دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Hybrid Compensatory and Non-Compensatory Multi-Criteria Decision Making Models for locating the Reservoir-damsتلفیق مدلهای تصمیمگیری چند معیاره جبرانی و غیرجبرانی برای مکانیابی سدهای مخزنی (مطالعه موردی: سد کندوله در استان کرمانشاه)272527387807610.22059/ijswr.2020.303770.668639FAمحمدابراهیمبنی حبیباستاد گروه مهندسی آبیاری و زهکشی، دانشکده پردیس ابوریحان، دانشگاه تهران، تهران، ایرانبهمنوزیریدکتری تخصصی، فارغ التحصیل گروه مهندسی آبیاری و زهکشی، دانشکده پردیس ابوریحان، دانشگاه تهران، تهران، ایرانسید رضا هاشمیهاشمیاستادیار گروه علوم و مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، خراسان جنوبی، ایرانمیتراتنهاپوردانشجوی دکتری، گروه مهندسی آبیاری و زهکشی، دانشکده پردیس ابوریحان، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20200614One of the requirements for sustainable operation of soil, water and environment resources in agricultural sector is addressing the sustainable development criteria in dam construction projects. In current research, multi-criteria decision making methods (MCDM) including ELimination Et Choice Translating REality (ELECTRE), as a non-compensatory model, and the Technique for Order of Preference by Similarity to Ideal Solution (TOPSIS), as a compensatory model, were applied to select proper site for Kandoleh dam in Kermanshah province. For this porpose, after determining the suitable criteria with the help of studies and experts' opinions, group decision making was applied to identify the weight of the criteria by measuring the decision-makers' agreement. Then, the four selected sites for the Kondoleh dam were ranked based on technical, economic, social, environmental criteria and the relevant sub-criteria. At the end, the results were compared togeather. In order to reach a consecsus in the rankings of the two mentioned models, integration methods such as grade average, Copeland and Borda were employed and finally the average method was employed to finalize the results of the integrated methods. Also, 17 sub-criteria were ranked for choosing the dam's site. Based on the results, alternatives ranking for the two models; ELECTRE and TOPSIS, was different. However, the results of the ELECTRE model are more consistent with the final result of the integration methods. The results presented in this study are applicable for selecting storage reservoirs based on sustainable development criteria in soil and water resources development projects.یکی از ملزومات بهرهبرداری پایدار از منابع آب، خاک و محیطزیست در بخش کشاورزی، حفظ معیارهای توسعه پایدار در پروژههای سدسازی است. در این تحقیق بهمنظور ساخت سد کندوله در استان کرمانشاه از روشهای تصمیمگیری چند معیاره (MCDM) شامل مدل غیرجبرانی تسلط تقریبی و مدل جبرانی شباهت به گزینه ایدهآل استفاده شده است. بدین منظور پس از تعیین معیارهای مناسب به کمک مطالعات و نظرات کارشناسان، برای تعیین وزن معیارها از تصمیمگیری گروهی با اندازهگیری میزان توافق تصمیمگیران استفاده شد. سپس چهار گزینه منتخب برای این سد، بر اساس معیارهای فنی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و زیر معیارهای مربوطه رتبه بندی شدند و در انتها نتایج با یکدیگر مقایسه گردید. برای رسیدن به اجماع در رتبهبندیهای دو مدل ذکر شده، از روشهای ادغام مانند میانگین رتبهها، کپلند و بردا استفاده شده و در نهایت از روش میانگین برای تلفیق نهایی نتایج روشهای ادغام، بهره گرفته شد. ضمناً علاوه بر تعیین ساختگاه برتر، 17 زیرمعیار مطرح در انتخاب این ساختگاه نیز رتبهبندی شدند. بر اساس نتایج بدست آمده رتبهبندی گزینهها در دو مدل تسلط تقریبی و شباهت به گزینه ایدهآل با هم تفاوت داشته ولی نتایج مدل تسلط تقریبی تطبیق بهتری با نتیجه نهایی حاصل از روشهای ادغام دارد. نتایج ارائه شده در این تحقیق برای مکانیابی مخازن ذخیرهای در طرح های توسعه آب و خاک براساس معیارهای توسعه پایدار سدسازی کاربرد دارد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120The Effect of Plotting on Leaching Uniformity of Soil Profile in Laboratory Modelاثر کرتبندی بر یکنواختی آبشویی نیمرخ خاک در مدل آزمایشگاهی273927497786610.22059/ijswr.2020.307559.668693FAرضاسعیدیگروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران.0000-0002-2472-4738عباسستوده نیاگروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران.0000-0002-8822-1435Journal Article20200811In an experiment, the effect of soil surface plotting on leachinguniformity of soil profile was investigated. The experiment was performed in a physical model with dimensions (height×width×length) of 1×0.5×2 meters. The leaching of the soil profile was simulated in presence of subsurface drainage pipe. The plots were made by separating the soil surface into four equal parts (with dimensions of 0.5×0.5 m), in order to prevent water mixing on the soil surface. An equal water depth was applied for soil leaching, before and after soil surface plotting. After leaching, the ECe of soil samples taken from different depths (20, 40 and 60 cm) and different distances from the drain pipe (25, 75, 125 and 175 cm) were measured. The amount of standard deviation of soil salinity data were 2(dS/m) and 0.63(dS/m) before and after soil surface plotting, respectively. The uniformity coefficient of salinity distribution in the soil profile before and after soil surface plotting was estimated to be 45% and 76%, respectively. The results showed that the presence of drain pipe was effective on infiltration rate at different parts of the soil surface. So that the infiltration rate was estimated to be 1.9, 1.7, 1.56 and 1.47 (mm/h) at 25, 75, 125 and 175 cm far from the drain pipe, respectively. Through soil plotting, the unbalanced water infiltration to the soil surface was prevented, in order to have a uniform soil washing at different places. The results showed that the soil leaching uniformity can be achieved by adopting a management strategy. Therefore, more drainage water production, depletion of soil nutrients and environmental pollution are prevented.در آزمایشی، تأثیر کرتبندی سطح خاک بر یکنواختی آبشویی نمکها از نیمرخ خاک بررسی شد. آزمایش در مدل فیزیکی با ابعاد (ارتفاع×عرض×طول) 1×5/0×2 متر انجام شد و عملیات آبشویی در نیمرخ خاک با حضور لوله زهکش زیرزمینی شبیهسازی شد. کرتبندی شامل جداسازی سطح خاک در چهار قسمت مساوی (با ابعاد 5/0×5/0 متر)، برای جلوگیری از اختلاط آب در سطح خاک بود. در حالتهای قبل و بعد از کرتبندی، یک عمق یکسان آب برای آبشویی در نظر گرفته شد. پس از آبشویی، هدایت الکتریکی عصارهی اشباع خاک در اعماق 20، 40 و 60 سانتیمتری از سطح خاک و فواصل 25، 75، 125 و 175 سانتیمتری از محل نصب زهکش اندازهگیری شد. مقدار انحراف معیار دادههای شوری خاک در قبل و بعد از کرتبندی بهترتیب 2 و 63/0 بود. ضریب یکنواختی توزیع شوری در نیمرخ خاک، در شرایط قبل و بعد از کرتبندی بهترتیب 45 و 76 درصد بود. نتایج نشان داد وجود زهکش، بر تفاوت سرعت نفوذ آب در قسمتهای مختلف سطح خاک مؤثر بود. بهطوری که سرعت نفوذ آب به داخل خاک در فواصل 25، 75، 125 و 175 سانتیمتری از زهکش، بهترتیب برابر با 9/1، 7/1، 56/1 و 47/1 میلیمتر بر ساعت برآورد شد. بنابراین از طریق کرتبندی، از نفوذ نامتوازن آب در سطح خاک جلوگیری شد تا نواحی مختلف نیمرخ خاک شستشوی یکنواختی داشته باشد. نتایج فوق نشان داد که بهجای مصرف آب بیشتر، میتوان با اتخاذ راهکار مدیریتی به یکنواختی آبشویی خاک دست یافت. در این صورت از تولید زهاب بیشتر، تخلیهی عناصر غذایی از خاک و آلودگی محیط زیست جلوگیری میشود. دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Comparative Study of Efficiency of Some Meteorological Drought Indices in Different Climate Regions of Iranمطالعه تطبیقی کارایی برخی نمایههای خشکسالی هواشناسی در مناطق مختلف اقلیمی ایران275127607794210.22059/ijswr.2020.301067.668581FAسعیدبازگیراستادیار هواشناسی کشاورزی، گروه جغرافیای طبیعی دانشکده جغرافیا دانشگاه تهران، تهران، ایرانابراهیماسعدی اسکوییپژوهشکده هواشناسی و علوم جو، تهران، ایران0000-0002-5603-765Xفائزهعباسیگروه جغرافیای طبیعی، دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران، تهران، ایرانپرویزرضازادهکارشناس هواشناسی همدیدی، سازمان هواشناسی کشور، تهران، ایرانمسعودحقیقتکارشناس هواشناسی کشاورزی، سازمان هواشناسی کشور، تهران، ایرانJournal Article20200418The present study aimed to investigate the periodic behavior, frequency and severity of drought along with introducing one or several adopted indices for each climate region in Iran. Daily data of 42 synoptic weather stations for a 23-year statistical period (1993-2016) were used in this study. Using the "efficient measure" hypothesis, the drought characteristics of each climate zones were investigated in the country. The years 1999-2000 in the arid zone and 2007-08 in other climate types were considered as a year of widespread drought throughout the country. According to "efficient measure", the results showed that the percentage of normal precipitation index (PNPI) was not a suitable indicator, especially for humid regions. Whereas, the standardized Precipitation Evapotranspiration index (SPEI) showed better performance on drought monitoring in wetter regions. Unlike the performance of other indices, the standardized precipitation index (SPI) had the same results in drought monitoring in all climates. This finding does not seem logical and indicates that the use of SPI should be done more carefully. With regard to the droughts persistence, except for the Chinese-Z index which in some cases showed completely opposite results in the wetter and dry periods, not all indices differed significantly. In addition, the results of this study revealed that the pattern of drought changes was not periodic.