به خوبی از تیمارهایی که با کمبود نیتروژن در طول فصل مواجه بودند تفکیک شدند. در مجموع فقط وضعیت نیتروژن حدود 9 درصد از دادههای گیاهی نادرست تعیین شده بود. بنابراین با استفاده از این معادله میتوان مدیریت دقیقتری در مصرف کود نیتروژن در طول فصل رشد ذرت داشت و در نتیجه آن احتمال آلودگی منابع آب و محیط زیست کمتر خواهد شد. دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Application of multi temporal satellite images for improvement of maize phenology models predictionکاربرد تصاویر ماهوارهای چند زمانه در بهبود دقت مدلهای پیشیابی فنولوژی ذرت11246133710.22059/ijswr.2017.61337FAمهدیقمقامیدانشگاه تهران0000-0002-2121-2040نوذرقهرمانگروه مهندسی ابیاری-دانشگاه تهران0000-0002-9442-8870خلیلقربانیدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانپرویزایران نژادموسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهرانJournal Article20160405Crop phonological stages are commonly predicted by using accumulated growth degree days(AGDD).In this study a combined model of AGDD and remotely sensed NDVI has been developed for prediction of maize (cv. K407) phenology in Karaj using a nine year (2002 to 2010) dataset. For smoothing the existing noises of image processing, a combination of double logistic and weighing average (DL-WLS) approaches was employed. The results of combined phenology model were compared by two frequently used methods based on AGDD and date of sowing. The findings showed that in general, the developed model predicted the first 7 phenological stages of emergence to milky, more accurately comparing to other approaches (with average 2 and 2.5 days difference with observed dates, respectively) but was inaccurate for maturity stage. Our study highlights the need for further improvements in observations in the region.متداولترین شیوه پیشیابی مراحل فنولوژیکی گیاهان، استفاده از کمیت درجه-روز رشد تجمعی (AGDD) میباشد. در تحقیق حاضر، مدلی برای تدقیق این روش با تلفیق دو نمایه AGDD و NDVI برای تخمین تاریخ شروع 8 مرحله فنولوژیکی گیاه ذرت رقم K407، با استفاده از دادههای یک دوره 9 ساله در منطقه کرج ارائه شده است. روش هموارسازی نوفهها در کاربست نمایه NDVI، ترکیبی از دو روش لجستیک دوگانه و رگرسیون وزنی (WLS-DL) می باشد. نتایج مدل تلفیقی با دو مدل مبتنی بر درجه-روز رشد و تاریخ کاشت مقایسه شد. یافتههای پژوهش نشان داد، مدل تلفیقی به طور متوسط، مقدار RMSE تاریخهای شروع 7 مرحله ابتدایی فنولوژیکی (ظهور تا شیری شدن) را به ترتیب 7/1، 4/1، 8/0، 3/1، 4/2، 4/2 و 3/3 روز نسبت به مدل مبتنی بر تاریخهای کاشت و 9/2، 7/1، 4/1، 9/2، 6/4، 9/2، 6/3 روز نسبت به مدل درجه- روز رشد، کمتر برآورد می نماید.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Effect of Soil Salinity on the Wheat and Bean Nutrients in Low Matric Suctionsاثر شوری خاک بر غلظت عناصر غذایی بخش هوایی گندم و لوبیا در مکشهای ماتریک پایین25386133810.22059/ijswr.2017.61338FAمهنازختاردانشگاه زنجانمحمد حسینمحمدیهیات علمی دانشگاه تهران0000-0003-0596-7539فریدشکاریهیات علمی دانشگاه زنجانJournal Article20160410In this study the effects of soil matric suction (2−33 KPa) and salinity (EC: 0.7−8 dSm-1 for bean and 2−20 dSm-1 for wheat) on the wheat and bean nutrient concentrations in two sandy loam and clay loam soils at green house condition was considerd. The potassium concentration increased and sodium decreased with matric suction in both plants. The nitrogen and calcium concentrations of bean and wheat increased with matric suctions and reached their extreme values at suctions 6-10 KPa. Concentration of nitrogen reduced and concentration of calcium remained nearly constant at higher suctions. The maximum concentration of iron and zinc were at suction 2KPa in both plants. As matric suction increased from 2 to 6 KPa, iron and zinc decreased strongly and remained nearly constant at higher suctions in both soils. Salinity increased concentrations of iron and calcium and reduced concentration of potassium in both plants. While it did not affect concentrations of nitrogen, sodium and zinc. The low soil matric suctions amplified the salinity stress due to aeration deficit. Also comparing two plants showed that because of high sensitivity of bean to stresses, changes of its nutrient concentrations under different levels of salinity and matric suction were greater than wheat.در این پژوهش اثر تیمارهای مکش ماتریک (kPa 330-2) و شوری (ECهای dSm<sup>-1</sup> 20-2 برای گندم و dSm<sup>-1</sup> 8-7/0 برای لوبیا) بر غلظت عناصر غذایی گندم و لوبیا در دو خاک لوم رسی و لوم شنی بهصورت کشت گلدانی بررسی شد. در هر دو گیاه، با افزایش مکش ماتریک، غلظت پتاسیم افزایش و غلظت سدیم کاهش یافت. با افزایش مکش ماتریک، غلظت نیتروژن و کلسیم گندم و لوبیا افزایش یافته و در مکشهای kPa10-6 به بیشترین مقدار رسید. در مکشهای بالاتر، غلظت نیتروژن کاهش یافت و غلظت کلسیم تقریباً ثابت ماند. همچنین، بیشترین میزان آهن و روی در هر دو گیاه در مکش ماتریک kPa2 مشاهده شد. هنگامیکه، مکش ماتریک افزایش یافت (kPa6-2)، غلظت آهن و روی به شدت کاهش پیدا کرد و در مکشهای بالاتر در هر دو خاک تقریباً ثابت ماند. شوری موجب افزایش غلظت کلسیم و آهن و کاهش غلظت پتاسیم گندم و لوبیا گردید ولی اثر مشخصی بر میزان غلظت نیتروژن، سدیم و روی نداشت. مکشهای کم، با ایجاد کمبود تهویه، تنش شوری را تشدید کردند. بهعلاوه، مقایسه دو گیاه گندم و لوبیا، نشان داد که به دلیل حساسیت بالای لوبیا، تغییرات غلظت عناصر آن با تیمارهای شوری و مکش ماتریک خاک بیشتر از گندم بود. دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Comparison and evaluation of different methods for inverse estimation of the infiltration equation parameters in vegetated furrowsمقایسه و ارزیابی روشهای مختلف برآورد معکوس ضرایب معادله نفوذ در شرایط کشت داخل جویچه39486133910.22059/ijswr.2017.61339FAپیامکمالیدانشجوی دکتری آبیاری و زهکشی، پردیس ابوریحان دانشگاه تهرانحامدابراهیمیانهیات علمی دانشگاه تهران0000-0002-7338-4872Journal Article20160403The parameters of infiltration equations have a key role to evaluate and design irrigation systems. Therefore, in order to enhance irrigation efficiency, it is necessary that these parameters to be estimated precisely. In this study, four inverse estimation methods to predict the coefficients of infiltration equation including two-point method, multilevel optimization, SIPAR-ID, and IPARM in the vegetated furrows were assessed and compared together using the field data. The field study in order to collect required data was conducted in Karaj in 2014. Seven irrigation events were performed during the growing season of the maize with two inflow discharges of 0.29 and 0.44 l/s. Based on the estimated coefficients of infiltration equation, the IPARM model with average relative errors of 1.24 and 1.52 %; as well as the multilevel optimization method with average relative errors of 1.44 and 1.58 % had the best performance for inflow discharges of 0.29 and 0.44 l/s in estimating infiltrated water volume, respectively. The SIPAR-ID model had a poor and fluctuating performance in estimating the coefficients of infiltration equation in the vegetated furrows. Moreover, the two-point method presented an acceptable performance with average relative error less than 10 percent in estimating infiltrated water volume.