دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923A Prediction of Maximum Monthly Precipitation Recorded at Ilam Meteorological Station Based on Persian Gulf and Red Sea Surface Temperature through Recordings Data Mining Methodپیشبینی حداکثر بارندگی ماهانه ایستگاه ایلام از روی دمای سطح آب خلیج فارس و دریای سرخ با استفاده از روش داده کاوی1723135FAعلیرحیمی خوبدانشیار، پردیس ابوریحانJournal Article19700101A prediction of maximum monthly rainfall is indispensable for management of agriculture and for management of water resources. Previous studies have demonstrated that see surface temperatures affect rainfall in their surrounding regions. In this study the relationship between sea surface temperatures of Persian Gulf and that of Red sea, and maximum monthly rainfalls recorded at Illam meteorological station and also the possibility of using these temperature data for a prediction of rainfall were investigated. A forty five year data set of monthly temperatures of the above seas surfaces along with monthly rainfall records at Illam Station were employed for the purpose. The index confidences of the relationship between each see surface temperature at Persian Gulf and Red Sea surfaces and maximum monthly rainfall were calculated as more than 60 percent. This indicates the high correlation between these two sets of data. The results finally reveald that, maximum monthly rainfalls can be predicted using the above two sea surface temperatures with an index confidence of 66.8 percent and with one month lag times.پیشبینی حداکثر بارندگی ماهانه یکی از ابزارهای بهینه برای مدیریتهای کشاورزی و منابع آب است. تحقیقات گذشته نشان میدهد، نوسانات دمای سطح آب دریاها بر بارش سطح خشکیهای زمین موثر است. در این تحقیق ارتباط بین دمای سطوح گسترههای آبی خلیج فارس و دریای سرخ با حداکثر بارش ماهانه ایستگاه ایلام و همچنین امکان پیشبینی آن با استفاده از روش دادهکاوی بررسی شد. برای این منظور آمار 45 سال دمای ماهانه سطوح آبی فوق به همراه بارندگی ماهانه ایستگاه ایلام استفاده شدند. شاخص اعتماد بین هر یک از دمای سطوح آب خلیج فارس و دریای سرخ و حداکثر بارش ماهانه بیش از 60 درصد برآورد شد. این رقم بیانگر همبستگی زیاد بین دمای این سطوح و حداکثر بارش ایستگاه ایلام است. نتایج نشان داد، حداکثر بارش ماهانه با اعتماد 8/66 درصد و با زمان تأخیر یک ماه با استفاده از دمای دو سطح آبی خلیج فارس و دریای سرخ قابل پیشبینی است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923A Determination of the Best Model for Calculation of Pan Coefficient in Amol as based on Sensitivity Analysisتعیین بهترین مدل محاسبه ضریب تشت در منطقه آمل بر پایهی آنالیز حساسیت91723136FAوحیدیزدانیدکتری، دانشگاه فردوسیعبدالمجیدلیاقتدانشیار، دانشگاه تهرانحدیثهنوریکارشناسی ارشد، بوعلی سینا همدانحمیدهنوریاستادیار، دانشگاه تهرانحمیدزارع ابیانهاستادیار، دانشگاه بوعلی سینا همدان0000-0001-6346-2438Journal Article19700101Reference evapotranspiration is an important parameter in irrigation systems' design that is evaluated through either direct (Lysimeter) or calculated method (Empirical equations). When there is a lack of lysimeters' data, Penman Monteith FAO method could be employed as a standard method for evaluating the other empirical methods' results. In this research, 13 year evaporation pan data of Amol Station are multiplied by the calculated pan coefficient from such different equations as Cuenca, Allen Pruitt, Snyder, modified Snyder, Orang and FAO and then the results compared with Penman Monteith FAO Methods' results. The sensitivity of models with variations of ±10, ±20, and ±30 percent in such input parameters as wind velocity and relative humidity is then analyzed. Regression and statistical analysis showed Cuenca, Snyder, Allen Pruitt, Orang methods as recommended for estimation of daily ET0 from pan evaporation data. Cuenca, Snyder, Allen Pruitt methods are suitable for 10 day duration period ET0, while Snyder, Cuenca, Allen Pruitt for monthly ET0. The results of sensitivity analysis show that the sensitivity of the methods Orang, Allen Pruitt and modified Snyder in relation with input parameters is less than that of other methods. Statistical and sensitivity analyses show that Allen Pruitt and modified Snyder methods are the suitable ones for an estimation of pan coefficient in Amol and in areas that are of similar climatic condition.تبخیر و تعرق گیاه مرجع (ET0) بهعنوان یکی از پارامترهای مهم در طراحی سیستمهای آبیاری توسط اندازهگیری مستقیم (لایسیمتری) و یا به طور غیر مستقیم (معادلات تجربی) برآورد میشود. در شرایط عدم دسترسی به دادههای دقیق لایسیمتری میتوان از روش پنمن مانتیث فائو(PMF) به عنوان روش استاندارد، برای ارزیابی نتایج سایر روشهای تجربی استفاده کرد. در تحقیق حاضر با ضرب دادههای چهارده ساله (1994-2007) تشت تبخیر ایستگاه هواشناسی آمل در مقادیر محاسبه شده ضریب تشت از طریق معادلات گوناگون نظیر کوئنکا (Cuenca)، آلن پروت (Allen and Pruitt)، اشنایدر(Snyder)، اشنایدر اصلاح شده (Modified Snyder)، اورنگ (Orang)و فائو (FAO) مقادیر ET0 محاسبه شد، و نتایج آن با مقادیر محاسبه شده از روش پنمن مانتیث فائو مقایسه گردید. سپس حساسیت مدلهای فوق با ایجاد 10±، 20± و 30± درصد تغییر در پارامترهای ورودی سرعت باد و رطوبت نسبی مورد بررسی قرار گرفت. بررسیهای نشان داد که برای محاسبه ET0 روزانه از دادههای تبخیر از تشت بهترتیب روشهای کوئنکا، اشنایدر، آلن پروت و اورنگ پیشنهاد میگردد. برای محاسبه ضریب تشت در دورههای 10 روزه میتوان بهترتیب از روشهای کوئنکا، اشنایدر و آلن پروت استفاده نمود. بررسیها نشان داد که برای تعیین ET0 ماهانه از دادههای تبخیر از تشت بهترتیب روشهای اشنایدر، کوئنکا و آلن پروت مناسبتر میباشند. نتایج تحلیل حساسیت نشان میدهد که حساسیت روشهای اورنگ، آلن پروت و اشنایدر اصلاح شده نسبت به تغییرات پارامترهای ورودی کمتر از سایر روشها است. با استناد به نتایج آماری و تحلیل حساسیت از بین روشهای فوق مدلهای آلن پروت و اشنایدر اصلاح شده برای برآورد ضریب تشت در منطقه آمل و سایر مناطق دارای اقلیم یکسان با آن منطقه مناسب میباشنددانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Application of Reservoir Level and Meteorological Indices for Drought Monitoring (Case Study: Zayandeh Rud Water System)پایش خشکسالی با استفاده از تراز مخزن سد و شاخصهای هواشناسی (مطالعه موردی سیستم آب زاینده رود اصفهان)192623137FAمحبوبهزارع زاده مهریزیکارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرسسعیدمریددانشیار، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article19700101Drought is among the natural disasters that causes heavy damages to