هدف از این مطالعه، بررسی رفتار دورهای خشکسالی و شناسایی فراوانی و شدت خشکسالی به همراه معرفی یک یا چند نمایه سازگار برای نواحی اقلیمی در کشور بوده است. از دادههای روزانه 42 ایستگاه همدیدی در دوره آماری 23 ساله (1395-1372) استفاده شد. به کمک "سنجه کارآمد" ویژگی خشکسالی در هر یک از پهنههای اقلیمی کشور بررسی شد. نتایج نشان داد که خشکسالیهای رخ داده در طبقه متوسط قرار میگیرند. سال 79-1378 در پهنه خشک و 87-1386 در سایر پهنهها به عنوان سالی با خشکسالی گسترده در کل کشور در نظر گرفته شدند. بر اساس "سنجه کارآمد"، نتایج به دست آمده نشان داد که نمایه درصد نرمال بارش (PNPI)، شاخص مناسبی به ویژه برای مناطق مرطوب نبود. در حالیکه نمایه تبخیر و تعرق- بارش استانداردشده (SPEI)، شرایط خشکسالی در مناطق مرطوبتر را بهتر نشان داد. نتایج این پژوهش نشان داد که بر خلاف رفتار دیگر نمایهها، نمایه بارش استاندارد شده (SPI) در پایش خشکسالی در تمامی طبقات اقلیمی نتایج یکسانی داشته است. به نظر میرسد نتیجه مذکور منطقی نبوده و بیانگر این موضوع است که استفاده از SPI بایستی با دقت بیشتری صورت گیرد. در خصوص تداوم خشکسالیها به جزء نمایه Z چینی، که در برخی موارد، در تعیین دورههای تر و خشک نتایج کاملاً معکوسی را نشان داد تمامی نمایهها تفاوت چندانی با یکدیگر نداشتند. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که الگوی تغییرات خشکسالی، دورهای نبود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Field Evaluation of Furrow Irrigation Performance in Corn Fields and Presentation of Management Solutions using WinSRFR Model (Case Study: Dezful)ارزیابی مزرعهای عملکرد آبیاری جویچهای در مزارع ذرت و ارائه راهکارهای مدیریتی با استفاده از مدل WinSRFR (مطالعه موردی: دزفول)276127727798410.22059/ijswr.2020.309311.668724FAامیدرجادانشجوی دکتری گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0002-4315-8663هادیرضایی راددانشجوی دکتری گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.حامدابراهیمیاندانشیار گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0002-7338-4872Journal Article20200905Studies have shown that irrigation efficiency is low in Iran and Khuzestan province. However, it is essential to increase irrigation efficiency and reduce irrigation water losses in the field according to the water resources status. The main purpose of this study was to evaluate the performance of furrow irrigation in the fields of Shahid Beheshti Agriculture and Industry Company in Dezful and to offer some proposed solutions using optimization of design parameters by WinSRFR model. Three fields in Deylam region and three fields in BC region were selected to determine the irrigation efficiency. The results showed that the deep percolation and runoff losses in the fields of Deylam region varied between 4.9 to 81.5% and 24.3 to 62.3%, respectively. These values were detemined at 3.2 to 49.2% and 5.6 to 62.3% in the fields of BC region, respectively. Overall, the results showed that the amount of runoff losses is more than the amount of deep percolation losses in all the studied fields in Deylam and BC regions. However, despite the high losses, some fields were under deficit irrigation and their water requirement efficiency was less than 100%. The application efficiency in all fields varied between 13-45%. Generally, investigations showed that the management of the amount and duration of irrigation was not appropriate; this is due to the lack of awareness of farmers about the amount of water needed and cut-off of the inflow at the appropriate time. After evaluating the current situation, the presentation of management solutions using the WinSRFR model showed that if proper management of the length, slope and flow rate to the furrows is done, the water application efficiency will be significantly increased 35.8% (from 29.8% to 65.6%) and runoff losses decreased 49.7% (from 59.7% to 10%).بررسیها نشان داده است که راندمان آبیاری سطحی در کشور، بهویژه در استان خوزستان، نسبتاً پایین است. این در حالی است که افزایش راندمان آبیاری و کاهش تلفات آب آبیاری، با توجه به وضعیت منابع آب کشور، امری ضروری است. هدف اصلی این مطالعه، ارزیابی عملکرد آبیاری جویچهای در اراضی شرکت کشت و صنعت شهید بهشتی دزفول و ارائه راهکارهای پیشنهادی از طریق بهینهسازی پارامترهای طراحی توسط مدل WinSRFR بود. به منظور دستیابی به هدف، سه مزرعه در منطقه دیلم و سه مزرعه در منطقه BC انتخاب شد. نتایج نشان داد که تلفات نفوذ عمقی و رواناب در مزارع منطقه دیلم به ترتیب بین ۹/۴ تا ۵/۸۱ و 3/۲۴ تا 3/۶۲ درصد متغیر بود. این مقادیر در مزارع منطقه BC بهترتیب 2/3 تا 2/49 و 6/۵ تا 3/۶۲ درصد تعیین شد. نتایج همچنین نشان داد که در کلیه مزارع مورد بررسی در دو منطقه دیلم و BC مقدار تلفات رواناب بیشتر از مقدار تلفات نفوذ عمقی است. این در حالیست که برخی مزارع با وجود تلفات بالا، کم آبیاری شده بودند و راندمان نیاز آبی آنها کمتر از 100 درصد تعیین شد. راندمان کاربرد در کلیه مزارع بین 45-13درصد متغیر بود. بهطور کلی بررسیها نشان داد که مدیریت مقدار و مدت آبیاری بر اساس شکل و مشخصات اراضی مناسب نبوده است، این موضوع به دلیل عدم آگاهی آبیاران از مقدار آب مورد نیاز و عدم قطع جریان ورودی در زمان مناسب است. پس از ارزیابی وضعیت موجود، ارائه راهکارهای مدیریتی با استفاده از مدل WinSRFR نشان داد در صورتی که مدیریت مناسبی بر طول، شیب و دبی ورودی به جویچهها صورت پذیرد، راندمان کاربرد آب به میزان %8/35 (از %8/29 تا %6/65) افزایش و تلفات رواناب به میزان %7/49 (از %7/59 به %10) کاهش مییابد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Irrigation Management Based on PAW and IWC and Its Effect on Soil Salinity Distribution and Root Water Uptakeکاربرد معیارهای PAW و IWC در مدیریت آبیاری و نقش آن بر توزیع شوری خاک و جذب آب گیاه277327867778310.22059/ijswr.2020.305248.668657FAعلیعطاییفارغ التحصیل دکتری دانشگاه تبریز، دانشکده کشاورزی، گروه علوم و مهندسی خاکمحمدرضانیشابوریاستاد، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران0000-0002-4427-149Xمهدیاکبریدانشیار پژوهش، مؤسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران0000-0002-6514-9119اصلاناگدرنژاداستادیار، گروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.0000-0000-0000-0000صفورااسدیاستادیار، گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران0000-0003-3155-1203Journal Article20200629Plant Available Water (PAW) is the most common criteria for Soil Available Water (SAW) to plants which assumes uniform water availability between two matric potential limits (field capacity to permanent wilting point) and ignore other limiting factors for plants. Integral Water Capacity (IWC) is one of the most recently developed criteria for SAW that consider all soil restrictions including unsufficient aeration, rapid drainage, resistance of root penetrability and salinity, in order to estimate the SAW properly. In this study, in order to compare the applicability of PAW and IWC criteria in irrigation management, soil physical and hydraulical properties of a pistachio garden, with drip irrigation system, were measured and PAW and IWC were calculated. Based on these criteria, two irrigation regimes ( and) were determined. According to the results, the irrigation periods for and were 8 and 12 days and irrigation duration were obtained 6 and 12 hours, respectively. Soil salinity distribution and root water uptake in two irrigation regimes were simulated using HYDRUS-2D model after validation for garden condition which showed a high accuracy for modeling. The results showed that in , soil salinity is driven to areas farther from the root of the tree and the area with low salinity levels, which plays an effective role in water absorption, are expanded. Based on the simulation, 63.7% and 48.1% of crop water requirement were provided through and managements, respectively. Therefore, by using IWC index, irrigation management could have a better accommodation to field conditions and leads to less water and salinity stress.