ضرایب معادلات نفوذ نقش اساسی در ارزیابی و طراحی سامانههای آبیاری دارند؛ به همین دلیل برای افزایش بازده آبیاری ضروری است که این ضرایب با دقت بالا تخمین زده شوند. در این تحقیق، چهار روش تخمین معکوس ضرایب معادله نفوذ شامل دو نقطهای، بهینهسازی چند سطحی، SIPAR-ID و IPARM با استفاده از دادههای مزرعهای در شرایط کشت داخل جویچه مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفتند. مطالعه مزرعهای به منظور جمعآوری دادههای مورد نیاز در سال 1393 در کرج انجام گردید. گیاه مورد استفاده در این تحقیق ذرت بود که با دو دبی 29/0 و 44/0 لیتر در ثانیه، در هفت نوبت آبیاری شد. براساس ضرایب تخمینی معادله نفوذ، مدل IPARM با متوسط خطای نسبی 24/1 و 52/1 درصد و روش بهینهسازی چند سطحی با متوسط خطای نسبی 44/1 و 58/1 درصد در تخمین حجم آب نفوذ یافته در خاک بهترین عملکرد را به ترتیب در دبیهای 29/0 و 44/0 لیتر در ثانیه داشتند. مدل SIPAR-ID در تخمین ضرایب معادله نفوذ در جویچههای کشت شده عملکرد ضعیف و با نوسانات زیاد داشت. علاوه بر این، روش دو نقطهای نیز با متوسط خطای نسبی کمتر از 10 درصد عملکرد قابلقبولی در تخمین حجم نفوذ یافته در این بررسی ارائه داد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421AquaCrop model evaluation to estimate of Maize yield and soil salinity under different agriculture managements and irrigation with saline waterارزیابی مدل AquaCrop در تخمین عملکرد ذرت و شوری خاک تحت شرایط مدیریتهای مختلف زراعی و آبیاری با آبشور49616134010.22059/ijswr.2017.61340FAمولودحیدری نیادانشگاه شهید چمران اهوازسعیدبرومندنسبعضو هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهوازعبدعلیناصریعضو هیأت علمی دانشگاه چمران اهواز0000-0002-5833-5802محمدالباجیاستادیار، دانشگاه شهید چمران اهواز0000-0002-5483-5834Journal Article20160514Recently, FAO has proposed the version 4 of AquaCrop model that can simulate the effect of irrigation with saline water on yields and soil salinity. In this study, the AquaCrop model was evaluated under different agriculture managements and irrigation with saline water for Maize (SC.704). Field experiments of this study were done in the agriculture farm of Shahid Chamran University. Different crop managements included without crop residues, use of crop residues on soil surface as mulch and mix of crop residues with surface soil layer to 30 cm depth and water irrigation salinity at three level included water salinity of Karoun river ( On average 2ds/m), 4.5 and 7 ds/m. After model calibration to offset some input parameters, model validation was performed. The amount of determination coefficient (R2), relative error (RE), coefficient of residual mass (CRM) and Normalize root mean square error (NRMSE) in validation for soil salinity were respectively 0.83, 10.6%, 0.04 and 11.64, for yield were respectively 0.93, 5.2%, 0.01 and 5.58, for biomass were respectively 0.99, 4.2%, -0.02 and 4.48 and for canopy cover were respectively 0.97, 16%, 0.08 and 14.71. The average error in use and not use of Wheat residues for soil salinity was respectively 9.6% and 12.7%, for yield was respectively 6% and 3.5%, for biomass was respectively 4.8% and 3.1% and for canopy cover was respectively 14.6% and 18.8%. The results showed that soil salinity, yield, biomass and canopy cover were simulated well. However, the model accuracy was lower to estimate of soil salinity and canopy cover and it was decreased with salinity increase. Also, the model accuracy was increased in soil salinity and canopy cover estimation and was decreased in yield and biomass estimation under agriculture managements application condition. اخیرا فائو نسخه 4 مدل AquaCrop را ارائه کرده است که قادر به پیشبینی اثر آبیاری با آب شور بر عملکرد محصول و شوری خاک میباشد. در تحقیق حاضر، مدل AquaCrop تحت شرایط مدیریتهای مختلف زراعی و آبیاری با آب شور برای ذرت دانهای (رقم SC.704) مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمایشهای مزرعهای مطالعه حاضر در مزرعه کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز اجرا گردید. مدیریتهای زراعی مختلف شامل بدون استفاده از بقایای گیاهی، استفاده از بقایای گیاهی در سطح خاک به عنوان خاکپوش و اختلاط بقایای گیاهی با لایه سطحی خاک تا عمق 30 سانتیمتر و شوری آب آبیاری در سه سطح شامل شوری آب رودخانه کارون (به طور متوسط2 دسی زیمنس بر متر)، شوری 5/4 و 7 دسی زیمنس بر متر بود. پس از واسنجی مدل به منظور تعدیل برخی پارامترهای ورودی، صحتسنجی مدل انجام شد. در مرحله صحتسنجی مقدار ضریب تبیین (R<sup>2</sup>)، خطای نسبی (RE)، ضریب باقیمانده (CRM) و متوسط ریشه میانگین مربعات خطای نرمال شده (NRMSE) برای شوری خاک به ترتیب 83/0،6/10 درصد، 04/0 و 64/11، برای عملکرد دانه به ترتیب 93/ ، 2/5 درصد، 01/0 و 58/5، برای زیست توده به ترتیب 99/0، 2/4 درصد، 02/0- و 48/4 و برای پوشش سایهانداز به ترتیب 97/0، 16 درصد، 08/0 و 71/14 بهدست آمد. متوسط خطا در مدیریتهای کاربرد و عدم کاربرد بقایای گندم برای شوری خاک به ترتیب 6/9 و 7/12 درصد، برای عملکرد دانه به ترتیب 6 و 5/3 درصد، برای زیست توده به ترتیب 8/4 و 1/3 درصد و برای پوشش سایهانداز به ترتیب 6/14 و 8/18 درصد تعیین شد. نتایج نشان داد که عملکرد دانه، زیست توده، شوری خاک و پوشش سایهانداز به خوبی شبیهسازی شدند. هرچند دقت مدل در تخمین شوری خاک و پوشش سایهانداز کمتر از سایر پارامترها بود و با افزایش شوری دقت مدل کاهش یافت. همچنین در شرایط اعمال مدیریتهای زراعی، دقت مدل در تخمین شوری و پوشش سایهانداز افزایش و در تخمین عملکرد دانه و زیست توده کاهش یافت.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Effect of different levels of magnetized wastewater on yield and water use efficiency in maize and some of soil physical propertiesتأثیر سطوح مختلف پساب و آب مغناطیسی شده بر عملکرد و بهرهوری مصرف آب در آبیاری ذرت و برخی خصوصیات فیزیکی خاک63756134110.22059/ijswr.2017.61341FAجعفرنیکبختعضو هیات علمی گروه مهندسی آب دانشگاه زنجانالهامرضاییدانشجوی کارشناسی ارشد آبیاری و زهکشی دانشگاه زنجانJournal Article20160124In this research, impact of different levels of magnetized wastewater were investigated on yield and water use efficiency in maize cv. Maxima and some of soil physical properties. Research was done as factorial experiment with two factors based on complete randomized blocks with 3 replications from June to October 2014 in Research Farm of Zanjan University. Required wastewater was provided from refinery of Zanjan and was distributed in plots in 5 levels included 0% (well water as control), 25, 50, 75 and 100%. Magnetic water was included crossing and no crossing magnetic field. Based on results, leaf area and relative water content of leaf were not significant affect by different levels of wastewater. Maximum value of maize wet mass and water use efficiency for wet mass were in 100% wastewater treatment which were significantly difference with control treatment as 23.9 tone/ha and 7.6 kg/m3 respectively. Difference between maize wet mass and water use efficiency of wet mass for magnetized and no magnetized water were 14.6 tone/ha and 4.7 kg/m3 (respectively) which were statistically significant.<br /> In this study, effect of different levels of wastewater were not significant on soil physical properties in 0-15 and 15-30 cm depths. The effect of magnetic water on soil physical properties was significant in 0-15 cm of soil depth but there was not significant influence in 15-30 cm depth. Results showed, in 0-15 cm of soil depth, magnetic water increased soil bulk density, volume moisture and soil saturate degree and decreased soil porosity compared to no magnetic water as 19%, 3%, 10% and 8% (respectively).در پژوهش حاضر، اثر کاربرد سطوح متفاوت پساب و مخلوط آب و پساب مغناطیسی بر عملکرد، اجزای عملکرد و بهرهوری مصرف آب در گیاه ذرت رقم ماکسیما و هم چنین برخی خصوصیات فیزیکی خاک مورد بررسی قرار گرفت. تحقیق به صورت آزمایش فاکتوریل دو عاملی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار، از خرداد ماه تا مهر ماه سال 1393 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه زنجان انجام شد. پساب مورد نیاز از تصفیهخانه شهر زنجان تهیه شده و در 5 سطح شامل صفر درصد (آب چاه به عنوان شاهد)، 25، 50، 75 و 100 درصد به کرتها داده شد. تیمار مغناطیسی در دو سطح شامل عبور و عدم عبور اختلاط آب و پساب از میدان مغناطیسی بود. میدان مغناطیسی با استفاده از سیم لوله با شدت 1/0 تسلا ایجاد شد. بر اساس نتایج، سطوح متفاوت پساب بر سطح برگ گیاه و محتوای نسبی آب برگ اثر معنیدار نداشت. در بین تیمارهای سطوح پساب، بیشترین وزن تر کل و بهرهوری مصرف آب در وزن تر کل در تیمار 100 درصد پساب حاصل شد که با تیمار شاهد به ترتیب 9/23 تن در هکتار و 6/7 کیلوگرم بر مترمکعب اختلاف داشت. این اختلاف در تیمارهای مخلوط آب و پساب مغناطیسی و غیرمغناطیسی به ترتیب 6/14 تن در هکتار و 7/4 کیلوگرم بر مترمکعب بود که از نظر آماری اختلافها معنیدار شد. در این پژوهش، تأثیر سطوح متفاوت پساب بر هیچ کدام از