water resources and makes managers face serious challenges. Drought monitoring is one of the important measures to manage droughts. Different indices and methods employing varied indicators, have been developed in this regard. In this paper it is aimed to compare two well known meteorological indices of SPI and EDI with a hydrological method, based on reservoir level, to monitor drought in the Zayandeh Rud water system. Towards this, the 1998-2001 droughts, as the severest drought spells within the recorded data are applied for the evaluations. The results indicate that each of the methods has its own capability that can be helpful for water managers. Therefore, a simultaneous application of the indices is emphasized. As for the study area, the results suggest that SPI works well for drought onset and early warnings. The hydrological approach is found as more relevant during the drought, when operational measures should be implemented. Finally, it is EDI that responds more slowly to precipitated rainfall and more safely pronounces the drought end.خشکسالی از جمله بلایای طبیعی میباشد که خسارات سنگینی به منابع آب وارد نموده و مدیریت را با چالشهای جدی مواجه میسازد. پایش خشکسالی از مهمترین اقدامات در مدیریت آن میباشد که برای آن شاخصها و روشهای متفاوتی ارائه شده است که از معرفهای گوناگونی بهره میجویند. این تحقیق تلاش دارد تا دو شاخص شناخته شده هواشناسی خشکسالی موثر (EDI) و بارندگی استاندارد شده (SPI) را با روش هیدرولوژیکی بر اساس تراز مخزن، برای پایش خشکسالی سیستم منابع آب زایندهرود مقایسه نماید که بدین منظور دوره خشکسالی 1380-1377 مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد که هر کدام از روشها قابلیتهایی دارند که طی دوره خشکسالی میتوانند به مدیریت خشکسالی کمک کنند. لذا تأکید بر استفاده همزمان از چند شاخص برای پایش خشکسالی یک سیستم منابع آبی میگردد. برای منطقه مطالعاتی این تحقیق، نتایج نشان داد که برای اعلام شروع وضعیت خشکسالی بهتر است از روش SPI با دوره 6 ماهه استفاده گردد. همچنین در طول دوره بهرهبرداری و اعمال اقدامات مدیریتی برای پایش روش تراز مخزن و برای اعلام خاتمه آن EDI قابل توصیه است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923A Determination of Suitable Interval and Depth of Irrigation in Canola Crop as Based on Evaporation from Class A Pan (Case Study: Bushehr, Iran)تعیین دور و عمق مناسب آبیاری کلزا به روش تشت تبخیر در استان بوشهر273423138FAمهردادنوروزیعضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان بوشهرمختارزلفی باوریانیعضو هیات علمی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان بوشهرJournal Article19700101Proper irrigation scheduling, i.e. timely and adequate irrigation is an important prerequisite to profitable crop production. High temperatures along with soil moisture deficits are some of the main limiting factors for Canola (B. Napus L.) production in dry land cropping systems. These factors negatively affect the formation of pods during the flowering stage, resulting in decrease in seed yield. This experiment was carried out to determine the rate of water consumption, and come up with a proper irrigation scheduling of canola crop in semi-arid conditions of Bushehr province. The experimental design was an RCB one with four irrigation treatments (irrigation after 50,70, 90 and 110 mm of cumulative evaporation from class A pan ) in three replications from 2001 to 2003 in Agricultural Research Station of Bushehr. The results revealed that by increasing the irrigation interval, seed yield, oil yield and water use efficiency decreased, but no significant difference was observed between 50mm and 70mm treatments. However, treatment 70 mm is recommended because of lower water usage, leading to more feasibility for the growers. In General, the results of the study indicated that for seed yield of 1.2 t/ha, oil yield of 545 Kg/ha and WUE of 2.1 kg/m3, it is required to use 561mm of water (including the effective rainfall) through at least 10 times of irrigation or rainfall events with 50 mm each time during the growing season.تحقیق حاضر به منظور تعیین دور و عمق مناسب آبیاری کلزا در استان بوشهر انجام گردید. آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و چهار تیمار دور آبیاری بر اساس 50، 70، 90، 110 میلیمتر تبخیر از تشت تبخیر کلاس A طی دو سال زراعی (81-1380) و (82-1381) در مرکز تحقیقات کشاورزی استان بوشهر با شرایط آب و هوایی خشک و نیمه خشک اجراء گردید. طبق نتایج بدست آمده با افزایش فواصل آبیاری، عملکرد دانه، عملکرد روغن و کارایی مصرف آب کاهش پیدا کرد اما درصد روغن دانه تغییرات معنیداری پیدا نکرد. دورهای آبیاری متناسب با 50 و 70 میلیمتر تبخیر تجمعی از تشت از لحاظ تأثیر بر عملکرد دانه، عملکرد روغن و کارایی مصرف آب تفاوت معنیداری با یکدیگر نداشتند. از آنجا که دور آبیاری بر اساس 70 میلیمتر به دلیل مصرف کمتر آب و تعداد آبیاری کمتر بر تیمار 50 میلیمتر ارجحیت دارد، لذا برای حصول حدود 2/1 تن در هکتار دانه کلزا و 545 کیلوگرم در هکتار روغن کلزا و کارایی مصرف آب 1/2 کیلوگرم بر مترمکعب در شرایط آب و هوایی استان بوشهر، تیمار 70 میلیمتر تبخیر از تشت تبخیر کلاس A به عنوان دور آبیاری مناسب کلزا توصیه گردید. کل آب مصرفی کلزا در طول فصل رشد شامل (آب آبیاری و باران مؤثر) 561 میلیمتر بود. لذا برای آبیاری کلزا با فرض ناچیز بودن بارندگی در طول فصل رشد حداقل 10 نوبت آبیاری به فواصل 10 تا 20 روز و در هر وعده 50 میلیمتر آب لازم است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923An Evaluation of the Effect of Simultaneous Uncertainty in Nodal Demand and Pipe Roughness on the Efficacy of Water Distribution Networksبررسی تأثیر عدم قطعیت توأم نیاز گرهها و زبری لولهها در کارآیی شبکههای آبرسانی354323139FAسمانهسیفاللهی آغمیونیکارشناس ارشد، دانشگاه تهرانامیدبزرگ حداداستادیار، دانشگاه تهرانمحمدحسینامیداستاد، دانشگاه تهران0000-0003-2616-4903Journal Article19700101Uncertainty is undoubtedly an inevitable part of programming process. A lot of effective factors in the water resources’ performance are not deterministic while their values are surely needed for the design and implantation of water systems. Since an optimal design of water distribution systems is in demand of a just evaluation of the costs, efficient operation of such systems calls for a proper evaluation of their efficiencies. Hereby, the performance of pipe networks, considering simultaneous uncertainty of nodal demands and pipe roughness is assessed in this research. The flexibility of the designed Two-Loop water distribution network along with simultaneous probabilistic changes of nodal demands as well as pipe roughness coefficients are evaluated, calculating a deterministic efficiency factor in Monte Carlo simulation method. Moreover, the variation of nodal demand and pipe roughness coefficient in the considered network is assessed. The results indicate that in a state of simultaneous changes in demand and in roughness coefficient, the Two-Loop network is able to supply consumers with the desired demand and at the required pressure, only approximately in one third of the cases.