ابتداییترین و متداولترین معیار فراهمی آب خاک برای گیاه "آب قابل استفاده گیاه (PAW)" است که دسترسی یکنواخت آب را بین دو حد پتانسیل ماتریک (معادل رطوبت ظرفیت مزرعهای تا پژمردگی دائم) فرض میکند و از سایر عوامل محدود کننده فراهمی آب برای گیاه صرفنظر مینماید. معیارهای جدیدتر فراهمی آب مانند "ظرفیت آب انتگرالی (IWC)"، محدودیتهای ناشی از تهویه نامناسب، زهکشی سریع، مقاومت فروروی خاک و شوری را مدنظر قرار میدهد تا میزان آب قابل استفاده در خاک را به درستی برآورد نماید. در این پژوهش به منظور مقایسه کارایی دو معیار PAW و IWC، در یک باغ پسته تحت سامانه آبیاری قطرهای، با اندازهگیری ویژگیهای فیزیکی و هیدرولیکی خاک، مقدار PAW و IWC محاسبه و با استفاده از آنها دو مدیریت آبیاری و تعیین گردید که بهترتیب دور آبیاری 8 و 12 روز و مدت آبیاری 6 و 12 ساعت بهدست آمد. پس از صحت سنجی مدل هایدروس برای شرایط باغ که دقت بالای مدلسازی را نشان داد، توزیع شوری و جذب آب گیاه برای دو مدیریت آبیاری مدلسازی شد. نتایج حاصل از مدلسازی نشان داد که در شوری خاک به مناطق دورتری از ریشه درخت رانده شده و ناحیه با سطوح شوری پایین که نقش موثری در جذب آب دارد گسترش مییابد. از این رو میتوان بیان کرد که در مقایسه با آب بیشتری در دسترس گیاه قرار میدهد. براساس مدلسازی صورت گرفته در و به ترتیب 7/63 و 1/48 درصد از نیاز رطوبتی گیاه تامین شد. بنابراین با استفاده از معیار IWC، مدیریت آبیاری صورت گرفته میتواند تطابق بهتری با شرایط مزرعه داشته و تنشهای کمتری متوجه گیاه شود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120The Effective of Potassium Phosphite Silica Protective Fertilizer on Nutritional Responses and Control of Two Spotted Spider Mite on Strawberry (Fragaria x ananassa)اثر کود حفاظتی سیلیکات فسفیت پتاسیم بر پاسخهای تغذیهای توتفرنگی (Fragaria x ananassa) و کنترل کنه تارتن دونقطهای278728017794310.22059/ijswr.2020.303020.668621FAسیدمحسنحسینی حسین آبادگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهرانبابکمتشرع زادهگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران0000-0002-6363-417Xجاماسبنوذریگروه گیاه پزشکی، دانشکده علوم و مهندسی کشاورزی، دانشگاه تهرانپیمانآذرفاممدیرعامل شرکت کود و سم زرافشانJournal Article20200531Pesticides consumption, especially in fresh-use crops creates some concerns. The aim of this study is to investigate the effect of chemical synthesis of essential and quasi-essential elements along with complexing compounds and their effects on pest control of two spotted spider mite in Strawberry. Treatments included the combination of virogard commercial fertilizer in two concentrations (2 and 5 per thousand, recommended by the manufacturer) and protective fertilizer synthesized in this study at a concentration of 10 per thousand (effective concentration determined in the pre-test) and the combination of protective fertilizer + pesticide (half permissible concentration) and control treatment (distilled water) in two stages of application of fertilizer treatments (pre-infested and post-infested plants to mites) with six replications which were performed in greenhouse conditions. In the growth period after fertilizer application, the death mites percent was estimated by Henderson-Tilton formula. Also, after three months, the plants were harvested and some morpho-physiological and nutritional characteristics were measured. Determination of nutrient concentrations of potassium, phosphorus and silica in aerial parts of the plant as well as determination of pH and titratable acidity, Vitamin C, Total Soluble Solids and Antioxidant Levels of Fruit as Postharvest Properties of Strawberries were also measured. The highest death percentage of mite (79.2%) was due to the protective fertilizer + acaricide treatment in both stages before and after plant infestation to mite. The synthesized fertilizer had the greatest effect on fresh and dry shoots weight. Virogard composition at 5/1000 concentrations, It had the greatest effect on fresh and dry weights. The highest concentration of potassium (29.26 g/kg) was belong to protective fertilizer+ acaricide and the highest concentration of phosphorus (6.48 g/kg) and silicon (753 mg/kg) was belong to the synthesized protective fertilizer individually. Considering the efficacy of the compounds used, it is recommended to use these compounds as inducers of plant resistance in order to reduce the use of pesticides and improve the product quality.استفاده از آفتکشها، بهویژه در محصولاتی که بهصورت تازه مصرف میشوند موجب نگرانی است. هدف از این پژوهش استفاده از ترکیب شیمیایی سنتز شده از عناصر غذایی در کنار ترکیبات کمپلکس کننده و بررسی اثر آنها بر کنترل کنه تارتن در گیاه توتفرنگی است. تیمارها شامل ترکیب کود تجاری ویروگارد در دو غلظت (2 و 5 در هزار ) (غلظت توصیه شده توسط شرکت سازنده) و کود حفاظتی سنتز شده در این پژوهش در غلظت 10 در هزار (غلظت موثر تعیین شده در پیش آزمایش) و ترکیب کود حفاظتی+ آفتکش ( نصف غلظت مجاز) و تیمار شاهد (آب مقطر) در دو مرحله اعمال تیمارهای کودی قبل از آلودگی گیاه به کنه و بعد از آلودگی گیاه به کنه در شش تکرار بود که در شرایط گلخانهای اجرا گردید. در دوره داشت پس از اعمال تیمارهای کودی، درصد تلفات کنه متأثر از تیمارهای کودی با فرمول هندرسون-تیلتون اندازهگیری شد. پس از دوره داشت، گیاهان برداشت و ویژگیهای ماده تر و خشک، مساحت سطح برگ بهعنوان خصوصیات مورفولوژیکی؛ غلظت عناصر غذایی پتاسیم، فسفر و سیلیسیم در اندام هوایی گیاه و همچنین pH و اسیدیته قابل تیتراسیون(TA)، ویتامین ث، مواد جامد کل محلول (TSS) و محتوای آنتیاکسیدان میوه بهعنوان خصوصیات پس از برداشت میوه توتفرنگی، اندازهگیری شد. نتایج نشان داد بیشترین درصد تلفات کنه (2/79 درصد) در تیمار کود حفاظتی+سم در هر دو مرحله اعمال قبل و بعد از آلودگی گیاه به کنه بود. کود حفاظتی سنتز شده بیشترین اثر را بر روی وزن تر و خشک شاخساره داشت. بیشترین مقدار پتاسیم (g/kg 26/29)، در کود ویروگارد در غلظت 5 در هزار بود و برای دو عنصر فسفر (g/kg 48/6) و سیلیسیم (mg/kg 753) مربوط به کود حفاظتی سنتز شده بهصورت تکی بود. در مجموع، استفاده از ترکیبات مورد استفاده، علاوه برکاهش مصرف سموم، کیفیت میوه توت فرنگی را نیز افزایش داد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120The Effect of Soil Depth and Canopy of Three Date Palms on Release of Copper from a Calcareous Soilاثر عمق خاک و سایهانداز سه رقم نخل بر سینتیک آزادسازی مس در خاک آهکی280328147789310.22059/ijswr.2020.289775.668329FAآوامحرزیدانش آموخته کارشناسی ارشد، بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانرضاقاسمی فساییدانشیار، بخش علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز، شیراز ، ایران0000-0003-4410-4963Journal Article20191029Copper is an essential micronutrient to plants, which it`s deficiency is common in calcareous soil. Most of the soils are calcareous in Iran, therefore farmers and gardeners may observe the deficiency of this element during the growing season. Given the importance of copper in the nutrition of date trees, especially in calcareous soils, a better understanding of the mechanism and kinetics of copper release from the soil can provide useful information about the factors affecting the bioavailability of this element. Therefore, this study was conducted to investigate the influence of depth and canopy of three palm cultivars on kinetics release of copper. For this purpose, soil samples were collected from three depths of 0-20, 20-40 and 60-40 cm and two locations (under canopy and outside the canopy) with three replications, for three cultivars of date palms; Shahani, Ghasab and Halvan. Extraction was performed in eight different time periods with ammonium bicarbonate Diethylene Triamine Penta acetic acid (AB-DTPA). Results showed that the power function, simple Elovich, and parabolic diffusion were the best fitted models for describing Cu release. The pattern of copper release was fast during the first two hour and decreased at subsequent time. The results of this study indicating the positive effect of date palm canopy on the availability and rate of copper release from calcareous soils. So that the rate of copper release related to the depth of 40-60 cm of the soils under the canopy was higher than the one in the same depth outside the canopy, which can be attributed to root exudations and pH reduction. Among the three cultivars studied in this research, Shahani cultivar had the highest amount of copper release.