خصوصیات فیزیکی خاک در عمق 30-15 سانتیمتر معنیدار نشد. تیمار مخلوط آب و پساب مغناطیسی فقط بر برخی مقادیر خصوصیات فیزیکی خاک در عمق 15-0سانتیمتری اثر معنیدار داشت. بر اساس نتایج، در عمق 15-0سانتیمتری خاک، مخلوط آب و پساب مغناطیسی باعث افزایش جرم مخصوی ظاهری خاک، درصد رطوبت حجمی و درجه اشباع خاک و کاهش تخلخل خاک به میزان 19، 3، 10 و 8 درصد (به ترتیب) نسبت به تیمار غیرمغناطیسی شد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Temporal variability of runoff production under slope gradients in different soilتغییرپذیری زمانی تولید رواناب تحت تأثیر شیب در خاکهای با بافت مختلف77856134210.22059/ijswr.2017.61342FAمجتبیکردکارشناس شرکت مادر تخصصی مدیریت منابع آب ایرانعلی رضاواعظیدانشیار گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجانمحمد حسینمهدیاناستاد پژوهش سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، وزارت جهاد کشاورزیJournal Article20160117Initiation time and production rate are the major runoff characteristics which can be affected by the changes of soil physical properties during rainfall. Temporal variation of these characteristics could be controlled by soil texture and slope gradient. This study was carried out to investigate temporal variation of runoff in both different soil textures those of clay loam, loam, and sandy loam and various slopes (5, 10, 15, 25(and 30) under a 40 mm h-1simulated rainfall in the lab. Soil texture and slope steepness were the important factors influencing runoff initiation time (P<0.01) and production rate (P<0.01).Clay loam appeared the lowest runoff initiation time (16 min) whereas sandy loam showed the longest time (46 min). Runoff initiation time was negatively affected with increasing slope gradient. Significant relationships were observed between runoff initiation time and slope gradient in clay loam (R2=0.86), loam (R2=0.86) and sandy loam (R2= 0.98). The highest effect of slope gradient on decreasing runoff initiation time was in sandy loam (63%) while clay loam showed the lowest value (28%). Significant relationships were found between runoff production and slope in clay loam (R2=0.89), loam (R2=0.95) and sandy loam (R2= 0.94). Runoff temporal variation pattern were strongly varied among the soils in the slope gradients. Runoff steadily increased in clay loam during initial rainfall times. This temporal variation of runoff was due to increasing water content and disruption of structure.زمان آغاز و شدت تولید مشخصههایی از رواناب بوده که تحت تأثیر تغییرات خصوصیات فیزیکی خاک طی زمان بارندگی قرار میگیرند. شدت تغییرات زمانی این مشخصهها بسته به بافت خاک و شیب سطح میتواند تغییر کند. این پژوهش با هدف بررسی تغییرات زمانی تولید رواناب در خاکهای با بافت لومرسی، لوم و لومشنی در شیبهای 5، 10، 15، 25 و 30 درجه تحت باران شبیهسازی شده با شدت 40 میلیمتر در ساعت در شرایط آزمایشگاهی به انجام رسید. نتایج بدست آمده نشان داد که بافت خاک و شیب سطح اثر معنیداری بر زمان آغاز (05/0>P) و شدت تولید رواناب (05/0>P) دارد. زمان آغاز رواناب در خاک لوم رسی کمترین (16 دقیقه) و در خاک لوم شنی بیشترین (46 دقیقه) است. زمان آغاز رواناب به شدت تحت تأثیر شیب بوده و با افزایش شیب به صورت معنیداری کاهش یافت (01/0>P). روابطی معنیدار و منفی بین شیب و زمان آغاز رواناب در خاک لومرسی (86/0=<sup>2</sup>R)، لوم (86/0=<sup>2</sup>R) و لومشنی (98/0=<sup>2</sup>R) مشاهده شد (01/0>P). بیشترین تأثیر شیب بر کاهش زمان آغاز رواناب در خاک لوم شنی (63 درصد) و کمترین آن در خاک لوم رسی (28 درصد) مشاهده شد. روابطی معنیدار و مثبت بین شیب و شدت تولید رواناب در خاک لومرسی (89/0=<sup>2</sup>R)، لوم (95/0=<sup>2</sup>R) و لومشنی (94/0=<sup>2</sup>R) مشاهده شد (01/0>P). نقش شیب در افزایش تولید رواناب در خاک لوم رسی (19 درصد) بیشترین و در خاک لوم کمترین (15 درصد) است. الگوی تغییرات زمانی رواناب طی بارندگی تحت تأثیر بافت خاک و درجه شیب قرار گرفت. افزایش تدریجی رطوبت خاک و تخریب شدید ساختمان خاک دلایل افزایش رواناب در زمانهای اولیه بارندگی در خاک لوم رسی میباشد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Improving runoff prediction using WAPABA modelافزایش دقت شبیهسازی رواناب با کاربرد مدل WAPABA87946134310.22059/ijswr.2017.61343FAبهنامرشیدیدانشجوی کارشناسی ارشد منابع آبشهابعراقی نژادعضو هیات علمیکیومرثابراهیمیگروه مهندسی آبیاری و آبادانی0000-0002-9914-4383Journal Article20160207This paper aims to increase the accuracy of runoff predictions using WAPABA model and with comparing its efficiency with SALAS model outputs, involving hydrometric runoff data of North Markazi Province-Iran, for year 2010-2011. The above mentioned models were applied and calibrated using the mentioned historical data. Then the performance of each model were evaluated using different criteria including; CE, RMSE, R2 and MAE. Also, comparison of the models predictions with the measured data were made. Results show that the predicted runoff data using SALAS model are values more than the measured data, which can be due to the weighting values of this model. In other words in SALAS model the weights which relate to precipitation is more than other parameters. While WAPABA runoff model with the same weights, which are considered for all parameters, have a better and accurate predictions. However, in this study for the Ghet-e-Char station of the case study WAPABA model had not suitable predictions.مقاله حاضر با هدف افزایش دقت شبیهسازی رواناب با استفاده از مدل WAPABA و مقایسه کارایی آن با مدل SALAS در ایستگاههای هیدرومتری شمال استان مرکزی برای سال آبی 90-89 انتخاب شده است. کاربست مدلها با استفاده از دادههای تاریخی مربوطه واسنجی شدند. سپس ارزیابی عملکرد هر یک از مدلها با استفاده از معیارهای مختلف دقت سنجی (CE،RMSE،R<sup>2</sup>و MAE) انجام شد. برای محاسبه معیارهای کارایی از مقادیر شبیهسازیشده مدلها و اندازهگیریشده در ایستگاههای هیدرومتری استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل SALAS رواناب را در ایستگاهها بیشتر از میزان واقعی برآورد کرده که علت برآورد بیشتر این مدل وزندهی بیشتر به بارش و وزندهی کمتر به سایر پارامترها است. درحالیکه مدل WAPABA مقدار رواناب را با در نظر گرفتن وزنهای یکسان برای هریک از پارامترها با دقت بهتری شبیهسازی کرده ولی در ایستگاه قطعه چهار شبیهسازی مدل مناسب نبوده است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Quantitative Modeling of the Potassium Release from Feldspar by Bacillus sp.مدلسازی کمی رهاسازی پتاسیم از فلدسپار توسط باکتری باسیلوس951036134410.22059/ijswr.2017.61344FAسانازاشرفی سعیدلودانشجوی دکتری گروه علــوم خاک، دانشگاه ارومیهمیرحسنرسولی صدقیانیدانشیار گروه علــوم خاک، دانشگاه ارومیه0000-0001-9804-4076فرخاسدزادهعضو هیات علمی گروه مهندسی علوم خاک دانشگاه ارومیهمحسنبریناستادیار گروه علــوم خاک، دانشگاه ارومیهJournal Article20160409Potassium (K) is one of the essential nutrients for plant growth and it is found in the structure of many silicate minerals of soils. Soil microorganisms such as bacteria, fungi, algae and lichens have high efficiency in silicates decomposing and releasing elements such as potassium. The purpose of this study was to model and evaluate the effects of pH, incubation time and different amounts of feldspar on K release by Bacillus sp. For this reason different ranges of these three variables, including pH (5-9), incubation time (1-17 days) and feldspar (1-7 g.l-1) was considered and a central composite design with 20 experiments was used to evaluate the effects of the coded independent variables on K release from the feldspar. Results indicated that the central composite design has high efficiency (R2= 0.982, RMSE= 1.96mgl-1) in predicting soluble K concentration. Sensitivity analysis of the central composite design revealed that the pH and treated feldspar concentration are the most important factors in K release and the effect of these factors on K release are 37.48 and 31.80 percent, respectively. The highest concentration of the K was observed at high concentrations of feldspar and lowest levels of pH. Incubation time also had a significant effect on potassium release. In the early stages of the incubation time, the trend of potassium release was increased, in middle stages, K amount decreased but it was accelerated at the long times of incubation. Generally, increasing of the feldspar concentration and incubation time along with low initial pH lead to the high amounts of K release from feldspar.