عدم قطعیت همواره جزئی از فرآیند برنامهریزی است زیرا تعداد زیادی از عوامل مؤثر بر عملکرد سیستمهای منابع آب را نمیتوان در هنگام طراحی و ساخت سیستم به طور قطعی معلوم کرد. با توجه به نقش مؤثر طراحی بهینه یک سیستم توزیع آب در تعدیل هزینههای آن، لازمه بهرهبرداری کارآمد از چنین سیستمی، ارزیابی میزان کارآیی آن میباشد. در این تحقیق بررسی نحوه عملکرد شبکه لولهها با در نظر گرفتن عدم قطعیت همزمان در مقادیر طراحی نیاز گرهها و زبری لولهها مورد توجه قرار گرفته است. برای این منظور، میزان انعطافپذیری شبکه توزیع آب دو حلقهای (Two Loop) نسبت به تغییرات احتمالی همزمان دو متغیر مذکور، توسط روش شبیهسازی مونت کارلو (MCS) و محاسبه یک شاخص کارآیی قطعی ارزیابی گردیده است. همچنین در این حالت محدوده تغییرات مجاز برای پیشبینی مقادیر این دو متغیر نیز در این شبکه بررسی شده و نتایج حاکی از آن است که در شرایط تغییرات همزمان متغیرها در افق طراحی، به طور میانگین تقریباً تنها در یک سوم مواقع، این شبکه قادر به تأمین کامل نیاز مصرفکنندگان با فشار مورد نیاز بوده و کارآیی مطلوبی خواهد داشت.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923An Evaluation of the Performance of an Advanced Approach of the K-Nearest Neighbour in Simulating the Daily Meteorological Dataارزیابی عملکرد رهیافت توسعه یافتهی نزدیکترین همسایه در شبیه سازی داده های هواشناسی روزانه455423140FAمهدیقمقامیکارشناس ارشد، دانشگاه تهراننوذرقهرماناستادیار، دانشگاه تهرانشهابعراقینژاداستادیار، دانشگاه تهرانJournal Article19700101Weather data generators (WGs) have been developed for an extension of time series of such weather variables as rainfall, temperature and relative humidity to provide better understanding of systems affected by climatic factors. Different algorithms have been applied in these generators, broadly divided into parametric & non-parametric ones. In this study, the performance of non-parametric generator of K-nearest neighbor (KNN) with the capability of extrapolating data, has been evaluated in six synoptic stations of Iran namely; Tehran, Qazvin, Mashhad, Bushehr, Tabriz and Rasht for the period of 1961-2005. Besides, some of the obtained results have been compared with parametric generator of LARS-WG to show the priority of this approach to parametric methods. The results revealed that in most cases the KNN approach presents a better performance in simulating the parameters of observed series; however, LARS-WG better performs in simulating length of wet and dry spells but with minor differences.مولدهای هواشناسی (Weather Generators) با هدف تطویل سری اطلاعات انواع متغیرهای وضع هوا اعم از بارش، دما و رطوبت نسبی، برای ارتقاءِ فهم و درک از عملکرد هر سیستمی که اقلیم عامل تاثیرگذار بر آن باشد، توسعه یافتهاند. الگوریتمهای متفاوتی از این مولدها در دو نوع کلی پارامتری و ناپارامتری تا به امروز ارائه شدهاند. در این مطالعه کارایی مولد ناپارامتری k نزدیکترین همسایه با قابلیت برونیابی دادهها در سری مصنوعی، برای چندین ایستگاه شامل ایستگاههای تهران، مشهد، قزوین، بوشهر، تبریز و رشت با آمار قابل قبول 45 سال(2005-1961) ارزیابی و برای بیان برتری نسبی این روشها نسبت به روشهای پارامتری، نتایج آن با خروجی مولد پارامتری LARS-WG مقایسه شده است. نتایج حاصله نشان داد که روش ناپارامتری به کارگرفتهشده در این مطالعه در شبیهسازی اکثر پارامترهای سری مشاهده شده، نسبت به روش پارامتری مطمئنتر عمل مینماید. با این وجود در شبیه سازی طول دوره های درازمدت تر و خشک، مولد LARS-WG بهتر عمل می کند که البته اختلاف این دو مولد ناچیز می باشد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Control Algorithms and their Use in the Canals of Aghili Irrigation Network: (I) Principles, Criteria, and Design Processالگوریتمهای کنترل و کاربرد آن در کانالهای شبکه آبیاری عقیلی: (1) مبانی، معیارها و طراحی556623141FAعلی اصغرمنتظردانشیار، پردیس ابوریحانسعیدعیسیپورکارشناس ارشدJournal Article19700101Because of a lack of means to match the traditional operating rules and regulations with time dependent variant of water needs in the present irrigation networks, a considerable portion of available water is wasted in these systems. This makes research on methods of operation and determination of types of controls as well as optimization approaches, attainable through using hydrodynamic models along with executing control systems, become indispensable. In this study, while criteria for control systems design is introduced, three control algorithms for Aghili irrigation network have been developed. Proposed control algorithms have been: (1) Local Upstream Proportional Integral Feebback Control, (2) Distant Downstream Proportional Integral Feebback Control along with Decouplers, and (3) Distant Downstream Proportional Integral Feebback and Feedforward Control along with Decouplers. The control algorithms programmed in MATLAB m-files in connection with the SOBEK simulation model. In all the controllers, first order low pass filter was applied for decreasing the effect of water resonance throughout the reaches of the canals.طراحی و بهره برداری سنّتی شبکههای آبیاری به دلیل عدم وجود ابزارهای تطبیق قوانین بهره برداری با نیازهای متغیّر زمانی آب، تلفات قابل ملاحظهای را در این سامانهها به وجود میآورد. از این رو تحقیق در نحوه مدیریت بهرهبرداری و تعیین روشها و ابزار کنترل مناسب در شبکههای آبیاری، امری ضروری مینماید که با به خدمت گرفتن مدلهای هیدرودینامیک و طراحی و اجرای سیستمهای کنترل خودکار مناسب انجام پذیر است. در این تحقیق ضمن معرفی مبانی، مفاهیم و معیارهای طراحی سیستمهای کنترل شبکههای آبیاری، سه الگوریتم کنترل برای کانالهای شبکه آبیاری عقیلی طراحی گردید. الگوریتمهای کنترل عبارت بودند از: (1) کنترلکننده موضعی بالادست با تکنیک تناسبی-انتگرالی پسخورد در سازه بالادست، (2) کنترلکننده سراسری پاییندست فاصلهدار با تکنیک تناسبی-انتگرالی پسخورد و دیکوپلینگ و (3) کنترلکننده سراسری پاییندست فاصلهدار با تکنیک تناسبی-انتگرالی پسخورد + پیشخورد و دیکوپلینگ. در طراحی و اجرای الگوریتمهای کنترل از مدل هیدرودینامیک SOBEK در تلفیق با نرمافزارMATLAB استفاده شد. به منظور کاهش اثر حرکت نوسانی آب بین دو سازه تنظیم در تعامل با متغیرکنترل اعمال شده به سازهها، در کلیه الگوریتمها از فیلتر پایین گذر مرتبه اول استفاده گردید.