مس از جمله عناصر ضروری اما کم مصرف برای گیاهان میباشد که کمبود آن در خاکهای آهکی معمول است. از آنجایی که بخش اعظمی از خاکهای ایران آهکی میباشند، ممکن است کشاورزان و باغداران در طول فصل کشت، با کمبود این عنصر مواجه شوند. با توجه به اهمیت مس در تغذیه درختان خرما، به ویژه در خاکهای آهکی، درک بهتر مکانیسم و سینتیک آزادسازی مس از خاک میتواند اطلاعات مفیدی را در مورد عوامل موثر بر فراهمی زیستی این عنصر ارائه دهد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر عمق و سایهانداز سه رقم نخل خرما بر سینتیک آزادسازی مس از خاکهای تحت کشت درخت نخل خرما انجام شد. بدین منظور از سه عمق 20-0، 40-20 و60-40 سانتیمتری دو مکان سایهانداز و خارج از سایهانداز سه رقم درخت نخل شاهانی، قصب و حلوان مقداری خاک جمعآوری گردید. عصارهگیری در هشت دوره زمانی به کمک عصارهگیرAB-DTPA انجام شد. نتایج این تحقیق نشان داد که سه معادله تابع توانی، الوویچ ساده و انتشار سهموی بهترین معادلات توصیف کننده آزادسازی مس بودند. روند آزادسازی مس ابتدا تا زمان دو ساعت سریع و بعد از آن کاهش یافت و شیب ثابتی را طی کرد. نتایج این تحقیق حاکی از تاثیر مثبت سایهانداز درختان نخل بر قابلیت دسترسی و سرعت آزادسازی مس از خاکهای آهکی بود به گونهای که سرعت آزادسازی مس مربوط به عمق60-40 سانتیمتری خاکهای زیر سایهانداز نسبت به همین عمق در خارج از سایهانداز بیشتر بود که علت آن را میتوان ترشحات ریشه و کاهش پهاش دانست. از بین سه رقم مورد استفاده در این پژوهش خاک تحت کشت رقم شاهانی بیشترین میزان رهاسازی مس را داشت.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120The Effect of Raindrops Impact on Soil Loss from Cultivated Farrows in Different Soilsتأثیر ضربه قطرات باران بر هدررفت خاک از نوارهای کشت در خاکهای با بافت مختلف281528257770010.22059/ijswr.2020.304811.668650FAعلی رضاواعظیگروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانرعنابیگدلیگروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، شهر زنجان، ایرانJournal Article20200620Poor vegetation cover on the surface and lower content of soil organic matter are main factors influencing the sensitivity of soils to erosion from cultivation strips in semi-arid regions. The aim of this study was to investigate the effect of raindrops impact on runoff and soil loss from rills in different soil textures in the semi-arid region. Soil samples were taken from dominant soil textures in hillslopes affected by rill erosion in Zanjan province. For this purpose, three soils with different textures (clay loam, silty loam and sandy loam) were examined with three replications in a flume with 1 m in length and 0.6 m in width and 10% slope under simulated rainfall. Each soil sample was subjected under direct and non-direct raindrop impact with an intensity of 50 mm/h for 30 minutes. Runoff production and soil loss from the rills were measured at a time-scale of 5-min to reach a steady state runoff flow. The results showed that runoff production and soil loss were affected by raindrop impact (p < 0.01). The highest and the lowest impact of raindrops on runoff production were found in clay loam (2.95 times) and sandy loam (2.02 times), respectively. In terms of soil loss, sandy loam was the most sensitive to raindrop impact (3.66 times), whereas clay loam was the most resistant soil (2.47 times) to raindrop impact. An increasing trend was observed in runoff production during rainfall time, while soil loss varied irregularly in the rills. This study revealed that runoff production is significantly affected by the distribution of particle size, while soil loss is remarkably dependent on the aggregate stability. Therefore, maintaining soil surface cover plays an effective role in preventing soil loss by raindrop impact in the rainfed furrows.ضعف پوشش گیاهی روی سطح و محتوای اندک ماده آلی خاک از عواملی هستند که حساسیت خاکهای مناطق نیمهخشک به فرسایش خاک در نوارهای کشت را افزایش میدهند. این پژوهش با هدف بررسی اثر ضربه قطرات باران بر رواناب و هدررفت خاک از شیارها در خاکهای با بافت مختلف در منطقه نیمهخشک اجرا شد. نمونههای خاک از بافتهای غالب خاک در دامنههای تحت فرسایش شیاری در استان زنجان تهیه شدند. برای این منظور، سه خاک با بافت مختلف ( لومرسی، لومسیلتی و لومشنی) در فلومی به طول 1 متر و عرض 6/0 متر با سه تکرار در شیب یکنواخت 10 درصد تحت باران شبیهسازی شده بررسی شدند. هر یک از خاکها در دو حالت بارندگی: زیر ضربه مستقیم قطرات و بدون ضربه قطرات باران تحت بارانی با شدت 50 میلیمتر در ساعت به مدت 30 دقیقه قرار گرفتند. تولید رواناب و هدررفت خاک از شیارها در زمانهای مختلف اندازهگیری شد. نتایج نشان داد تولید رواناب و هدررفت خاک تحت تأثیر ضربه قطرات باران قرار گرفت ( 01/0p <). بیشترین و کمترین تأثیر ضربه قطرات باران بر تولید رواناب بهترتیب در خاک لومرسی ( 95/2 برابر) و لومشنی (02/2 برابر) بود. از نظر هدررفت، خاک لومشنی حساسترین خاک به اثر ضربه قطرات باران (66/3 برابر) و خاک لومرسی مقاومترین ( 47/2 برابر) بود. تولید رواناب طی زمان در شیارها تحت ضربه قطرات باران از روند افزایشی پیروی کرد در حالی که تغییرات زمانی هدررفت خاک الگوی نامنظمی داشت. این مطالعه نشان داد که تولید رواناب در شیارها تحت بارندگی به شدت تحت تأثیر توزیع اندازه ذرات خاک است در حالی که هدررفت خاک از شیارها به پایداری ساختمان خاک وابسته است. بنابراین نگهداری پوشش سطح خاک نقشی مؤثر در جلوگیری از هدررفت خاک از شیارها تحت بارندگی دارد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Evaluation of Methods Proposed by ICARDA and the Soil Science Society of America for Determination of Soil Available Boronارزیابی روشهای پیشنهادی ایکاردا و انجمن علوم خاک امریکا برای تعیین بور قابل دسترس خاک282728387778410.22059/ijswr.2020.306921.668681FAکریمشهبازیدانشیار موسسه تحقیقات خاک و آب، ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت، آﻣﻮزش و ﺗﺮوﯾﺞ ﮐﺸﺎورزی، ﮐﺮج، اﯾﺮان0000-0001-7994-2559ارژنگفتحی گردلیدانیدانشجوی دکتری گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی دانشگاه تهران0000-0002-8840-2009Journal Article20200726Because the range between boron (B) deficiency and toxicity thresholds in soils for many plants is very short, accurate evaluation of available soil B status by soil testing is necessary for proper use of B fertilizer. This study was conducted to compare ICARDA and Soil Science Society of America (SSSA) procedures as the most commonly used methods to determine available soil B. A total of 20 surface soils with different physical and chemical properties were selected and their available B concentration was measured by ICP method and the colorimetric procedures proposed by ICARDA and SSSA. The effect of activated carbon application and the presence of suspended colloids on B concentration was also investigated. Mean available B concentration in the soils for ICARDA and SSSA methods by ICP were 2.59 and 2.86 mg/kg, whereas those by azomethine-H were 2.43 and 2.69 mg/kg, respectively. The relationship between B measured by ICP and azomethine-H for SSSA indicated a higher correlation ( ) and a better fit to 1:1 line than ICARDA ( ). Mean B concentrations were 2.86 mg/kg using hot 0.02 M and 2.84 mg/kg using hot water. The use of activated carbon decreased B in extracts significantly. The mean of available B extracted from the soils using hot water with carbon was 2.59 mg/kg, whereas it was 2.84 mg/kg without carbon. Use of 0.2, 0.4 and 0.6 g carbon per 40 ml of B solutions with different initial concentrations yielded the mean B recovery of 104.9, 100.4 and 97.6%, respectively. Because of suspended colloids, B concentrations in extracts filtered through Whatman 40 filter-paper were higher than those filtered through Whatman 42. Without the use of carbon, predicted error in B determination due to color in extract ranged from 0 to 0.88 mg kg<sup>-1</sup>. Generally, the SSSA method measured available soil B more accurate than ICARDA and it is therefore recommended to use.