پتاسیم یکی از عناصر غذایی ضروری برای رشد گیاهان بوده و در ساختار بسیاری از کانیهای سیلیکاتهی خاک یافت میشود. برخی از میکروارگانیسمها نظیر باکتریها، قارچها، جلبکها و گلسنگها کارآیی بالایی در تجزیه سیلیکاتها و آزادسازی عناصری نظیر پتاسیم از آنها را دارند. این مطالعه با هدف مدلسازی و ارزیابی تأثیر متغیرهای pH، زمان انکوباسیون و مقادیر مختلف کانی فلدسپار بر میزان رهاسازی پتاسیم توسط باکتری <em>Bacillus sp</em>. انجام شد. برای این منظور دامنههای متفاوتی از این سه متغیر شامل pH (9-5)، زمان انکوباسیون (17-1 روز) و فلدسپار (7-1 گرم در لیتر) در نظر گرفته شده و طرح مرکب مرکزی با 20 آزمایش و بر اساس مقادیر کدبندی شده متغیرهای مستقل طراحی شد. نتایج نشان داد که مدل طرح مرکب مرکزی قابلیت مطلوبی (892/0 = R<sup>2</sup>و mgl<sup>-1</sup>96/1 = RMSE) در پیشبینی مقدار پتاسیم محلول دارد. تحلیل حساسیت مدل طرح مرکب مرکزی نشان داد که از بین سه متغیر مورد بررسی، مقدار کانی فلدسپار و pH بیشترین تأثیر را بر آزادسازی پتاسیم دارند بطوریکه درصد اثر این دو متغیر بر مقدار پتاسیم محلول به ترتیب برابر با 48/37 و 80/31 درصد به دست آمد. حداکثر غلظت پتاسیم محلول در پایینترین pH و بیشترین مقدار کانی فلدسپار مشاهده شد. زمان انکوباسیون نیز تأثیر معنیداری بر آزادسازی پتاسیم داشت. روند آزادسازی پتاسیم در مراحل اولیه انکوباسیون افزایشی، در مراحل میانی کاهشی و در ادامه افزایشی بود. بهطورکلی افزایش مقدار کانی فلدسپار و طول دورهی انکوباسیون همراه با pH اولیهی پایین محیط، سبب افزایش قابلتوجه کارآیی باکتری <em>Bacillus sp.</em>در انحلال پتاسیم شد. دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Investigation of Gravel Fragment Effect on Runoff Yield and Soil Erosion Using Rainfall Simulation (Case study: Watershed of Almas Bridge, Ardabil)بررسی تأثیرشیب و پوشش سنگریزه بر تولید رواناب و فرسایش خاک با استفاده از شبیهساز باران (مطالعه موردی: حوزه آبخیز پل الماس، اردبیل)1051116134510.22059/ijswr.2017.61345FAالنازآذرتاجدانشگاه محقق اردبیلی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعیعلیرسول زادهدانشگاه محقق اردبیلی- دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، گروه مهندسی آب0000-0001-7838-6773علیاصغریدانشگاه محقق اردبیلی، انشکده کشاورزی و منابع طبیعی، گروه زراعت و اصلاح نباتاتاباذراسمعلیدانشگاه محقق اردبیلی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، گروه مرتع و آبخیزداریJournal Article20160621Soil erosion is one of the basic environmental problems in the developing country such as Iran and can be destructive effects on ecosystems. The aim of this study was to investigate the gravel fragment effects on runoff and soil loss in the watershed of Almas Bridge, Ardabil. For this research after the surveys in the area, three class slopes (6, 15 and 22%) were identified in the region. In each slope class, treatments consisted of gravel coverage zero, 10, 20 and 30% were applied. A factorial experiment was carried out in a randomized complete block design. Results showed that the maximum runoff volume, soil loss, sediment concentration and runoff coefficient were in the control treatment (without the gravel fragment coverage) in the slope of 22% and the minimum of them were in treatment with 30% of gravel fragment coverage in the slope of 6 percent. The results depicted that the runoff volume and soil loss were decreased 96% and 519%, respectively, using 30% gravel fragment coverage in compared with the control treatment. On the other hand, the finding of this research illustrated that the generated volume of runoff on the slope of 22% is 37 and 107 percent more than the slope of 15% and 6%, respectively. In additional, 20 and 30% of gravel fragment coverage in the slope of less than 15% were shown the most effect on the soil loss, sediment concentration and runoff volume.فرسایش خاک یکی از مشکلات اساسی زیستمحیطی در کشورهای در حال توسعه ازجمله ایران میباشد و میتواند آثار مخربی بر اکوسیستم داشته باشد. این پژوهش به منظور بررسی تأثیر پوشش سنگریزهای در شیبهای مختلف بر روی رواناب و هدررفت خاک، در مراتع تخریب یافتهی بالادست سد انحرافی الماس در حوزه آبخیز پل الماس اردبیل صورت گرفت. بدین منظور بعد از بررسیهای میدانی در منطقه مورد پژوهش، سه طبقه شیب (شش، 15 و 22 درصد) در منطقه شناسایی شد. در هر طبقه شیب، تیمارهایی با پوشش سنگریزه صفر، 10، 20 و 30 درصد مد نظر قرار گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی اجرا شد. نتایج نشان داد بیشترین حجم رواناب، مقادیر خاک هدررفته، غلظت رسوب وضریب رواناب مربوط به تیمار شاهد (بدون پوشش سنگی) در شیب 22 درصد و کمترین آنها مربوط به تیمار 30 درصد پوشش سنگی در شیب شش درصد میباشد. همچنین نتایج نشان داد با به کار بردن 30 درصد سنگریزه، حجم رواناب تولیدی نسبت به تیمار شاهد (بدون پوشش سنگی) 96 درصد و هدر رفت خاک 519 درصد کاهش یافت. از طرفی بر اساس یافتههای پژوهش، حجم رواناب تولیدی در شیب 22 درصد، حدود 37 درصد نسبت به شیب 15 درصد و 107 درصد نسبت به شیب شش درصد بیشتر بود. در مجموع پوشش 20 تا 30 درصدی سنگریزه و در شیبهای کمتر از 15 درصد بیشترین تأثیر در کاهش هدررفت خاک، غلظت رسوب و حجم رواناب را داشت.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Three-dimensional mapping of soil texture using spline depth functions and artificial neural networksتهیه نقشههای سه بعدی توزیع اندازه ذرات نهایی سازنده خاک (بافت خاک) با استفاده از معادلات عمق و شبکههای عصبی مصنوعی1131236134610.22059/ijswr.2017.61346FAعلیرضاامیریان چکانعضو هیات علمی دانشگاه صنعتی خاتم الانبیاء بهبهانروح الهتقی زاده مهرجردیاستادیار دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه اردکان0000-0002-4620-6624فریدونسرمدیاناستاد گروه مهندسی علوم خاک دانشگاه تهران0000-0001-9894-2765احمدحیدریگروه مهندسی علوم خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانJournal Article20150208Quantitative, continuous and three-dimensional soil data at appropriate scales are prerequisites for modeling of natural resources and environment. Despite the importance of soil texture, its legacy soil maps are often provided for the surface layers in which vertical and lateral variations of soil properties are not considered. The combination of digital soil mapping (DSM) and soil depth functions is an alternative tool to cope with these problems, especially in countries with limited data such as Iran. Therefore, equal-area spline depth function and DSM techniques were employed to assess the vertical and lateral distribution of soil texture in Silakhor Plain, located in Lorestan province, western Iran. By fitting the depth function to the measured clay, silt and sand percent in 103 sites to a depth of one meter, their estimated percents were obtained at five standard soil depths of Global Soil Map project (0-5, 5-15, 15-30, 30-60 and 60-100 cm). Also artificial neural network model was employed to predict lateral distribution of soil texture fractions using the auxiliary variable derived from satellite image and digital elevation model (DEM) in the standard depths. The results of the sensitivity analysis showed although the relative importance of auxiliary variables in predicting soil texture was different according to the depth and texture fractions, the performance of artificial neural network in upper layers was more than lower layers. R2 values for clay, silt and sand and from the top to the bottom were 0.73 to 0.49, 0.43 to 0.76 and 0.26 to 0.68, respectively. Results also showed, for estimating soil texture, auxiliary variables derived from satellite image were more important in surface layers and of DEM were more important in subsurface layers.