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Control Algorithms and Their Use in the Canals of Aghili Irrigation Network: (II) Performance Assessmentالگوریتم های کنترل و کاربرد آن در کانال های شبکه آبیاری عقیلی: (2) ارزیابی عملکرد677623142FAعلی اصغرمنتظردانشیار، پردیس ابوریحانسعیدعیسیپورکارشناس ارشدJournal Article19700101The objective in this study was to assess the performance of the control algorithms and determine the appropriate controller for Aghili Irrigation Network. To evaluate the efficiency of the control algorithms, the performance criteria of the Maximum Absolute Error, Integral Absolute Error and Steady State Error were considered during the simulations of a one month period and with regard to the real offtakes schedule. The results demonstrated that the three proposed control algorithms benefit considerable potentials to closely match the discharge at the cross regulators with those by water users, with their leading to demand oriented water distribution and a better performance of the system. The proposed algoritms were ranked as: Distant Downstream Proportional Integral Feebback and Feedforward Control with Decouplers (algorithm 3), Distant Downstream Proportional Integral Feebback Control with Decouplers (algorithm 2), and Local Upstream Proportional Integral Feebback Control (algorithm 1) in providing a desirable performance; and as: algorithm 1, algorithm 2, and algorithm 3 to render high feasibilities. An integrated control system, controller 3 as the main control system along with controller 1 as the backup system are recommended as the desired control systems in the canals of Aghili Irrigation Network.این تحقیق با هدف ارزیابی عملکرد الگوریتم های کنترل و تعیین کنترل گر مناسب کانال های شبکه آبیاری عقیلی انجام گرفت. ارزیابی الگوریتم ها با استفاده از شاخصهای ماکزیمم قدر مطلق خطا، انتگرال قدر مطلق بزرگی خطا و خطای برگشت به حالت ماندگار برای نتایج شبیهسازی گزینه بهرهبرداری واقعی کانال ها در طول یک دوره یک ماهه صورت پذیرفت. نتایج نشان داد که هر سه الگوریتم کنترل طراحی شده از دقّت و پتانسیل قابل توجهی درکنترل جریان و مستهلک نمودن اغتشاشات و اختلالات سازه ای ـ هیدرولیکی کانال های شبکه برخوردار بوده و امکان تحقّق توزیع تقاضامدار و ارتقاء عملکرد سیستم توزیع شبکه آبیاری را فراهم می نمایند. یافته های تحقیق بیانگر آن است که از نظر میزان کارایی در بهبود فرآیند بهره برداری، رتبه مطلوبیت الگوریتم ها به ترتیب عبارت است از: کنترلکننده سراسری پاییندست فاصلهدار با تکنیک تناسبی-انتگرالی پسخورد + پیشخورد و دیکوپلینگ (الگوریتم سه)، کنترلکننده سراسری پاییندست فاصلهدار با تکنیک تناسبی-انتگرالی پسخورد و دیکوپلینگ (الگوریتم دو) و کنترلکننده موضعی بالادست با تکنیک تناسبی- انتگرالی پسخورد در سازه بالادست (الگوریتم یک). از نظر سهولت طراحی و اجرا رتبه بندی الگوریتم ها به ترتیب عبارت است از: الگوریتم یک، دو و سه. اجرای تلفیقی الگوریتم کنترل سه به عنوان کنترل کننده اصلی و الگوریتم کنترل یک به عنوان سیستم کنترل پشتیبان در هریک از کانالهای شبکه آبیاری مورد مطالعه پیشنهاد می گردد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Effect of Rates and Methods of Application of Zinc on Yield, and Fruit Quality in Satsuma Mandarinتاثیر مصرف چهار ساله سولفات روی بر عملکرد و کیفیت پرتقال سانگین778623143FAعلیاسدی کنگرشاهیمرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندراننگیناخلاقی امیریمرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندرانمحمد جعفرملکوتیاستاد، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article19700101The experiment in this study was conducted as a completely randomized block design with ten treatments and four replications. Treatments included: To- control, T1- 50g of Zn per tree as broadcast application, T2-100g Zn per tree, broadcast application, T3- 200g Zn per tree as broadcast application, T4- 50 g Zn per tree as band application, T5- 50g Zn per tree, band application, T6-100g Zn per tree as band application, T7- foliar application with concentration of 2kg ZnSO4 in 1000 lit of water, T8- foliar application with a concentration of 3kg ZnSO4 in 1000 lit. water, T9- foliar application with a concentration of 3kg ZnSO4 in 1000 lit. of water. Results of the experiment with Satsuma mandarins indicated that zinc application increases fruit yield and also leaf zinc concentration significantly with the highest yield and leaf zinc concentration coming from treatment T9. The effect of the rates and methods of application of zinc sulfate on fruit was evaluated and reported.آزمایش در این تحقیق به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 10 تیمار و چهار تکرار بر روی درختان پرتقال سانگین با پایه نارنج به مدت 4 سال (81– 1378) در استان مازنـــدران (ایستگاه مرکبات مهدشت ساری) انجام شد باغ مورد مطالعه دارای بافت لوم رسی، کربنات کلسیم معادل 5/2 درصد و روی قابل استفاده (با عصاره گیر DTPA) 4/2 میلی گرم در کیلوگرم بود. هر درخت به عنوان یک واحد آزمایشی در هر بلوک در نظر گرفته شد. تیمارهای این تحقیق شامل: 0T- شاهد (بــــدون کوددهی سولفات روی) 1 T- 50 گرم روی خالص به ازای هر درخت بهصورت پخش سطحی 2T- 100 گرم روی خالص به ازای هر درخت بهصورت پخش سطـــــــحی 3T- 200 گرم روی خالص به ازای هر درخت بهصورت پخش سطحی 4T- 50 گرم روی خالص به ازای هر درخت بهصورت نواری 5T- 100 گرم روی خالص به ازای هر درخت بهصورت نواری 6T- 200 گرم روی خالص به ازای هر درخت بهصورت نواری 7T- تغذیه برگی با غلظت 2 در هزار سولفات روی 8T- تغذیه برگی با غلظت 3 در هزار سولفات روی 9T- تغذیه برگی با غلظت 4 در هزار سولفات روی بود. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که مصرف سولفات روی در کلیه تیمارها عملکرد میوه (05/0› a) و همچنین غلظت روی برگ (01/0› a) را به طور معنیداری نسبت به شاهد افزایش داد. همچنین اثر روشهای مختلف مصرف سولفات روی بر عملکرد و خواص کیفی پرتقال سانگین بررسی و گزارش شد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Soil Bulk Density, Stress at Compaction Threshold and Susceptibility to Compaction as Affected by Long Term Incorporation of Three Types of Manureتاثیر اضافه کردن درازـ مدت سه نوع کود آلی بر چگالی ظاهری، تنش در آستانه تراکم و حساسیت به تراکم خاک879823144FAناهیدعقیلی ناطقکارشناس ارشد، دانشگاه صنعتی اصفهانعباسهمتاستاد، دانشگاه صنعتی اصفهانمرتضیصادقیاستادیار، دانشگاه صنعتی اصفهانمحمودوفائیاناستاد، دانشگاه صنعتی اصفهانJournal Article19700101Soil compaction is considered as a major threat to long-term productivity of agricultural soils. Two important mechanical properties which can be obtained from the log (stress) - strain curves of compression are: pre-compaction stress (?pc) which is assumed as a transition point between soil elastic to plastic behavior, while the other is the slope of Linear Virgin Compression (VCL) curve at higher stress, called compression index (Cc). Pre-compaction stress and compression index of a silty clay loam soil under long-term (seven years) application of organic matters (municipal solid waste compost, fresh air-dried sewage sludge, farmyard manure) at four rates (0, 25, 50 and 100 Mg ha-1) and one inorganic fertilizer combination (250 urea Mg ha-1and 250 ammonium phosphate Mg ha-1). These mechanical properties were determined at two gravimetrical Water Contents (WCs) (17.1 and 20.9% WC) on remolded soil samples. The experimental designs consisted of: 1) factorial design (organic manure type ? organic manure rate) and 2) orthogonal contrasts: i) control with inorganic fertilizer treatment and ii) control and inorganic fertilizer with factorial group in a completely ranomized design of three replications. With an increase in Organic Carbon (OC), the increase in bulk density (BD) after soil compression and at both WCs was lower. The least increase in bulk density was observed in soil amended with 100 SS ha-1 at WC of 17.1%. At the same WC, the apparent ?pc of the soil amended with high rates (50 and 100 Mg ha-1of organic amendments had higher values as compared with control. For high water content (20.9%), a linear and negative relationship was observed between soil OC and Cc, whearas the relationship for 17.1% WC was found as not significant. The decreases in pre-compaction stress and compression index, for the inorganic fertilizer were not significant as compared with control. In general, since with an increase in OC, the stress at compaction threshold is increased and soil susceptibility to compaction decreased at high water contents, therefore, it can be stated that a long-term incorporation of manure into soil at high rates, irrespective of manure type, could be employed as a means to increase soil resistance to compaction in central Iran.تراکم خاک به عنوان تهدیدی در برابر بهرهوری طولانی ـ مدت خاکهای کشاورزی محسوب میشود. دو خاصه مکانیکی که از منحنی لگاریتم تنش ـ کرنش خاک استخراج میشوند عبارتند از: تنش پیشتراکمی که نقطه گذار از رفتار الاستیک به رفتار همراه با تغییر شکل ماندگار خاک میباشد، و دیگری شیب قسمت خطی منحنی فشردگی بکر (رفتار خاک در تنشهای زیاد) که بنام شاخص فشردگی نامیده میشود. دراین تحقیق، نمونههای خاک سطحی از طرحی که در آن کودهای آلی (لجن فاضلاب، کمپوست و کود گاوی) در چهار سطح (0، 25، 50 و100 تن در هکتار) و یک ترکیب کودشیمیایی (250 کیلوگرم فسفات آمونیوم در هکتار و 250 کیلوگرم اوره در هکتار) به مدت 7 سال متوالی در تناوب گندم- ذرت به یک خاک لوم رسی سیلتی اضافه شده بود، تهیه گردیدند. تاثیر کودها و رطوبت (1/17 و 9/20 درصد) بر تنش پیش ـ تراکمی و شاخص فشردگی خاک با دو طرح فاکتوریل و مقایسه اورتوگونال در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار بررسی گردید. با افزایش کربن آلی، چگالی ظاهری خاک پس از فشردگی در هر دو رطوبت افزایش کمتری یافت. کمترین افزایش در چگالی خاک در تیمار 100 تن لجن فاضلاب در هکتار و در رطوبت 1/17 درصد مشاهده گردید. در رطوبت یکسان، تنش پیشتراکمی ظاهری خاکهایی که کودهای آلی در مقادیر زیاد (50 و 100 تن در هکتار) به آنها اضافه شده بود، بهطور معنیداری بیشتر از تیمار شاهد بهدست آمد. اثر مقادیر کود در انواع کود آلی تقریباً مشابه بود. رابطه خطی و منفی معنیداری بین شاخص فشردگی و کربن آلی در رطوبت 9/20 درصد مشاهده شد، در صورتیکه این رابطه برای رطوبت 1/17 درصد معنیدار نبود. کاهش شاخص تراکم و تنش پیشتراکمی، خاک تیمار شده با کودشیمیایی نسبت به تیمار شاهد معنیدار نبود. بهطورکلی با وجود کربن آلی زیاد در خاک، سطح تنش در آستانه تراکم افزایش و حساسیت به تراکم خاک در رطوبتهای بالا کا هش مییابد، بنابراین افزودن مواد آلی به خاک در نرخ زیاد، صرفنظر از نوع آن، میتواند به عنوان وسیله ای جهت افزایش مقاومت به تراکم در خاکهای مناطق ایران مرکزی پیشنهاد شود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923A Comparison of Different Methods of Developing Pedotransfer Functions in Soils of Humid Regions in Iranبررسی روشهای مختلف برای ایجاد توابع انتقالی خاکهای بخشی از مناطق مرطوب شمال ایران9910723145FAروح الهتقیزادهدانشجوی دکتری، دانشگاه تهرانشهلامحمودیاستاد، دانشگاه تهرانعلیاکبرزادهدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه تهرانهادیرحیمی لاکهکارشناس ارشد، دانشگاه گیلانJournal Article19700101The functions employed in an estimation of costly measured soil properties from either widely available or more easily obtained basic soil properties are referred to as pedotransfer functions. To develop pedotransfer functions, one can use multivariate regression, neural networks and neuro-fuzzy models. To make a comparison among the mentioned models, 153 soil samples were collected from soils in Rasht Province. Clay, sand, silt as well as organic carbon percentage considered as readily obtainable parameters vs. cation exchange capacity as predicted variable were assessed. The data set was broken into two subsets for calibration (80%) and testing (20%) of the models. According to some such evaluation parameters as Root Mean Square, Average Error and Coefficient of Determination, neuro-fuzzy benefited from the most accuracy for a prediction of cation exchange capacity. Also, results indicated that the neuro-fuzzy model increased the accuracy of cation exchange capacity prediction for about 14%. Following neuro-fuzzy model, artificial neural network (Feed forward, General Regression Neural Network, and Cascade Forward) benefited from higher accuracies than Multivariate Regression approach.تخمین پارامترهای دیریافت خاک با استفاده از اطلاعات موجود خاک، توابع انتقالی نامیده میشود. جهت توسعه توابع انتقالی میتوان از مدلهای رگرسیون چند متغیره، شبکه عصبی مصنوعی و نروفازی استفاده کرد. بنابراین در این مطالعه به منظور مقایسه مدلهای مذکور، 153 نمونه جمع آوری شده از ناحیه شمالی شهرستان رشت مورد آزمایش قرار گرفته و درصد شن، سیلت، رس و کربن آلی به عنوان ویژگیهای زودیافت و ظرفیت تبادل کاتیونی به عنوان ویژگی دیریافت اندازهگیری شدند. سپس کل دادهها به دو سری داده، شامل سری آموزش (80% دادهها) و سری ارزیابی (20% دادهها) تقسیم گردید. نتایج ارزیابی نشان داد که مدل نروفازی بر اساس شاخصهای ریشه مربعات خطا، میانگین خطا و ضریب تبیین به ترتیب 73/0، 07/0- و 66/0 دارای بالاترین دقت در پیشبینی ظرفیت تبادل کاتیونی خاک میباشد. همچنین این مدل بر اساس شاخص درصد کاهش ریشه مربعات خطا به میزان 14 درصد دقت پیشبینی ویژگی CEC را نسبت به روش رگرسیون خطی چندگانه افزایش داده است. بعد از این مدل، شبکههای عصبی مصنوعی پسانتشار، پایه شعاعی و آبشاری به ترتیب نسبت به معادلات رگرسیونی کارائی بهتری داشتهاند.