بهدلیل فاصله کوتاه بین آستانه کمبود و سمیت بور در خاکها برای بسیاری از گیاهان، ارزیابی دقیق وضعیت بور از طریق آزمون خاک برای استفاده صحیح از کود بور ضروری است. این پژوهش جهت مقایسه دو روش پیشنهادی ایکاردا و انجمن علوم خاک امریکا (SSSA) بهعنوان رایجترین روشهای اندازهگیری بور قابل دسترس خاک انجام شد. تعداد 20 نمونه خاک سطحی با ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی مختلف انتخاب و غلظت بور قابل دسترس آنها با ICP و روشهای رنگسنجی پیشنهادی ایکاردا و SSSA اندازهگیری شد. اثر کاربرد کربن فعال و حضور ذرات کلوئیدی معلق بر غلظت بور نیز بررسی شد. نتایج نشان داد میانگین غلظت بور قابل دسترس در خاکها برای روشهای ایکاردا و SSSA با ICP بهترتیب 59/2 و 86/2 میلیگرم بر کیلوگرم بود، درحالیکه با آزومتین-اچ بهترتیب 43/2 و 69/2 میلیگرم بر کیلوگرم بود. رابطه بین بور اندازهگیریشده با ICP و آزومتین-اچ در روش SSSA از همبستگی بالاتر (991/0 ) و تطابق بهتر با خط 1:1 نسبت به روش ایکاردا (978/0 ) برخوردار بود. میانگین بور استخراجشده با کلسیم کلراید 02/0 مولار داغ و آب داغ بهترتیب 86/2 و 84/2 میلیگرم بر کیلوگرم بود. افزودن کربن سبب کاهش معنیدار بور محلول شد. میانگین بور استخراجشده از خاکها با آب داغ همراه با افزودن کربن 59/2 و بدون آن 84/2 میلیگرم بر کیلوگرم بود. با کاربرد 2/0، 4/0 و 6/0 گرم کربن در 40 میلیلیتر از محلولهای با غلظت اولیه متفاوت بور میانگین بازیابی بهترتیب 9/104، 4/100 و 6/97 درصد بود. غلظت بور برای عصارههای عبوریافته از کاغذ واتمن 40 بهدلیل حضور کلوئیدها بیشتر از عصارههای عبوریافته از واتمن 42 بود. بدون افزودن کربن خطای رنگ عصاره در دامنه صفر تا 88/0 میلیگرم بر کیلوگرم متغیر بود. بهطورکلی نتایج این پژوهش نشان داد اندازهگیری بور قابل دسترس خاک به روش SSSA از صحت بالاتری نسبت به روش ایکاردا برخوردار بوده و بنابراین این روش برای استفاده توصیه میشود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Investigating the Relationship between Drought and Trend of the Frequency of Dust Storms in the West and Southwest of Iranبررسی رابطه بین خشکسالی و روند فراوانی طوفانهای گردوغبار در غرب و جنوب غرب کشور283928527735010.22059/ijswr.2020.304439.668648FAمحمدانصاری قوجقارگروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0003-0485-5551مسعودپورغلام آمیجیگروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0002-8691-000Xشهابعراقی نژادگروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.Journal Article20200616Today, the occurrence of dust storms, in addition to having a direct impact on people's lives, has adversely affected the agricultural sector, including agronomy, horticulture, natural resources and the environment. This study was carried out to investigate the trend of frequency changes of days with dust storms and its relationship with Standardized Precipitation Index (SPI), using hourly and daily dust data and monthly rainfall data of 21 selected synoptic station in the west and southwest of the country with a seasonal scale over a 25 years (1990-2014) statistical period. After quality controlling all dust data for abnormality, using Kolmogorov-Smirnov test, and also measuring the long-term memory of time series using the Hurst coefficient, non-parametric Mann-Kendall and Spearman tests were used at a 95% confidence level to examine the trend of abnormal data. Then, the seasonal SPI drought index was calculated in the proposed stations and its trend was analyzed by parametric linear regression test method. Also, the zoning of the Mann-Kendall statistics and the linear regression of the variables were performed by IDW method in ArcGIS software. Then, to investigate the climatic relationship with dust storms, stations with SPI index and also variable frequency of days associated with dust storms had a significant trend (dust storms in both Mann-Kendall and Spearman methods and SPI index in the method of linear regression), were analyzed by Pearson correlation technique. The results showed that out of a total 21 series of seasonal data; the stations of Hamedan (Nozheh), Ilam, Islamabade-Gharb, Keramnshah, Sarpole-Zahab, Abadan, Bandare-Mahshahr, Bostan, Dezful, Masjedsoleyman, Safiabad, Dogonbadan, Sanandaj, and Khorramabad have a high correlation between standard precipitation climatic index and the frequency of dusty days. So that the highest correlation between the number of dusty days and SPI drought index was attributed to Dezful, Bostan and Masjedsoleyman stations with the Pearson coefficients of -0.920, -0.913 and -0.911 and P-Values of 0.002, 0.025 and 0.044, respectively. The results of this study could be useful in managing the consequences of dust storms in the study areas.امروزه وقوع طوفانهای گردوغبار علاوه بر تأثیر مستقیم بر زندگی مردم، بر بخش کشاورزی اعم از زراعت، باغبانی، منابع طبیعی و محیطزیست، اثرات نامطلوبی بر جای گذاشته است. در این پژوهش برای بررسی روند تغییرات فراوانی روزهای همراه با طوفانهای گردوغباری (FDSD) و میزان ارتباط آن با شاخص بارش استانداردشده SPI، از دادههای ساعتی و روزانه گردوغبار و دادههای بارندگی ماهانه ۲۱ ایستگاه سینوپتیک منتخب در غرب و جنوب غرب کشور با طول دوره آماری ۲۵ ساله (۲۰۱۴-۱۹۹۰) در مقیاس فصلی استفاده شد. پس از بررسی تمامی دادههای گردوغبار ازنظر غیر نرمال بودن بهوسیله آزمون کلموگروف-اسمیرنوف و همچنین سنجش حافظه بلندمدت سریهای زمانی با استفاده از ضریب هرست، از آزمونهای نا پارامتریک من-کندال و اسپیرمن در سطح اطمینان ۹۵ درصد برای بررسی روند دادههای غیر نرمال استفاده شد. سپس شاخص خشکسالی SPI فصلی در ایستگاههای مدنظر محاسبه و روند آن به روش آزمون پارامتریک رگرسیون خطی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. همچنین پهنهبندی آمارههای من-کندال و رگرسیون خطی متغیرها، به روش IDW در نرمافزار Arc GIS انجام شد. سپس برای بررسی ارتباط اقلیمی با طوفانهای گردوغبار، ایستگاههایی که شاخص SPI و همچنین متغیر فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار آنها دارای روند معنیداری بودند (طوفانهای گردوغبار در هر دو روش من-کندال و اسپیرمن و شاخص SPI در روش رگرسیون خطی)، با فن همبستگی پیرسون مورد تحلیل واقع شدند. نتایج نشان داد که از مجموع ۲۱ سری دادههای فصلی؛ ایستگاههای همدان (نوژه)، ایلام، اسلامآباد غرب، کرمانشاه، سرپل ذهاب، آبادان، اهواز، بندر ماهشهر، بستان، دزفول، مسجدسلیمان، صفیآباد، دوگنبدان، سنندج و خرمآباد دارای همبستگی زیادی بین شاخص اقلیمی SPI و فراوانی روزهای همراه با طوفانهای گردوغبار بودند. بهنحویکه بیشترین همبستگی بین تعداد روزهای گردوغباری و شاخص خشکسالی SPI در ایستگاههای دزفول، بستان و مسجدسلیمان به ترتیب با ضرایب پیرسون 920/0-، 913/0- و 911/0- و مقادیر P-Value برابر با 002/0، 025/0 و 044/0 وجود داشت. نتایج این مطالعه میتواند در مدیریت پیامدهای ناشی از طوفانهای گردوغبار در مناطق تحت مطالعه مفید واقع شود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Evaluation of Nitrate Sorption Potential from Aqueous Solution Using Common Reed-Iron Modified Biocharارزیابی توانایی بیوچار نی اصلاح شده با کلرید آهن در جذب نیترات از محلول آبی285328647779310.22059/ijswr.2020.295520.668465FAشیلاخواجوی شجاعیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-5073-7479عبدالامیرمعزیدانشیار گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0003-1738-8825مجتبینوروزی مصیراستادیار گروه علوم و مهندسی خاک دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانمهدیتقوی زاهد کلائیاستادیار گروه شیمی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20200108 In recent years using modified biochar has been considered as an adsorbent to removal of inorganic pollutants such as nitrate from aqueous solution. Because of the increase of nitrate concentration in water resources and its environmental consequences, in this study the efficiency of nitrate adsorption by iron-modified common reed biochar from aqueous solution was investigated. For this purpose common reed biomass was modified by one molar iron chloride solution and then pyrolyzed at 500 °C and its physicochemical characteristics were measured. Nitrate adsorption was evaluated in batch experiments. The results indicated that the yield, cation exchage capacity (CEC), anion exchange capacity (AEC) and surface area of the biochar increased through modification by iron chloride. The adsorption efficiency of nitrate increased by increasing contact time, but it reduced by increasing initial concentration of nitrate in the solution. The pseudo-second-order kinetics model provided a good description for adsorption processes of biochar produced at 500 ºC (R<sup>2</sup>= 0.98) and iron modified biochar (R<sup>2</sup>= 0.99). Among the adsorption isotherms, Langmuir model (R<sup>2</sup>= 0.99) illustrated the best fit with the experimental data for both biochars. In general, the results of this study showed the high potential of iron-modified biochar for nitrate sorption (81.30 mg g<sup>-1</sup>). Thus, it could be concluded that the iron-modified biochar has high potential for nitrate removal from aqueous solutions.