در نقشههای مرسوم معمولا چگونگی تغییرات بافت خاک در فواصل بین نقاط نمونهبرداری نشان داده نمیشود و در این نقشهها و نقشههای رقومی، تغییرات تدریجی بافت خاک با عمق به خوبی قابل پیشبینی نیست. از تکنیک نقشهبرداری رقومی برای تخمین ذرات نهایی سازنده خاک در مکانهای نمونهبرداری نشده و از معادلات عمق خاک برای نشان دادن تغییرات بافت خاک با عمق و تخمین آن در هر عمق دلخواه میتوان استفاده نمود. در این مطالعه در 103 نقطه مشاهداتی واقع در دشت سیلاخور در شمال غرب شهرستان دورود استان لرستان، معادله عمق اسپلاین با سطح برابر بر دادههای سیلت، شن و رس تا عمق یک متری برازش داده شد و مقادیر این اجزاء در پنج عمق استاندارد شامل 5-0، 15-5، 30-15، 60-30 و 100-60 سانتیمتر تخمین زده شد. این اطلاعات با متغیرهای کمکی استخراج شده از تصاویر ETM<sup>+</sup>سنجندههای ماهواره لندست و مدل رقومی ارتفاعی (DEM) تلفیق و بر اساس روابط بین آنها نقشه پیوسته پیشبینی مقدار اندازه ذرات نهایی سازنده خاک و کلاسهای بافت خاک با استفاده از مدل شبکههای عصبی مصنوعی برای کل منطقه به دست آمد. نتایج تجزیه و تحلیل حساسیت نشان داد اهمیت نسبی دادههای کمکی در پیشبینی بافت خاک برای اجزاء مختلف بافت و در اعماق مختلف متفاوت است. بر طبق نتایج حاصله توانایی شبکههای عصبی در تخمین بافت خاک در لایههای سطحی بیشتر از لایههای پایینی بود. مقادیر R<sup>2</sup> برای رس، سیلت و شن از سطح به عمق به ترتیب از 73/0 تا 49/0، از 76/0 تا 43/0 و از 68/0 تا 26/0 به دست آمد. این نتایج در نقشهبرداری رقومی در حد قابل قبولی هستند. افزون بر این، نتایج نشان داد دادههای کمکی مستخرج از تصاویر ماهوارهای در لایههای سطحی و دادههای مستخرج از DEM در لایههای عمقی اهمیت بیشتری در تخمین بافت خاک داشتند.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Organic and inorganic carbon changes in size fractions of soils developed in an Arid-Semihumid Climosequenceتغییرات کربن آلی و غیرآلی دراجزاء اندازهای ذرات خاکهای تشکیل شده در ردیف اقلیمی خشک تا نیمه مرطوب1251356134710.22059/ijswr.2017.61347FAعلیرضاراهبدانشجوی دکتری0000-0002-1546-9966احمدحیدریدانشگاه تهران0000-0001-8110-1003شهلامحمودیدانشگاه تهرانJournal Article20151118Soil carbon changes is one of the most important indicators impacts of climate change impacts on soil genesis. Study of soil carbon, including organic and inorganic carbon (carbonates) and its impact on other soil characteristics in different climates, is essential for the proper management of soil carbon on a global scale. It is too important the balance between different parts of carbon sources in the environment. In current study, organic and inorganic carbon complex with primary particles were studied in 9 profiles a climosequence including three climates arid, semi-arid and semi-humid with typic aridic, dry xeric and typic xeric moisture regimes and mesic and thermic temperature regimes. Results showed that the amount of organic carbon in all three components decreases with increasing depth and also clay component has more organic carbon content in all depths compared with other components of soil. Contrast to organic carbon, inorganic carbon content is lower in surface horizon compared with the subsurface in all three components of particle size and increases with increasing depth. The avearage of organic carbon components of particle size in three studied regions showed that the following trend clay (1.1%) > silt (0.68%) > sand (0.23%), while inorganic carbon in the soil with trend silt (14.41%) > sand (12.11%) > clay (8.14%).تغییرات کربن خاک یکی از مهمترین شاخصهای نشاندهنده تاثیر اقلیم بر تشکیل خاک اسـت. بررسی مقدارکربن خاک اعم از کربن آلی و کربن غیرآلی (کربناتها) و تاثیرگذاری آن بر سایر خصوصیات خاک در اقلیمهای مختلف، لازمه مدیریت مناسب کربن خاک در مقیاس جهانی بوده و تعادل میان بخشهای مختلف منابع کربن از نظرمحیط زیست بسیارحائز اهمیت است. در این تحقیق کربن آلی و غیرآلی کمپلکس شده با ذرات اولیه (در ابعاد شن، سیلت و رس) در 9 خاکرخ یک ردیف اقلیمی متشکل از سه اقلیم خشک (اشتهارد)، نیمهخشک (قزوین) و نیمهمرطوب (رودبار)، به ترتیب با رژیمهای رطوبتی اریدیک تیپیک، زریک خشک و زریک تیپیک و رژیمهای حرارتی ترمیک، ترمیک و مزیک مورد مطالعه قرار گرفتند. مقایسه آماری کربن آلی در اجزای اندازهای ذرات در سه منطقه مورد مطالعه به ترتیب روند رس (نیمهمرطوب a<sup>ns</sup>36/1، نیمهخشک a<sup>ns</sup>32/1، خشک a<sup>ns</sup>63/0) > سیلت (نیمهمرطوب a<sup>*</sup>85/0، نیمهخشک ab<sup>*</sup>79/0، خشک b<sup>*</sup>4/0) > شن (نیمهمرطوب a<sup>*</sup>44/0، نیمهخشک b<sup>*</sup>19/0، خشک b<sup>*</sup>05/0) را نشان داد. در حالیکه مقایسه آماری کربن غیرآلی موجود در اجزای اندازهای ذرات خاک دارای روند سیلت (نیمهمرطوب a<sup>ns</sup>2/18، نیمهخشک a<sup>ns</sup>03/14، خشک a<sup>ns</sup>11) > شن (نیمهمرطوب a<sup>*</sup>96/18، نیمهخشک ab<sup>*</sup>79/11، خشک b<sup>*</sup>59/5) > رس (نیمهمرطوب a<sup>*</sup>13، نیمهخشک ab<sup>*</sup>56/7، خشک b<sup>*</sup>85/3) بود. همچنین نتایج نشان داد که مقدار کربن آلی در هر سه جزء اندازهای با افزایش عمق کاهش مییابد و اجزای در ابعاد رس در تمامی اعماق نسبت به سایر اجزای اندازهای خاک مقدار درصد کربن آلی بیشتری دارند. برخلاف کربن آلی، مقدار کربن غیرآلی اجزای اندازهای ذرات در هر سه منطقه در افقهای سطحی کمتر از افقهای زیرین بوده و با افزایش عمق افزایش مییابد. به طور کلی نتایج نشان داد که در ردیف اقلیمی خشک تا نیمهمرطوب با افزایش رطوبت، خاکهای با ذرات ریزتر به علت وجود سطح ویژه بالاتر، توانایی بیشتری برای ذخیره کربن خاک دارند.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Evaluation of Some Chemical Extractants for Determination of Available Zinc for Pistachio Seedlings in Some Calcareous Soils of Rafsanjanارزیابی چند عصارهگیر شیمیایی جهت تعیین روی قابل استفاده نهالهای پسته در برخی از خاکهای آهکی رفسنجان1371486134810.22059/ijswr.2017.61348FAسیمابابایی بافقیدانشجوی سابق کارشناس ارشد گروه علوم خاک دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجاناحمدتاج آبادی پورعضو هیات علمی گروه علوم و مهندسی خاکعیسیاسفندیارپور بروجنیعضو هیات علمی گروه علوم و مهندسی خاک دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان0000-0003-3331-7189Journal Article20160313Vast parts of the world soils including Iran have calcareous soils in which due to the high pH and fixation of many micronutrients including zinc (Zn), the deficiency of these nutrients are seen. Total Zn content in soils does not give any information about it’s availability to plants. Therefore, available zinc in 28 calcareous soils with a wide range of physical and chemical properties was evaluated with DTPA-CaCl2, EDTA-NH4OAc, DTPA-NaOAc, DTPA-NH4HCO3, EDTA and Mehlich3 on pistachio seedling as a test plant. Experiment was done as a completely randomized design with three replications and 28 soil types under greenhouse conditions. The results showed that the ability extractants to extract zinc are as follows: Mehlich3 > DTPA-NaOAc > EDTA> EDTA-NH4OAc > DTPA-CaCl2 = DTPA-NH4HCO3. Use of multiple regression equations showed that amount extractability of Zn by some extractants from the soil by some of the physical and chemical properties soil, such as clay, CEC and CCE was dependent. There was a significant correlation between concentration and uptake zinc of the leaves and stem and extractability of Zn by the extractants . So that the amount of zinc extracted by DTPA-NH4HCO3 highest correlation (R= 0.634**) with the concentration zinc of pistachio seedlings leaf, so extractant DTPA-NH4HCO3 can be used to evaluate available zinc the pistachio in calcareous soils.بخش وسیعی از خاکهای دنیا از جمله ایران، جزء خاکهای آهکی بوده که در آن به دلیل pH بالا و تثبیت بسیاری از عناصر غذایی کم مصرف از جمله روی، کمبود این عناصر مشاهده میشود. مقدار روی کل خاک اطلاعات زیادی درباره مقدار قابل استفاده آن برای گیاهان نمیدهد، بنابراین قابلیت استفاده روی در 28 خاک آهکی با دامنه وسیعی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی با عصارهگیرهای DTPA-CaCl<sub>2</sub> ، <sub> </sub>EDTA-NH<sub>4</sub>OAc، DTPA-NH<sub>4</sub>HCO<sub>3</sub>، EDTA ، DTPA-NaOAc و Mehlich<sub>3</sub> بر روی نهالهای پسته بهعنوان گیاه آزمایشی مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمایش به صورت طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار و 28 نوع خاک در شرایط گلخانه انجام شد. نتایج نشان داد که ترتیب توانایی عصارهگیرها در استخراج روی به صورت زیر بود:
Mehlich<sub>3</sub> > DTPA-NaOAc > EDTA> EDTA-NH<sub>4</sub>OAc > DTPA-CaCl<sub>2</sub> = DTPA-NH<sub>4</sub>HCO<sub>3</sub>
استفاده از معادلات رگرسیونی چند متغیره نشان داد که مقدار روی استخراج شده از خاک توسط عصارهگیرهای مورد استفاده به ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک از قبیل درصد رس، ظرفیت تبادل کاتیونی و کربنات کلسیم معادل بستگی داشت. بین غلظت و جذب روی برگ و ساقه و روی استخراج شده توسط عصارهگیرهای مورد استفاده همبستگی معنیداری وجود داشت. بهطوریکه مقدار روی استخراج شده بهوسیله DTPA-NH<sub>4</sub>HCO<sub>3</sub> بالاترین همبستگی معنیدار (**634/0R= ) را با غلظت روی در برگ نهالهای پسته داشت، بنابراین عصارهگیر DTPA-NH<sub>4</sub>HCO<sub>3</sub> میتواند برای ارزیابی روی قابل استفاده پسته در خاکهای آهکی مورد استفاده قرار گیرددانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Binary K-Ca exchange on a clay separated from a soil with dominate illite (mica) mineralogy: 1- Effect of depletion-collapse of illite (mica) on the K-Ca selectivityتبادل دو گانه K-Ca توسط یک رس جدا شده از خاک با مینرالوژی غالب ایلایت (میکا): 1- اثر تخلیه-فروریزش رس ایلایت (میکا) بر انتخابگری K-Ca1491636134910.22059/ijswr.2017.61349FAحسنتوفیقیدانشیار دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهرانمریمخلیلی راددانشجوی دکتری دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران0000-0002-0047-6100Journal Article20160403Effects of K-depletion on K-Ca exchange equilibiria were studied in a clay separated from a soil with dominant illite (mica) mineralogy. Treatment of clay with NaTPhB+NaCl for periods of 6, 25 and 150 hours resulted in release of 22.1, 30.8 and 40.7% of total K, respectively. K release was much faster at first and then gradually decreased with the time. Cation exchange capacity (CEC) of the clay increased with K-depletion, indicating that at least some of the K was released from the interlayers of the clay. Mineral weathering contributed significantly to the total extracted Ca. Thus, exchangeable Ca values overestimated by 31.2 to 76.7% when weathering was neglected. Anion adsorption was found to be more than negative adsorption. Comparison of exchange isotherms of K-Ca with non-preference isotherm indicated that K was preferred over calcium up to ẼK≤0.8 in non-depleted clay and up to ẼK≤0.76 in depleted clays. Slight preference of Ca over K was observed on ẼK>0.8. Comparison of K-depleted clay’s exchange isotherms demonstrated that selectivities of exchangers were not affected by K-depletion. A study of XRD patterns of the K-depleted clays after treatment of the clay with a solution having 0.05 equivalent fraction of potassium showed that during the K-Ca exchange, layers were collapsed, but CEC values of these clays indicated that the layer collapse of the clays were not complete. Apparent K preference was increased with ionic strength, and with dilution of equilibrium solution, more Ca was absorbed. The difference between the two exchange isotherms at the two different ionic strengths was a result of valence-dilution effect.در این مطالعه اثر تخلیه پتاسیم از یک رس ایلایت جدا شده از خاک بر انتخابگری تبادلی K-Ca در قدرت یونی 3/0 مولار مورد بررسی قرار گرفت. در اثر تیمار رس با محلول تترا فنیل برات سدیم + کلرید سدیم برای مدت زمانهای 6 ، 25 و 150 ساعت به ترتیب 1/22، 8/30 و 7/40 درصد از پتاسیم کل از نمونههای رس آزاد گردید. سرعت تخلیه پتاسیم در ابتدا خیلی بیشتر بود و با گذشت زمان کاهش یافت. با افزایش درصد تخلیه ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) نیز افزایش یافت که گویای آنست که حداقل بخشی از پتاسیم آزاد شده از رس تخلیه گردیده است. در این بررسی خطای اندازهگیری کلسیم تبادلی در صورت عدم تصحیح انحلال آهک بین 2/31 تا 7/76 درصد بود. برآورد تفاضل دفع و جذب آنیونی نیز نشان داد که در این رسها جذب آنیونی بیشتر از دفع آنیونی میباشد. مقایسه همدماهای تبادلی K-Ca با همدمای عدم ترجیح نشان داد که در رس تخلیه نشده تا 8/0<sub>K</sub>≤Ẽ و در رسهای تخلیه شده تا 76/0<sub>K</sub>≤Ẽ پتاسیم نسبت به کلسیم و در 8/0<sub>K</sub>>Ẽ کلسیم اندکی بر پتاسیم ترجیح داده میشود. مقایسه همدماهای تبادلی رسهای تخلیه شده با هم نشان داد که تخلیه پتاسیم از رس ظاهراً بر ویژگیهای ترجیحی تبادلگر اثری نداشته است. دیفرکتوگرامهای حاصل پس از اعمال تیمار با جز هم ارز 05/0 پتاسیم نشان داد که در جریان تبادل K-Ca فرو ریزش لایهای صورت گرفته است، اما مقادیر CEC گویای آن است که فروریزش لایهای در این رسها کامل نبوده است. با افزایش قدرت یونی ترجیح ظاهری K<sup>+</sup> افزایش یافت و با کاهش آن یا رقیق شدن محلول تعادلی، Ca<sup>2+</sup> بیشتری جذب گردید. تفاوت همدماها در دو قدرت یونی متفاوت بیانگر اثر رقت-ظرفیت میباشد. دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Application of the Central Composite Design for Predicting the Effects of Surface Rock Fragments on Soil Loss and Surface Flow Velocityکاربرد طرح مرکب مرکزی برای پیشبینی تلفات خاک و سرعت رواناب سطحی در حضور سنگریزهی سطحی1651766135010.22059/ijswr.2017.61350FAفرخاسدزادهعضو هیات علمی گروه مهندسی علوم خاک دانشگاه ارومیهمحی الدینفقه حسن آقادانشجوی کارشناسی ارشد گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیهحبیبخداوردیلودانشیار گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیهJournal Article20160605The effect of surface rock fragments on soil erosion processes has been an important challenge in erosion studies during the last two decades. Rock fragment characteristics including size, position and coverage may affect soil erosion and cause a complication in predicting their effects on soil loss. The aim of this study was to model the effects of rock fragment coverage, size and the flow rate on soil loss and surface flow velocity employing response surface method and central composite design. Two sets of run-on simulation experiments were carried out in a laboratory flume (6×0.5m). The range of the independent variables were 0-45 percent for rock fragment coverage, 3-9cm for rock fragments diameter (size) and 1.67-5 cm3cm-1s-1 for flow rate. The second set of experiments used to develop the predictive model based on the central composite design and the results of the first set of experiments were applied to validate the predictive model. Results indicated that the central composite design models have high performance in predicting flow velocity (R2=0.993) and soil loss (R2=0.994). Models validation with the first data set also indicated a good agreement between the predictive values of flow velocity (R2=0.887) and soil loss (R2=0.851) with the experimental values of these two variables. Rock fragments coverage, flow rate and the size of the rock fragments have the highest influence on soil loss and flow velocity, respectively. There was a significant interaction between the flow rate and rock fragment coverage, which should be considered in modeling of their effects. A linear relationship was also observed between the flow velocity and soil loss.