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Effect of Boron and Nitrogen on Growth and Chemical Composition of Spinachتأثیر بور و نیتروژن بر رشد و ترکیب شیمیایی اسفناج10911923146FAهادیکوهکندانشگاه آزاد فسا0000-0001-6053-4555منوچهرمفتوناستاد، دانشگاه شیرازJournal Article19700101Boron toxicity is becoming more extensively widespread in arid and semi arid regions, due to the application of either saline waters or irrigation waters containing a relatively high B content. Results of research indicate that addition of certain plant nutrients such as N may reduce the harmful effect of high B levels. Therefore, the present experiment was undertaken to evaluate the interactive effect as of N and B on the growth and chemical composition of rice in a calcareous soil. Treatments consisted of six B rates ( 0, 2.5, 5, 10, 20 and 40 mg kg-1 as boric acid) and four levels of N ( 0, 75, 150 and 300 mg kg-1 as urea) arranged in a factorial manner in completely randomized design of three replicates.Application of B decreased shoot dry matter. In treatments with low B concentrations, N application alleviated the toxic effect of B. In the absence of B, application of 300 mgN kg-1 of soil caused an increase in dry matter weight by 55% as compared with control plants . Minimum of dry matter weight was in the absence of N with addition of 40 mg B kg-1 of soil (N0B40). Moreover, it was observed that the addition of B increases B and N concentrations in the aerial parts of the spinach plant. The N concentration increased while B accumulation decreased with increasing N rates. Application of N and B increased proline concentration in fresh leaf. Chlorophyll concentration decreased with increasing B levels. N fertilization increased chlorophyll content and somewhat reduced the adverse effects of high B rates on this plant parameter. There was a general trend of increase in chlorophyll concentration in fresh leaf with increasing chlorophyll meter readings. Application of B decreased mean Ca: B ratio in the spinach shoot, significantly due to B concentration getting increased with increasing B rates. But at all B levels, there was a general trend of increase in this ratio with application of N. The results reported herein show that in soils with high B levels, N application may alleviate the suppressing effects of B toxicity and increase rice growth, possibly due to a diminishing trend in B absorption by the plant.سمیت بور عمدتاً در مناطق خشک و نیمه خشک به علت کاربرد آبهای شور و آبهایی که حاوی میزان نسبتاً بالایی از این عنصر هستند، شایع است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که استفاده از برخی عناصر غذایی مانند نیتروژن اثرات مضر سطوح بالای بور را کاهش می دهد. جهت بررسی برهمکنش بور و نیتروژن بر رشد و ترکیب شیمیایی اسفناج (Spinacia oleracea L.) آزمایش گلخانهای بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا" تصادفی با شش سطح بور ( صفر، 5/2، 5، 10، 20 و 40 میلیگرم در کیلوگرم خاک بصورت اسید بوریک) و چهار سطح نیتروژن ( صفر، 75، 150 و 300 میلیگرم در کیلوگرم خاک بصورت اوره) با سه تکرار در یک خاک آهکی انجام شد. کاربرد بور سبب کاهش وزن خشک قسمت هوایی گردید و با مصرف نیتروژن سمیت بور بویژه در تیمارهای با غلظت پایین آن کاهش یافت. در غیاب بور و کاربرد 300 میلی گرم نیتروژن حدود 55 درصد نسبت به شاهد افزایش یافت. کمترین وزن خشک در غیاب نیتروژن با کاربرد 40 میلی گرم بور در کیلوگرم خاک ( N0B40) مشاهده شد. بعلاوه افزودن بور غلظت بور و نیتروژن را در قسمت هوایی اسفناج افزایش داد. مصرف نیتروژن غلظت نیتروژن را افزایش ولی غلظت بور در گیاه کاهش داد. با افزایش مصرف بور و نیتروژن، غلظت اسید آمینه پرولین در برگ تازه اسفناج افزایش یافت. با افزایش مصرف بور، غلظت کلروفیل کاهش یافت ولی با افزودن تیمارهای نیتروژن غلظت کلروفیل افزایش یافت و تاثیر سوء بور را کاهش داد. غلظت کلروفیل اندازهگیری شده به روش شیمیایی در برگ تازه با قرائت کلروفیلمتر سیر صعودی داشت. کاربرد بور سبب کاهش معنیدار در میانگین نسبت کلسیم به بور در اندام هوایی اسفناج شد که علت آن مربوط به افزایش غلظت بور با کاربرد تیمارهای بور می باشد ولی این نسبت با مصرف نیتروژن, در تمام سطوح بور, سیر صعودی داشت. نتایج این پژوهش نشان میدهد که در خاکهای با بور بالا، کاربرد نیتروژن با کاهش اثرات سوء سمیت بور، رشد اسفناج را افزایش می دهد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Potassium Fertilizer Recommendations through Determination of Mitscherlich-Bray Equation Coefficients for Irrigated Wheatانجام توصیه کودی پتاسیم با استفاده از معادله میچرلیخ– بری در برخی از مزارع گندم آبی استان کرمانشاه12112823147FAعلیعبدالهیکارشناس ارشد، دانشگاه تربیت مدرسمحمدجعفرملکوتیاستاد، دانشگاه تربیت مدرسجلالقادریعضو هیات علمی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی کرمانشاهJournal Article19700101To determine the coefficients of c1 and c in Mitscherlich-Bray equation, critical level and fertilizer recommendation for potassium (K) as by Mitscherlich-Bray (MB) equation, an experiment in a randomized complete block design of 5 treatments and 3 replications was carried out in 12 irrigated wheat (Triticum aestivum L.) fields in Sarpol-e-Zohab region during the 2007-08 growing season. The treatments included T1 = Farmer's conventional fertilization practice= NP); T2 = control (all the nutrients included except K);