در سالهای اخیر استفاده از بیوچار اصلاح شده جهت پالایش آلایندههای معدنی مانند نیترات، مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به افزایش غلظت نیترات در منابع آب و پیامدهای زیستمحیطی ناشی از آن، در این پژوهش کارایی بیوچار اصلاح شده نی در جذب نیترات از محلول آبی بررسی شد. بدین منظور، زیستتوده گیاه نی با استفاده از محلول کلرید آهن یک مولار اصلاح شد، سپس در دمای 500 درجه سلسیوس گرماکافت شد و ویژگیهای فیزیکوشیمیایی آن اندازهگیری گردید. آزمایشهای جذب نیترات بهصورت پیمانهای بررسی شدند. نتایج نشان داد، در اثر اصلاح بیوچار با کلرید آهن عملکرد، ظرفیت تبادل کاتیونی، ظرفیت تبادل آنیونی و سطح ویژه بیوچار افزایش یافت. کارایی جذب نیترات با افزایش زمان افزایش یافت، در حالی که افزایش غلظت اولیه نیترات در محلول با کارایی جذب این یونها رابطه عکس نشان داد. مدل سینتیکی شبه درجه دوم، توصیف مناسبی از سرعت جذب نیترات در بیوچار تهیه شده در دمای 500 درجه سلسیوس (98/0R<sup>2 </sup>=) و بیوچار اصلاح شده با آهن (99/0R<sup>2</sup> =) ارائه داد. مدل لانگمویر (99/0R<sup>2 </sup>=) بهترین برازش را برای دادههای جذب نیترات در هر دو نوع بیوچار نشان داد. بهطورکلی، نتایج این پژوهش نشاندهنده توانایی بالای بیوچار نی اصلاح شده با آهن برای جذب نیترات (30/81 میلیگرم بر گرم) بود. بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد بیوچار اصلاح شده نی پتانسیل بالایی در حذف نیترات از منابع آبی دارد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120The Effect of Deforestration on Physicochemical Characteristics of the Soil in Southern Zagrossاثرات جنگل تراشی بر برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک در زاگرس جنوبی286528767778510.22059/ijswr.2020.299912.668557FAزهرهخدادادی خمسلوییگروه خاکشناسی- دانشکده کشاورزی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان- ملاثانی- اهواز - ایرانسیروسجعفریدانشیار/ گروه خاکشناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان- ملاثانی- اهواز- ایران0000-0002-1095-8285Journal Article20200413This research was conducted to evaluate the effect of land use changes on the land quality under deforestation in semi-arid regions. Soil quality of the top layer (0-15 cm) was compared for two land uses. The results show that the organic matter (OM), aggregate stability (AS) and dispersible clay (DC) were changed from 1.19, 2.22, and 2.4% in oak forest to 0.67, 2.08, and 22.8% in deforestation area, due to land use change. These results showed a severe decrease in soil quality due to deforestation. Aggregate stability was decreased and dispersible clay was increased due to deforestration. In addition, the canopy cover and soil organic matter were reduced. With increasing the DC, it was increased the soil surface crust and accelerate the splash erosion. Bulk density increased, since the OM decreased. Also, the percentages of gravel, sand, coarse and fine silt changed from 6.3, 56, 12.6, and 5.4% to 35.6, 64.3, 14.6, and 2.5%, respectively, due to deforestration. Direct sunlight and higher soil heat, especially in hot seasons, accelerated the volatilization of soil nitrogen and despite the addition of nitrogen fertilizers to the farmland, the amount of nitrogen in the farmland decreased. Data analysis by PCA method showed that the different factors affect the varimax due to land use changes. Deforestation was the main factor changing the soil characteristics and seriously reducing the land quality. Land use change not only does not benefit the production of more food, but also destroys the quality of the land, causing floods and increasing sediment from these areas.این پژوهش برای بررسی اثر تغییر کاربری جنگل بلوط به زراعت بر ویژگیهای خاک منطقه نیمهخشک صورت گرفت. ویژگیهای کیفی خاک دو کاربری در 15 سانتیمتری سطحی مقایسه شد. نتایج نشان داد در اثر تغییر کاربری از جنگل به زراعت، ماده آلی خاک بترتیب از 19/1 به 67/0درصد، پایداری خاکدانهها از 22/2 به 08/2 درصد و رس قابل انتشار خاک از 4/2 به 87/22 درصد تغییر یافت. این نتایج نشان از کاهش شدید کیفیت خاک در اثر جنگلتراشی داشت. با حذف جنگل از یک سو چتر حفاظتی مقابل نیروی قطرات باران حذف و از سوی دیگر ورود ماده آلی به سطح خاک کاهش و سبب کاهش پایداری خاکدانه و افزایش رس قابل انتشار شد. رس قابل انتشار، سبب ایجاد سله سطحی و تسریع فرسایش خاک گردید. در اثر کاهش ماده آلی، جرم مخصوص ظاهری نیز افزایش یافت. همچنین مقدار سنگریزه، شن، سیلت درشت و ریز در جنگل به ترتیب از 3/6 ،56، 6/12 و 4/5 درصد به 6/35 و 3/64 و 6/14 و 5/2 درصد در اراضی زراعی تغییر یافت. برخورد مستقیم نور خورشید و گرمای بیشتر خاک بهویژه در فصول گرم، سبب تسریع در تصعید نیتروژن خاک شده و علیرغم افزودن کودهای نیتروژنه به اراضی زراعی، مقدار نیتروژن در خاکهای زراعی کاهش یافت. تحلیل دادهها به مؤلفههای اصلی نشان داد که عاملهای مختلفی در اثر تغییر کاربری در چرخش واریمکسها اثرگذارند. حذف جنگل عامل اصلی تغییر ویژگیهای خاک و کاهش شدید کیفیت اراضی بود. تغییر کاربری نه تنها سودی برای تولید بیشتر مواد غذایی ندارد بلکه با تخریب کیفیت اراضی، سبب ایجاد سیل و افزایش رسوب از این مناطق میشود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Flow Energy Dissipation in Vortex Drop Shaft by Tangential Inletاستهلاک انرژی جریان در سازه ریزشی گردابی با ورودی مماسی287728887786410.22059/ijswr.2020.297334.668498FAامینحاجی احمدیبخش مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانمهنازقائینی حصاروئیهبخش مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه شهیدباهنر کرمانمحمد جوادخانجانیبخش مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانJournal Article20200206Vortex drop shafts, with a primary function of dissipating flow energy, are used to transfer flow from higher to lower elevations. In the present research, the physical model of the vortex drop shaft of the eastern Tehran sewage system in Iran are studied and the effects of the inflow Froude number, inlet bottom slope, and the ratio of sump depth to vertical shaft diameter on the flow energy dissipation rate are surveyed. This study was performed with Froude numbers of 1.79, 2.01, 2.18 and 2.31, the inlet bottom slopes of 0.251, 0.4, and 0.571, and the sump depth to vertical shaft diameter ratios of 0, 1, and 2. Accordingly, 36 experiments were designed. For the purpose of increasing accuracy and analysis of results, each experiment is repeated 3 times. Consequently, 108 experiments were done. The results showed that the flow energy is dissipated in the range of 93.7% to 98.5% by changing the parameters. In addition, increasing the inflow Froude number and the sump depth to vertical shaft diameter ratio cause the reduction of the flow energy dissipation rate in the vortex drop shaft by 2.2% and 3%, respectively. Also, increasing the inlet bottom slope increases the flow energy dissipation rate by 2.4%. According to the interaction between the flow energy dissipation and the outflow Froude number, the appropriate sump depth to vertical shaft diameter ratio proposed 0.3-1.2. Furthermore, a nonlinear relationship using the variance analysis was presented to estimate the flow energy dissipation rate.سازهی ریزشی گردابی بهمنظور انتقال جریان از رقوم بالاتر به رقوم پایینتر بهکار میرود. استهلاک انرژی جریان از وظایف عمدهی این سازهها میباشد. در تحقیق حاضر مدل فیزیکی سازه ریزشی گردابی فاضلاب شرق تهران (ایران) مورد بررسی قرار گرفت و میزان تاثیر پارامترهای عدد فرود جریان ورودی، شیب کف سازه ورودی و نسبت عمق چاهک به قطر شفت قائم در میزان استهلاک انرژی جریان بررسی گردید. این مطالعه با عدد فرود جریان ورودی برابر 79/1، 01/2، 18/2 و 31/2 و شیب کف سازه ورودی 251/0، 4/0 و 571/0 و نسبت عمق چاهک به قطر شفت قائم برابر 0، 1 و 2 انجام شد. بههمین منظور 36 حالت آزمایش طراحی گردید. برای افزایش دقت و آنالیز نتایج، هر آزمایش 3 بار تکرار شد. در نتیجه تعداد کل آزمایشها، 108 آزمایش میباشد. نتایج نشان داد با تغییر پارامترها، انرژی جریان بین 7/93 تا 5/98 درصد مستهلک میگردد. با افزایش عدد فرود جریان ورودی و نسبت عمق چاهک به قطر شفت قائم میزان استهلاک انرژی بهترتیب 2/2 و 3 درصد کاهش مییابد. همچنین با افزایش شیب کف سازه ورودی میزان استهلاک انرژی جریان 4/2 درصد افزایش مییابد. با بررسی اثر متقابل استهلاک انرژی جریان و عدد فرود جریان خروجی، نسبت عمق چاهک به قطر شفت قائم مناسب بین 3/0 تا 2/1 پیشنهاد گردید. علاوهبراین با استفاده از تحلیل واریانس رابطهای غیر خطی برای تخمین میزان استهلاک انرژی جریان ارائه گردید.