اثر پوشش سنگریزهی سطحی بر فرآیندهای فرسایش آبی، از موضوعات مهم و مورد توجه در تحقیقات فرسایش خاک در طول دو دههی اخیر محسوب میشود. اثرات گوناگون متغیرهای مربوط به سنگریزهی سطحی نظیر پوشش، اندازه و موقعیت سنگریزه سبب پیچیدگی مدلسازی نقش آن در فرسایش خاک میگردد. هدف از این مطالعه، مدلسازی کمی اثر توأم پوشش سنگریزهی سطحی، اندازهی سنگریزه و دبی جریان بر تلفات خاک و سرعت رواناب سطحی با استفاده از روش پاسخ سطح و بر مبنای طرح مرکب مرکزی بود. برای این منظور آزمایشهای شبیهسازی رواناب و فرسایش با استفاده از فلومی با ابعاد 5/0×6 متر در دو سری طراحی و اجرا شد. دامنهی پوشش سنگریزهی سطحی برابر با 45-0 درصد، قطر متوسط سنگریزهها برابر با 9-3 سانتیمتر و دبی جریان برابر با 5-67/1 سانتیمترمربع بر ثانیه در نظر گرفته شد. آزمایشهای سری دوم برای مدلسازی با استفاده از طرح مرکب مرکزی مورد استفاده واقع شده و آزمایشهای سری اول نیز برای اعتبارسنجی مدل توسعه داده شده از سری دوم به کار برده شدند. نتایج نشان داد که مدل طرح مرکب مرکزی توانایی بالایی در پیشبینی سرعت جریان آب (993/0= R<sup>2</sup>) و تلفات خاک (994/0= R<sup>2</sup>) دارد. نتایج اعتبار سنجی مدل بیانگر کارآمدی مدل در پیشبینی سرعت جریان رواناب (887/0= R<sup>2</sup>) و تلفات خاک (851/0= R<sup>2</sup>) برای آزمایشهای سری دوم بود. پوشش سنگریزه، دبی جریان و قطر سنگریزهها به ترتیب بیشترین تاثیر را بر سرعت جریان و تلفات خاک داشته و بین پوشش سنگریزه و دبی جریان اثر متقابل وجود داشت. بین سرعت جریان و تلفات خاک یک رابطهی خطی و معنیدار (504/0= R<sup>2</sup>) مشاهده شد. دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Evaluation of Spatial changes in Soil infiltration Using Experimental and Geostatistical Methods in coastal plain of Behshahr-Galugahبررسی تغییرات مکانی نفوذپذیری خاک با استفاده از روشهای تجربی و زمینآماری در دشت ساحلی بهشهر- گلوگاه1771866135110.22059/ijswr.2017.61351FAعطا الهکاویاندانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریرضااحمدیدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری0000-0001-8546-0361محمودحبیب نژاددانشگاه علو کشاورزی و منابع طبیعی ساریزینبجعفریاندانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریJournal Article20150802Infiltration plays an important role in surface and subsurface hydrology and is a key factor in the whole rain fall-run off equations. This research was carried out Behshahr- Galugah coastal plain. With attention to most agricultural crops of region are grown in this plain and the importance of water permeability in soils, permeability studies in this area seem necessary. 10 km × 8 km grid was used to sample with the grid cell size is 1000 m2. Measuring water infiltration was performed using a single cylindrical ring considering infiltration height of 1 cm and variable time. After the measurements, the infiltration rate of the soil was estimated using both Horton and Kostiakov equations and was compared to the observed values. For selection of an appropriate model evaluation criteria including RMSE, RE and NSS for each equation were used. The values of these criteria for Horton equation were 5.55, 24.61 and 0.98 and for Kostiakov equation were equal to 8.5, 64.14 and 096, respectively. The results showed that the Horton equation has more accuracy in estimation of infiltration to Kostiakov equation compared with observed values in this region. Also investigation of spatial variability of permeability rate with GS+ version 5 software was showed that semivariogram of variable was isotropic and there was strong spatial dependence between water permeability.فرآیند نفوذ در هیدرولوژی سطحی و زیرسطحی نقشی مهم ایفا کرده و عامل کلیدی در تمام معادلات بارش و رواناب میباشد. پژوهش حاضر، بهمنظور بررسی نفوذپذیری خاک در منطقه بهشهر-گلوگاه انجام پذیرفت. ازآنجاییکه بیشتر محصولات کشاورزی این منطقه در اراضی دشتی و ساحلی کشت میشود، همچنین با توجه به اهمیت نفوذپذیری آب در خاک در اراضی کشاورزی، مطالعات نفوذپذیری در این منطقه ضروری به نظر میرسد. بدین منظور، یک شبکه km10km×8 برای نمونهبرداری در نظر گرفته شده و در مجموع 80 نقطه برای نمونهبرداری انتخاب گردید. اندازهگیری نفوذ آب در خاک با استفاده از روش استوانه تکحلقه با در نظر گرفتن ارتفاع نفوذ یک سانتیمتر و زمان متغیر، انجام پذیرفت. پس از برداشت نفوذ مشاهدهای، با استفاده از دو معادله هورتون و کوستیاکوف، برآورد سرعت نفوذ آب در خاک نسبت به مقادیر مشاهدهای انجام و مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت انتخاب مدل مناسب، آمارههای سنجش خطا شامل مجذور میانگین مربعات خطا، خطای نسبی و ضریب ناش ساتکلیف برای هر معادله مورد سنجش قرار گرفت که مقادیر این آمارهها در ارتباط با معادله هورتون بهترتیب 55/5، 61/24 و 98/0 و برای معادله کوستیاکوف بهترتیب 5/8، 14/34 و 96/0 بهدست آمد. نتایج نشان داد که معادله هورتون دارای دقت بیشتری نسبت به معادله کوستیاکوف در برآورد میزان نفوذ نسبت به مقادیر مشاهدهای در این منطقه میباشد. همچنین، بررسی تغییرات مکانی نرخ نفوذپذیری با کمک نرمافزار GS<sup>+</sup> نشان داد که تمامی تغییرنماهای متغیر مورد مطالعه همسانگرد میباشند و وابستگی مکانی قوی بین نفوذپذیری آب در خاک وجود داشته است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Effect of NanoClay on piping Erosion in Earth Damsتأثیر نانورس بر فرسایش داخلی در سدهای خاکی1871946135210.22059/ijswr.2017.61352FAسید محمد علیزمردیاندانشیار، دانشگاه شیراز، تخصص: ژنوتکنیک/ مکانیک خاک/ سازه های آبیشبنممغیث پوردانشگاه شیرازJournal Article20160508Scouring and internal erosion always have created problems for earth dams. So that internal erosion or piping is known as the second causing the earth dam failure. In this study, nanoclay is used as a new additive without environmental problems, to reduce the piping erosion of silty sand soil. To investigate erodibility samples containing nanoclay with 0, 1, 2, 3, 4, 5and 6 weight percent of dry soil were used and run the Hole Erosion Test (HET). Then the impact of compaction, moisture content and hydraulic gradient on erosion of samples with 1% nanoclay were investigated. The results show that by adding 1% nanoclay erosion rate index increased more than two times, that means the erodibility reduces. Erodibility of sample containing 1% nanoclay at the most hydraulic gradient was changed from very fast group to moderately slow group.دو پدیدهی آبشستگی و فرسایش داخلی همواره مشکلات فراوانی را برای سدهای خاکی ایجاد کردهاند. بهطوریکه فرسایش داخلی (piping) به عنوان دومین عامل خرابی سدها شناخته شده است. در این پژوهش نانورس به عنوان یک ماده افزودنی جدید فاقد مشکلات زیستمحیطی، برای کاهش فرسایشپذیری خاک ماسه لایدار استفاده شد. برای بررسی فرسایشپذیری، از آزمایش فرسایش حفرهای استفاده شد. نمونههای بدون نانورس و نمونههای حاوی مقادیر 1، 2، 3، 4، 5 و 6 درصد نانورس مورد آزمایش قرار گرفت. بعد از تعیین مقدار بهینه نانورس، تأثیر گرادیان هیدرولیکی بر فرسایش بررسی شد. نتایج نشان داد به ازای افزودن مقدار بهینه نانورس (1 درصد)، شاخص نرخ فرسایشپذیری خاک بیش از دو برابر افزایش یافته است که این به معنی کاهش فرسایشپذیری است. همچنین به ازای مقدار بهینه نانورس در بیشترین گرادیان هیدولیکی، فرسایشپذیری خاک از گروه به شدت سریع به نسبتا آرام تغییر یافت.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Investigation change trend of moisture and volume of unsaturated silty soil during consolidationبررسی روند تغییر رطوبت و حجم خاک سیلتی غیراشباع در حین تحکیم1952036135310.22059/ijswr.2017.61353FAمهردادمقدسدانشجوی دکتری سازه های آبی، گروه آبیاری و آبادانی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران.علیرئیسی استبرقدانشیار گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران.0000-0003-4545-2310Journal Article20150901In this research variation of moisture and volume of an unsaturated silty soil were investigated under different suctions through experimental tests in triaxial apparatus special for unsaturated soils. The tests were carried on specimens of silty soil that made by slurry method in modified triaxial cell (triaxial cell with doubled rings) under 5 suctions from 0 to 300 kPa. Applying the target suction have been done by axis translation technic and loading the specimen under constant suction was carried by using increment loading. The results show that preconsolidation pressure will increase by increasing suction. Furthermore according to the obtained results, creation of yielding curve (LC) in space of stress- suction is possible. Also investigation of variation in slope and intercept of normal compression line showed that variation of volume and moisture of soil is function of suction changes.