T3 = T2 + 100 kg ha-1 muriate of potash (MOP); T4 = T2 + 200 kg ha-1 MOP and T5 = T2 + 300 kg ha-1 MOP in three stages of: preplanting, tillering, and stalk bearing. Following harvest, grain yield was determined, and MB Equation's coefficients for K calculated. The value of c1 coefficient for the 11 wheat fields was found as 0.0020. Potassium critical level was 115 mg kg-1 for 85% of the maximum yield under non-subsidized, i.e., free market fertilizer prices condition. However, under existing subsidized fertilizer prices, potassium critical level achieved for 95% of maximum yield was 180 mg kg-1. Therefore, based on the information obtained, the managers of soil test laboratories will have a suitable tool in predicting the farmers' relative yields and economic return on wheat with each incremental increase in K-fertilizer application just only by analyzing the available K in the soils. There is need for such information also for other regions and for other different field crops.به منظور تعیین ضرایب c1 و c، حد بحرانی پتاسیم، عملکرد نسبی و توصیه کودی با استفاده از معادله میچرلیخ – بری (MB) برای پتاسیم در12 مزرعه گندم (Triticum aestivum L.)، آزمایشی شامل پنج تیمار کودی، در سه تکرار و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در مزارع زارعین شهرستان سرپلذهاب استان کرمانشاه در سال زراعی 87-1386 اجرا شد. تیمارهای کودی عبارت بودند از تیمار اول= عرف زارع (NP )؛ تیمار دوم= مصرف تمامی کودها بر مبنای آزمون خاک بدون پتاسیم (شاهد)؛ تیمار سوم= تیمار دوم + 100 کیلوگرم در هکتار کلرید پتاسیم (MOP) قبل از کاشت؛ تیمار چهارم= تیمار دوم + 200 کیلوگرم در هکتار MOP در دو مرحله ( قبل از کاشت و زمان پنجهدهی) و تیمار پنجم= تیمار دوم + 300 کیلوگرم در هکتار MOP در سه مرحله (قبل از کاشت + پنجهدهی و ساقه رفتن). میانگین ضرایب به عنوان ضرایب متغیر خاک (c1) و کود (c) منطقه در نظر گرفته شد. در این تحقیق ضریب c1 برای 11 مزرعه برابر 0020/0 و حد بحرانی پتاسیم برای حصول به 85 درصد حداکثر عملکرد تحت شرایط آزاد بودن قیمت کودها برابر 115، لیکن در شرایط فعلی که کودهای پتاسیمی یارانهای (ارزان) هستند، برای حصول به 95 درصد حداکثر عملکرد ( نیل به تولید پایدار، تأمین امنیت غذایی و اقتصادی بودن تولید گندم) برابر180 میلیگرم در کیلوگرم بدست آمد. با عنایت به نتایج حاصله از این آزمایش مزرعهای، پس از تعیین ضریب c1، میتوان احتمال وقوع الف) عملکرد هکتاری دانه گندم بدون آنکه گندمکار کودی را مصرف نموده باشد، ب) میزان افزایش عملکرد هکتاری به ازای افزایش مقدار معینی کود و ج) عملکرد اقتصادی کود را پیشبینی نمود. بدیهی است با علم به کاربردهای فراوان این معادله، مدیران آزمایشگاههای خصوصی برای انجام توصیه بهینه کودی ابزار خوبی را در دست خواهند داشت. انجام تحقیقات بیشتر در این خصوص برای مناطق و محصولات مختلف زراعی، پیشنهاد میگردد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Effect of Agro-ecosystem Management on Soil Organic Matter and on Diversity and Abundance of Soil Invertebratesتاثیر مدیریت سیستم های کشاورزی بر مواد آلی خاک، تنوع و فراوانی بی مهرگان خاک زی12914123148FAعلیرضاخداشناسدکتری، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضویعلیرضاکوچکیاستاد، دانشگاه فردوسی مشهدپرویزرضوانی مقدماستاد، دانشگاه فردوسی مشهدامیرلکزیاندانشیار، دانشگاه فردوسی مشهد0000-0003-3972-5802مهدینصیری محلاتیاستاد، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article19700101Soil quality is the most suitable index to an assessment of the stability of terrestrial ecosystems, especially agro-ecosystems. To determine the effects of agricultural practices on soil organic matter, species richness and abundance of soil invertebrates, a study was conducted in three regions of Razavi and Northern Khorasan Provinces, Iran. Soil were taken from in each winter wheat field of the study area, and as well from some samples selected areas of the natural ecosystem. Soil texture, organic matter, diversity in and abundance of soil invertebrates were determined. The results showed that climate affects soil texture as well as organic matter, so that with increase in mean annual precipitation and a decrease in mean annual temperature, soil texture was finer and soil organic matter increased. Organic matter was affected by agricultural practices and followed increasing trend with in agricultural systems going on in each region. Also diversity and abundance of soil invertebrates increased with prevalence of agricultural systems. As a whole, we suggested that soil quality increased in agricultural systems.کیفیت خاک نقش قابل توجهی در ثبات اکوسیستم های خشکی، بویژه سیستم های تولید محصولات زراعی دارد. به منظور ارزیابی تاثیر فعالیتهای کشاورزی بر کیفیت خاک و نیز تنوع و فراوانی بی مهرگان خاک زی مطالعه ای در سه منطقه از استان های خراسان رضوی و شمالی انجام شد. در هرمنطقه دو سیستم کم نهاده و پرنهاده تولید گندم و سیستم طبیعی جهت انجام بررسی انتخاب گردیدند. از خاک هر یک از مزارع و واحدهای انتخابی از سیستم طبیعی نمونه برداری انجام شد و بافت خاک، مواد آلی خاک و تنوع و فراوانی بی مهرگان خاک زی در هر نمونه تعیین گردید. بر اساس نتایج این مطالعه اقلیم بر بافت خاک تاثیر داشت و با کاهش میانگین درجه حرارت سالیانه و افزایش بارندگی سالیانه بافت خاک سنگین تر شد. مواد آلی خاک نیز تحت تاثیر اقلیم و فعالیت های کشاورزی قرار گرفت و در سیستم های کشاورزی هر منطقه بیشترین مقدار را نشان داد. تنوع و فراوانی بی مهرگان خاک زی نیز تحت تاثیر فعالیت های کشاورزی افزایش یافت. بنابراین به طور کلی سیستم های کشاورزی در مناطق خشک باعث افزایش درصد مواد آلی خاک و تنوع و فراوانی حشرات خاک زی و یا به عبارت دیگر افزایش کیفیت خاک گردیده اند.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Residual Effects of Manganese Sulfate on Growth and on Manganese Uptake in Soybeanبررسی اثر باقیمانده سولفات منگنز بر رشد، عملکرد و جذب منگنز توسط سویا14315323149FAعلیاسدی کنگرشاهیعضو هیات علمی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندراننگیناخلاقی امیریعضو هیات علمی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندرانمحمدجعفرملکوتیاستاد، دانشگاه تربیت مدرسJournal Article19700101A significant portion of manganese (Mn) chemical fertilizers applied to calcareous soils is not absorbed by the first crop and may, therefore, affect the growth as well as chemical composition of the subsequent crops, this being called the residual effect of Mn, Soil tests may be employed to predict such effects. The present experiment was conducted to study the residual effects of manganese sulfate on the subsequent crop of soybean (Glycine max L.). Twenty soils of northern Iran (5-39% calcium carbonate equivalent), previously treated with two levels of Mn (0 and 30 mg Mn kg-1 as MnSO4) and under a single crop of soybean, was used in greenhouse to grow a second subsequent crop of soybean with no additional Mn fertilizer but with a uniform application of nitrogen, phosphorous and potassium. Soils were sampled before the subsequent crop and extracted through Mn extractant DTPA. Dry weight of plant tops as well as Mn concentration and uptake after eight weeks under the greenhouse conditions were used as the plant responses to residual Mn in soil. Statistical analyses showed that manganese sulphate application significantly increased the dry matter from 16.56 to 20.29 g/pot. Manganese application also increased leaves' Mn content as well as Mn uptake from 115 to 120.20 mg/kg vs. from 1.98 to 2.45 mg/ pot., respectively. The overall effects of previously applied Mn on dry matter were not significant, whereas seed yield, as well as Mn uptake were significantly increased. In all the soils, grain yield increased by 7.67% in comparison with control. The residual effects of Mn on dry matter and seed yield of the third crop on these soils were non-significant, but Mn uptake increased by 8.19% in comparison with control. In the fourth crop, the residual effects of Mn on dry matter , seed yield , Mn concentration and Mn uptake were found to be of no significance .