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Discharge Capacity of Earth Dams Toe Drain with and without Clay Coreظرفیت تخلیه زهکش پنجه سدهای خاکی با و بدون هسته رسی290028897786510.22059/ijswr.2020.305800.668664FAسبحانمرادیگروه مهندسی آب-سازه های آبی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایرانسعیدصالحیگروه مهندسی آب-سازه های آبی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایرانکاظماسماعیلیمدیر گروه علوم و مهندسی آب-سازه های آبی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایرانJournal Article20200706<strong> </strong>The objective of this study was to reduce the hydraulic gradient and consequently to weak the piping phenomenon. For this purpose, various models of geometric dimensions and hydraulic performance of clay core and toe drainage in earthen dams were investigated. Therefore, by using experimental modeling in both homogeneous and heterogeneous states, the seepage rate and the ferritic level in the earthen dam body with water level readings in seven observation wells and piezometric pressure measurement in 30 piezometers installed on the channel wall have been examined. Accordingly, three dimensionless ratios with three heights (0.12, 0.20 and 0.28 m) at different angles (45, 60 and 90 degrees) were chosen to evaluate the performance and provide the optimal index in the toes drainage design of earthen dams. Then the results of PLAXIS numerical model were validated by experimental data through calibration parameter and P-VALUE and RMSE statistical tests. The results showed that the optimal geometric dimensions of toe drainage due to direct relationship of reservoir water level with the position of the ferriatic line and its exit from the lower slope of homogeneous and heterogeneous earth dams are directly related to hydraulic conductivity and water level in the reservoir. In heterogeneous earthen dams, these values are inversely related to the thickness of the clay core. By comparing and using regression analysis, an equation was proposed to predict the drain height of the homogeneous dam, which is more accurate for larger values of . Finally, the toe drainage size of homogeneous earth dam with an angle of 45 degrees and index of and in heterogeneous state, the angle of 45 degrees with index of have been reported as the optimal state.پژوهش حاضر با هدف کاهش گرادیان هیدرولیکی و در نهایت تضعیف پدیده پایپینگ، به بررسی مدلهای مختلفی از ابعاد هندسی و عملکرد هیدرولیکی هسته رسی و زهکش پنجه در سدهای خاکی پرداخته است. از اینرو، با مدلسازی آزمایشگاهی در دو حالت همگن و ناهمگن، میزان دبی نشت و سطح تراز فریاتیک در بدنه سد خاکی با قرائت تراز آب در 7 حلقه چاهک مشاهداتی و اندازهگیری فشار پیزومتریک در 30 پیزومتر نصب شده بر روی دیواره کانال، مورد بررسی قرار گرفته است. بر این اساس، سه نسبت بیبعد با سه ارتفاع (12/0، 20/0 و 28/0 متر) در زوایای مختلف (45، 60 و 90 درجه) برای بررسی عملکرد و ارائهی شاخص بهینهی در طراحی زهکش پنجه سدهای خاکی انتخاب گردید. سپس نتایج حاصل از مدل عددیPLAXIS ، بهواسطه پارامتر کالیبراسیون و آزمون آماری P-VALUE و RMSE با مدلهای آزمایشگاهی صحتسنجی شد. نتایج نشان داد ابعاد هندسی مطلوب زهکش پنجه به دلیل ارتباط مستقیم تراز آب مخزن با موقعیت خط فریاتیک و محل خروج آن از شیب پاییندست سدهای خاکی همگن و ناهمگن مستقیما" با هدایت هیدرولیکی و ارتفاع سطح آب در مخزن سد ارتباط دارد. همچنین نتایج نشان داد که در سدهای خاکی ناهمگن، این مقادیر با ضخامت هسته رسی رابطه معکوس دارد. با مقایسه و استفاده از تحلیل رگرسیون، معادلهای برای پیشبینی ارتفاع زهکش پنجه سد همگن ارائه شد که به ازای مقادیر بزرگتر، دارای دقت بیشتری میباشد. در نهایت، اندازه زهکش پنجه سد خاکی همگن با زاویه 45 درجه و شاخص و در حالت ناهمگن، زاویه 45 درجه با شاخص به عنوان بهینهترین حالت گزارش شده است.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120The Feasibility Study of Water Salinity Reduction by Atriplex Lentiformis Plant in a Zeolite Substrateامکان سنجی میزان کاهش شوری آب با استفاده از گیاه آتریپلکس لنتیفورمیس در بستر زئولیت290129127765510.22059/ijswr.2020.304498.668653FAمرتضیعبدالحسینیمهندسی آب، مهندسی کشاورزی، صنعتی اصفهان، اصفهان، ایران.morteza abdolhoseiniمنوچهرحیدرپوراستاد، مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه صنعتی اصفهانجهانگیرعابدی کوپاییاستاد، مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه صنعتی اصفهان0000-0002-0316-1366Journal Article20200630There are several methods for desalination which could be divided into two classes of membrane and thermal processes. Other methods are also existed, of which, bioremediation (including phytoremediation), is the most important method. Halophytes are recognized as plants associated with the capability of tolerating those amounts of salt concentrations that could not be tolerated by other plants. Current investigation utilizes Atriplex Lentiformis plant as the purifier and solution of 15000 μS/Cm as the saline water. Three levels of plant density (0, 12, 24 plants) and four retention times (7, 14, 21 and 28 days) were considered in this study. This experiment was carried out without and with the presence of zeolite. Different parameters including; electrical conductivity (EC), concentration of calcium, magnesium, sodium, and chloride ions were measured before and after the treatment and the average reduction percentages of the proposed factors were measured. It was found that the zeolite treatments with 0, 12 and 24 plants reduced the EC 4.1, 13.4and 15.9%, respectively. Also, the concentrations of calcium, magnesium, sodium, and chloride ions were reduced 35.9, 25, 18, and 16.9%, respectively.روشهای متعددی برای نمکزدایی از آبشور ارائه شده که میتوان آنها را در دو گروه اصلی فرآیندهای غشائی و حرارتی طبقهبندی نمود. روشهای دیگر نیز برای شوریزدایی از آب دریا وجود دارد که مهمترین آنها زیستپالایی از جمله گیاهپالایی میباشد. هالوفیتها گیاهانی هستند که قادرند غلظتهایی از نمک را تحمل کنند که اغلب گیاهان در این شرایط قادر به حیات نیستند. در این پژوهش، از گیاه آتریپلکس لنتی فورمیس به عنوان پالاینده و آب با هدایتالکتریکی 000 15 میکروزیمنس بر سانتی متر به عنوان آب شور استفاده شد. همچنین برای بررسی تأثیر تعداد بوته در واحد سطح، از 3 سطح تراکم (بدون گیاه، 12 و24بوته) استفاده شد و نیز فاکتور زمانماند در 4 سطح (7، 14، 21 و 28 روز) در نظرگرفته شد. آزمایش در دو حالت مختلف (با تراکم و زئولیت، بدون تراکم و بدون زئولیت) و با سه تکرار انجام شد. هدایت<em></em>الکتریکی، غلظت یونهای کلسیم، منیزیم، سدیم و کلراید قبل و بعد از تصفیه توسط گیاه اندازهگیری و درصدهای متوسط کاهش پارامترهای مذکور محاسبه شد. نتایج به دست آمده نشاندهنده آن است که هدایتالکتریکی مخزن بدونگیاه (مخزن محتوی زئولیت) 1/4 درصد و در تراکم 12 بوته به همراه بستر زئولیت 4/13 درصد و در تراکم 24 بوته به همراه بستر زئولیت 9/15 درصد کاهش یافته است. همچنین یونهای کلسیم، منیزیم، سدیم، کلراید به ترتیب 9/35، 25، 18و9/16درصد کاهش یافت.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Effect of Slope Angle on Water Harvesting Using Kajaveh Methodتاثیر زاویه شیب بر استحصال آب باروش کجاوه291329237783810.22059/ijswr.2020.306234.668670FAمحمد رضاحامی کوچه باغیگروه آبیاری و آبادانی- پردیس کشاورزی و منابع طبیعی- دانشگاه تهران- کرج- ایران0000-0002-2865-5928تیمورسهرابی*استاد، گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0001-7571-4604آرزونازی قمشلواستادیار، گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0003-2283-8026Journal Article20200722In areas where annual rainfall is less than the crop water requirement, providing water for plant is necessary to grow properly without stress. One of the methods that have least damaging to the environment is rainwater harvesting techniques. The Kajaveh system is a local rainwater harvesting system that can be used in very low-slope areas and can be used in a mechanistic manner for annual crops. In order to investigate the operation of the rainwater harvesting system, computer simulations were performed. Estimating rain infiltration on sloping surfaces is the main part of this simulation. In this research, a semi conceptual- experimental method was used to estimate the infiltration of rainfall on sloping surfaces and find a structure with suitable geometric dimensions to rainwater harvesting. The results of the simulation that was prepared using this method were compared with the experimental data and after calibrating the simulation, it was used to study structures with different wall slopes. The results indicate that there is an optimal slope in which the maximum ability of the Kajaveh system to water concentrate occurs. For the soil whit Sand-Loam type, Aggregate structure, precipitation intensity of 11.49 cm per hour, rainfall duration of 10 minutes and in the conditions of structure formation in this research, a square base structure with 50 cm length and cavity depth of 10 cm (wall slope of about 22 degrees) showed the highest efficiency in water concentrating.