در این پژوهش تغییرات حجم و رطوبت یک خاک سیلتی غیراشباع تحت مکشهای مختلف از طریق انجام آزمایش تحکیم در دستگاه سه محوری مخصوص خاکهای غیراشباع، مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشها روی نمونههای خاک سیلتی تهیهشده از روش رسوبگذاری در یک دستگاه سه محوری اصلاحشده (دستگاه سه محوری با محفظه دوجداره) تحت پنج مکش مختلف در بازه 0 تا 300 کیلوپاسکال انجام شدند. برای ایجاد مکش موردنظر در نمونه از روش انتقال محوری استفاده شد و بارگذاری نمونه تحت مکش ثابت از روش بارگذاری تدریجی صورت گرفت. نتایج نشان میدهد فشار پیش تحکیمی با افزایش مکش افزایش مییابد. علاوه بر آن با توجه به نتایج حاصله، ایجاد منحنی تسلیم (LC) در صفحه تنش- مکش امکانپذیر است. همچنین بررسی تغییرات شیب و عرض از مبدأ منحنیهای تحکیم نشان دادند که تغییرات رطوبت و حجم نمونه خاک در خاکهای غیراشباع تابع تغییرات مکش خاک میباشد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421A field study of the efficiency of vegetative buffer strips in water and soil conservationمطالعه میدانی کارایی نوارهای حائل گیاهی در حفاظت آبوخاک2052166135410.22059/ijswr.2017.61354FAایمانصالحدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریعطاالهکاویاندانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریمحمودحبیب نژاددانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریزینبجعفریاندانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساریJournal Article20160119Vegetative buffer strips include a special plant being passed by the flow before entering the waterbodies; so, it causes runoff volume reduction, accumulated pesticides and other pollutants of the flow by infiltration, uptake and sediment deposition. The present study has been conducted with aim to evaluate and comparing the impact of vetiver grass, native turf grass of Sari (Mazandaran) and a combination of the two mentioned species on the efficiency of vegetative buffer strips in reducing the surface water pollutants including sediment, nitrate and phosphate. The experiments were carried out using 1×10 m experimental plots and producing artificial runoff with a flowrate by 1.65 l/s during a year. the vegetative buffer strips used in this study reduced the runoff volume by 35-90%, sediment concentration by 42-94%, nitrate concentration by 35-88% and phosphate concentration by 28-95% so that, all maximum efficiencies were related to the treatment of vetiver grass-turf grass. According to the results, the vetiver grass has a high efficiency in reducing and controlling the runoff pollutants; but, due to the probability of the creation of concentrated flow among the bushes of vetiver grass, using a resistant plant adapted to the region climate with a density and uniformity similar to the turf grass is recommended to make the flow uniform and sheet and consequently increasing the efficiency of vegetative buffer strips to reduce runoff volume and pollutants before entering the runoff to the surface waters. Also, periodic mowing of the plants is given as an effective strategy to deal with the role of vegetative buffer strips as the source of nutrients and sediment.نوارهای حائل گیاهی شامل گیاهی خاص میباشند که جریان رواناب قبل از ورود به آبراههها از آنها عبور مینماید و این موجب کاهش حجم و آلایندههای موجود در رواناب توسط نفوذ، جذب و انباشت رسوب میگردند. تحقیق حاضر با هدف ارزیابی و مقایسه تأثیر گیاه وتیور و چمن بومی منطقه ساری (مازندران) و همچنین ترکیب دو گونه مذکور بر کارایی نوارهای حائل گیاهی در کاهش آلایندههای آبهای سطحی شامل رسوب، نیترات و فسفات به انجام رسید. این پژوهش با استفاده از کرتهای آزمایشی 10×1 متر و تولید رواناب مصنوعی با دبی 65/1 لیتر بر ثانیه طی یک سال به انجام رسید. نوارهای حائل گیاهی استفادهشده در این تحقیق حجم رواناب را %90-35، غلظت رسوب را %94-42، غلظت نیترات را %88-35 و غلظت فسفات را %95-28 کاهش دادند که کلیه مقادیر حداکثر مربوط به تیمار وتیور-چمن بود. با توجه به نتایج بهدستآمده از این تحقیق میتوان اشاره نمود که گیاه وتیور کارایی بسیار بالایی در کاهش و کنترل آلایندههای موجود در رواناب را داراست اما به دلیل احتمال ایجاد جریانهای متمرکز در فواصل موجود میان بوتههای این گونه گیاهی، استفاده از یک نوار گیاهی مقاوم و سازگار با اقلیم منطقه و با تراکم، یکنواختی و درصد سطح پوشش مشابه چمن بهمنظور یکنواخت و ورقهای نمودن جریان و درنتیجه افزایش کارایی نوار حائل گیاهی در کاهش حجم رواناب و آلایندههای موجود در آن پیش از ورود به آبهای سطحی توصیه میگردد. همچنین برداشت و کوتاه نمودن دورهای گیاه بهعنوان راهکاری مؤثر بهمنظور مقابله با تجمع تدریجی مواد مغذی و رسوب در نوارهای حائل گیاهی و درنتیجه آلوده شدن رواناب عبوری از این نوارها ارائه گردید.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X48120170421Effect of tillage direction and slope position on some physical and chemical properties and aggregate stability of soilاثر جهت خاکورزی و موقعیت شیب بر برخی از ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک و پایداری خاکدانهها2172306135510.22059/ijswr.2017.61355FAحسیناسدیدانشگاه تهران0000-0003-2333-4938حسینخوشرنگدانشگاه گیلانعیسیابراهیمیدانشگاه گیلانJournal Article20160427Soil tillage is one of the most important practices in agricultural production. Farming and tillage accompanied with slope direction result to not only in increasing soil loss but also in decreasing soil organic carbon content with a consequent reduction in the aggregate stability on steep lands. The aim of this study was to investigate the effect of tillage direction, slope position and slope direction on soil aggregate stability and some physical and chemical properties of soil. For this purpose, soil samples were collected from an area with contour tillage located in the Soil and Water Conservation Research Station of Kuhin and its adjacent area outside the station with up-down tillage. The area was as a shallow valley with the northern and southern faces. Soil samples for both tillage types were taken from upper, middle and bottom of the slope in two depths with three replications (72 samples). Data were analysed based on the nested design. The results showed that most of the soil measured properties were highly affected by soil tillage in which, up-down tillage caused reduction in the soil quality. Furthermore, the results demonstrated that the slope direction and position can only affect soil aggregate stability index, while all four indices of aggregate stability were significantly affected by tillage type. Organic matter content is a major reason for increasing soil aggregate stability in the contour tillage. The position and direction of slope in addition to field management have very complicated effects on soil properties at various depths. Finally it concluded that soil aggregate stability is significantly influenced by all types of changes including the position and direction of slope and soil depth.خاکورزی یکی از عملیات مهم برای تولید محصولات کشاورزی است. زیر کشت بردن و انجام خاکورزی موازی در اراضی شیبدار سبب افزایش هدررفت، کاهش پایداری خاکدانهها و کاهش ماده آلی خاک میشود. در این پژوهش اثر جهت خاکورزی، جهت و موقعیت شیب بر برخی از ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی خاک و نمایههای پایداری خاکدانه بررسی شد. به این منظور از منطقهای واقع در ایستگاه تحقیقات حفاظت خاک و آب کوهین که تحت خاکورزی عمود بر جهت شیب بود و همچنین از منطقه همجوار خارج از ایستگاه که تحت خاکورزی موازی با جهت شیب بود، نمونهبرداری صورت گرفت. منطقه بهصورت یک دره کمعمق با دونمای شمالی و جنوبی بود. نمونهبرداری برای هر جهت از سه موقعیت بالا، میانه و پایین شیب در دو عمق و با سه تکرار انجام گرفت (72 نمونه). تجزیهوتحلیل اطلاعات بر پایهی طرح آشیانهای انجام شد. نتایج نشان داد که بیشتر ویژگیهای اندازهگیری شده تأثیرپذیری بالایی از جهت خاکورزی داشتهاند و خاکورزی موازی سبب کاهش کیفیت خاک شده است. همچنین نتایج نشان داد که جهت و موقعیت شیب تنها بر شاخص پایداری خاکدانه اثر گذاشته است، درحالیکه خاکورزی روی هر چهار نمایه پایداری خاکدانه مورد بررسی اثر معنیداری گذاشته است. در خاکورزی عمود بر شیب میزان ماده آلی دلیل عمده بیشتر شدن پایداری خاکدانهها است. جهت و موقعیت شیب و مدیریت زراعی اثرات بسیار پیچیدهای بر ویژگیهای خاک در عمقهای مختلف دارند. نتایج نشان داد که کلیه منابع تغییرات شامل جهت، موقعیت شیب و عمق خاک بر روی شاخص پایداری خاکدانه تأثیر معنیداری دارند.