به منظور بررسی اثرات باقیمانده سولفاتمنگنز بر رشد و ترکیب شیمیایی سویا، آزمایشی گلدانی بهصورت فاکتوریل درقالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با دو تیمار و سه تکرار در20 خاک مختلف از مزارع سویاکاری شرق استان مازندران انجام شد. خاکهای مورد مطالعه دارای خواص فیزیکی و شیمیایی متفاوت بوده و به نحوی انتخاب گردیدند که مقدار متفاوتی منگنز قابل استخراج با عصارهگیر DTPA داشتند. تیمارهای این تحقیق شامل دو سطح منگنز (صفر و 30 میلیگرم منگنز در کیلوگرم خاک بهصورت سولفاتمنگنز) بودند که تنها در سال اول قبل از کشت مصرف گردید. این آزمایش به مدت 4 سال با خاکها و تیمارهای ثابت انجام شد. بر اساس نتایج سال اول آزمایش، مصرف منگنز سبب افزایش معنیدار وزن خشک و جذب کل منگنز گیاه شد (P<0.05). با مصرف منگنز عملکرد ماده خشک از 15/16 به 29/20 گرم در گلدان افزایش یافت. همچنین مصرف منگنز موجب افزایش غلظت و جذب کل منگنز بهترتیب معادل 5/4 و 6/26 درصد نسبت به شاهد، در اندام هوایی گیاه گردید. اثر باقیمانده سولفاتمنگنز در سال دوم، موجب افزایش عملکرد سویا نسبت به شاهد شد. در سال دوم آزمایش عملکرد دانه سویا درتیمارمصرف منگنز 8 درصد نسبت به شاهد افزایش داشت. اثر باقیمانده تیمارهای مصرف سولفاتمنگنز غلظت منگنز درگیاه را 1/6 درصد نسبت به شاهد افزایش داد. اثر باقیمانده سولفاتمنگنز، غلظت منگنز درگیاه را 94/2 درصد نسبت به شاهد افزایش داد و در سال سوم آزمایش عملکرد دانه سویا 8 درصد درتیمار مصرف منگنز نسبت به شاهد افزایش یافت ولی از نظر آماری معنیدار نبود. اثرباقیمانده سولفاتمنگنز، در سال چهارم آزمایش برعملکرد ماده خشک سویا قبل ازگلدهی، تاثیری نداشت. نتایج تحقیق انجام شده نشان دادکه بکارگیری سولفاتمنگنز در خاکهای آهکی، نه تنها بر روی رشد و ترکیب شیمیایی اولین کشت سویا اثر میگذارد بلکه بر رشد و ترکیب شیمیایی سویا در سالهای بعد نیز میتواند موثر باشد. بهطوریکه اثرات باقیمانده سولفات منگنز در سال دوم کشت عملکرد دانه، ماده خشک گیاهی، غلظت و جذب کل منگنز محصول سویا را بهطور معنیداری نسبت به شاهد افزایش داد، در سال سوم آزمایش بر عملکرد دانه و عملکرد ماده خشک گیاهی تاثیر معنیداری نداشت ولی غلظت و جذب کل منگنز را افزایش داد و در سال چهارم آزمایش بر پاسخهای گیاهی اندازهگیری شده تاثیر معنیداری نداشت.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X42120110923Assessing the Tolerance of Lentil - Rhizobial Strains to Salinity and Drought in vitro Conditionsبررسی توان تحمل به شوری وخشکی جدایه های ریزوبیومی همزیست عدس در شرایط درون شیشه ای15516123150FAحسینعلیعلیخانیدانشیار، دانشگاه تهران0000-0002-8740-6059Journal Article19700101In this research 220 rhizobial bacteria were isolated from two lentil dryland farming flat plains of Moghan and Koohin. They were then tested in vivo as well as in vitro to make assurance of 184 purified strains of rhizobium leguminosarum biovar vicial (lentil). BTB +YMA culture media with different levels of salinity through NaCl (10, 20,30,40,50dS/m) application were used in salinity tolerance test of lentil rhizobial symbiosis strains. Among the 189 rhizobial strains, 101 were found out to be completely sensitive (EC=10 dS/m), 25 were very tolerant while 10 were classified as super strains, because of their being completely tolerant to salinity. The numbers of Koohin flat plain nurtured rhizobial strains in five salinity levels (in the range of 10 to 50) were respectively 55, 51, 50, 27, 37 while for Moghan flat plain , these numbers were recorded 46,42, 21, 8 and 8, Altogether Koohin flat plain rhizobacteria were more highly salinity tolerant than Moghan flat plain rhizobacteria. Drought tolerance test of rhizobial strains was performed in PEG 6000 +YMA culture media. The drought levels were evaluated as based on optical density of bacterial suspensions prepared for the test. Drought tolerance of rhizobacteria were grouped in 4 levels of completely tolerant, tolerant, sensitive and completely sensitive by as judged through respective optical densities of OD<0.3, OD=0.3-0.4 OD=0.4-0.5, OD>0.5. From among the 10 super strains(completely tolerant) identified, 6 from Moghan flat plain, and 2 super strains from Koohin flat plain were selected. At last it is hoped that the super strains (salinity and drought) identified in this phase of research can be effectively used in later greenhouse studies.در این پژوهش 220 جدایه ی ریزوبیومی از دو دشت کشت دیم عدس (مغان و کوهین) نمونهبرداری و مورد آزمون قرار گرفت. با انجام آزمایشات آزمایشگاهی و گلخانه ای( انجام آزمون PIT ) از صحت جنس،گونه و خلوص189 سویه ریزوبیوم لگومینوزاروم بیووار ویسیه (Rlv) Rhizobium leguminosarum b.v. viciea (lenti) همزیست عدس اطمینان حاصل شد. تست تحمل به شوری جدایه های ریزوبیومی با استفاده از محیط کشت YMA+ BTB و نمک NaCl در شوری های 10، 20، 30، 40 و50dS/m انجام شد. از بین189سویه ی ریزوبیومی همزیست عدس تعداد 101 سویه ریزوبیومی کاملاً حساس (EC=10 dS/m) و تعداد 25 سویه به عنوان خیلی متحمل و 10 سویه به عنوان سویه های برتر (سوپر استرین های) کاملا" متحمل به شوری در EC=50 بودند. تعداد باکتریهای ریزوبیومی رشد یافته مربوط به دشت کوهین در شوری های 10 تا 50 به ترتیب 55، 51، 50، 27 و 37 سویه بود در صورتیکه در دشت مغان این اعداد به ترتیب برابر 46، 42، 21، 8 و 8 سویه بود، بطور کلی تحمل به شوری باکتریهای ریزوبیومی دشت کوهین بیشتر از باکتریهای ریزوبیومی دشت مغان بود. دراین پژوهش میزان تحمل به خشکی سویه های ریزوبیومی در محیط کشت PEG+ YMB انجام پذیرفت. در این آزمون میزان خشکی بر اساس دانستیه ی نوری (O.D) سوسپانسیون باکتریایی تعیین گردید. میزان تحمل به خشکی باکتریهای ریزوبیومی در چهار سطح کاملاً متحمل، متحمل ، حساس و کاملاً حساس به خشکی ترتیب برابر با O.D> 0.5 O.D=0.4-0.5, , O.D=0.3-0.4 و O.D < 0.3 گروه بندی شد. از بین 10 سوپراسترین (سویه های کاملا" متحمل) انتخاب شده در آزمون میزان تحمل به خشکی، باکتری های برتر دشت مغان شامل 6 سویه در صورتی که باکتریهای برتر مربوط به دشت کوهین 2 سویه بود. در نهایت امید است که سوپراسترین های انتخابی این مرحله از پژوهش از نظر تحمل به شوری و خشکی بتواند در مراحل بعدی طرح مورد استفاده قرار گیرد.