در مناطقی که بارندگی سالانه آنها کمتر از نیاز آبی گیاهان است الزام به فراهم نمودن آب برای گیاه بهمنظور رشد مناسب و بدون تنش وجود دارد. یکی از روشهایی که کمترین صدمه را به محیطزیست وارد میآورد استفاده از تکنیکهای استحصال آب باران است. شبیهسازی یک سیستم استحصال آب تا بهحال مورد غفلت قرار گرفته است و این کار جزو معدود کارها در این زمینه است. سیستم کجاوه یک سیستم استحصال آب باران در محل است که قابل استفاده در مناطق با شیب بسیار کم بوده و بهصورت مکانیزه برای کشتهای سالانه قابل اجرا است. بهمنظور بررسی کارکرد سیستم استحصال آب باران، شبیهسازی کامپیوتری انجام گرفت. اصلیترین بخش این شبیهسازی، تخمین نفوذ باران در سطوح شیبدار است. در این تحقیق یک روش مفهومی- تجربی برای تخمین نفوذ باران در سطوح شیبدار و یافتن ساختاری با ابعاد هندسی مناسب جهت استحصال آب باران استفاده گردیده است. نتایج حاصل از شبیهسازی تهیه شده با استفاده از این روش، با داده های آزمایش مقایسه گردید و پس از کالیبره نمودن شبیهسازی، از آن برای بررسی ساختارهایی با شیب مختلف دیواره، استفاده شد. نتایج بیانگر وجود یک شیب بهینه است که در آن حداکثر توان سیستم کجاوه برای متمرکز نمودن آب اتفاق میافتد. برای خاک با باف شن- لم، ساختمان خاکدانهای، شدت بارش 49/11 سانتیمتر در ساعت، مدت بارندگی به طول 10 دقیقه و در شرایط ایجاد ساختار در این تحقیق، ساختاری با قاعده مربع بطول۵۰ سانتیمتر و عمق حفره ۱۰ سانتیمتر (شیب دیواره در حدود 22 درجه)، بیشترین کارآیی در متمرکز نمودن آب را از خود نشان داد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X5111202101203D Simulation of Flow Field in Vortex Settling Basin Using SSIIM Numerical modelشبیهسازی سهبُعدی میدان جریان در حوضچه رسوبگیر گردابی با استفاده از مدل عددی SSIIM292529367779410.22059/ijswr.2020.307468.668689FAصارمنوروزیگروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0003-2255-8657علی نقیضیائیگروه علوم و مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000-0001-6477-5719اشکانطهرانیگروه مهندسی آبیاری و آبادانی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانJournal Article20200802Sediment transport in irrigation canals is an important issue in the design and operation of irrigation systems. The vortex‐settling basin (VSB) is a small scale, efficient, and economical device that using only the flow vortices to remove sediments. Most studies which explain flow patterns in VSBs are experimentally based on velocity measurements inside the VSBs in the laboratoary, and mathematical modeling studies are rare. The SSIIM model was used in this study to simulate the three-dimensional velocity distribution in a VSB, and the flow distribution obtained from available turbulence models in SSIIM were compared with experimental measurements. The results showed that the SSIIM model is able to capture the main features of the flow field, including the central vortex and secondary flows near the walls. The results also indicate that tangential velocity follows the combined Rankin vortex only in regions far from the inlet and outlet channels; however, this statement is not true in other regions. The k-ε turbulence model produces unacceptable results for the tangential velocity distribution, while both the tangential and radial velocity distributions obtained from the k-ω model are in reasonable agreement with laboratory measurements.انتقال رسوبات در کانالهای آبیاری یکی از چالشهای مهم در طراحی سیستمهای آبیاری میباشد. حوضچه رسوبگیر گردابی (VSB) یکی از انواع رسوبگیرهای با ابعاد کم و راندمان بالا میباشد که با استفاده از گردابههای جریان، رسوبات را حذف میکند. پژوهشهای صورت گرفته در مورد ساختار جریان در VSBها عمدتا بر پایه مدلهای فیزیکی و آزمایشگاهی بوده و مطالعات مدلسازی ریاضی کمی در مورد ساختار جریان درون این نوع رسوبگیر انجام شده است. در این پژوهش میدان جریان سهبعدی درون VSB با استفاده از مدل SSIIM شبیهسازی شد و نتایج میدان سرعت حاصل از مدلهای تلاطمی موجود در مدل با مقادیر آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که مدل SSIIM قادر به شبیهسازی پدیدههای غالب درون VSB همچون گردابه مرکزی و گردابههای ثانویه در اطراف دیوارهها میباشد. همچنین نتایج نشان داد که توزیع سرعت مماسی در حوضچه رسوبگیر گردابی در بعضی از قسمتهای میدان که دارای فاصله بیشتری از کانالهای ورودی و خروجی میباشند، از توزیع گردابه ترکیبی رانکین پیروی میکند هر چند این گزاره در همه قسمتهای میدان صادق نیست. مدل تلاطمی <em>k-ε</em> نتایج غیرقابل قبولی را برای توزیع سرعت مماسی بدست میدهد، در حالی که توزیعهای سرعت مماسی و شعاعی بدست آمده از مدل <em>k-ω</em> انطباق قابل قبولی با اندازهگیریهای آزمایشگاهی دارد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Evaluating the Performance of Era-5 Re-Analysis Data in Estimating Daily and Monthly Precipitation, Case Study; Ardabil Provinceارزیابی عملکرد دادههای بازتحلیل شده Era-5 در تخمین بارش روزانه و ماهانه در استان اردبیل293729517771610.22059/ijswr.2020.302176.668600FAجوانشیرعزیزی مبصراستادیار گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.0000-0001-7801-2720علیرسول زادهدانشیار گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.0000-0001-7838-6773اکبررحمتیدانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی منابع آب، پردیس ابوریحان، دانشگاه تهران، کرج، ایران.افشینشایقیدانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی منابع آب، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران.آیدینباختردانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی منابع آب، گروه آب دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران.Journal Article20200504Inappropriate distribution of precipitation measurement stations has led to the use of gridded precipitation datasets, consisting of satellites, reanalysis and ground-based precipitation datasets in recent years. In this study, one of the important precipitation products named Era5 has been evaluated in Ardabil province. The observation data were first interpolated during the 2004–2014 statistical period and compared with Era5 data based on daily, monthly and annual time scales. Evaluations were performed using RMSE, correlation coefficient and contingency table indices consisting of POD, FAR, CSI and POFD. The results showed that the correlation coefficient for Era5 at the daily time scale was above 0.75 for most of the cells and RMSE was below 3 mm. Also, the correlation coefficient for monthly time scale was above 0.8 and the RMSE was below 20 mm in most of the cells. Evaluation using contingency table indices showed that POD index in the studied cells ranged from 0.7 to 0.85, FAR ranged from 0 to 0.25, POFD ranged from 0.1 to 0.2 and the CSI was in the range of 0.4 to 0.5. Precipitation values of both precipitation sources were classified into 6 classes using Ward cluster analysis method. The results of k-means method and Wilkes-Lambda model confirmed the classification accuracy and the difference between the means of the clusters. In general, it can be concluded that the Era5 precipitation product at both daily and monthly time scales can be used as an appropriate alternative to data scarce regions after bias correction.پراکنش نامناسب ایستگاههای زمینی اندازهگیری بارش، موجب استفاده از منابع اطلاعاتی دیگر بارش از قبیل منابع ماهوارهای، بازتحلیل و منابع بارش شبکهبندی شده زمینی در سالهای اخیر شده است. در این پژوهش یکی از محصولات مهم بارشی به نام Era5 در سطح استان اردبیل مورد ارزیابی قرار گرفته است. ابتدا مشاهدات زمینی در طی دوره آماری 2004 تا 2014 درونیابی شده و با دادههای Era5 در مقیاسهای زمانی روزانه، ماهانه و سالانه مقایسه شدند. ارزیابیها با استفاده از شاخصهای RMSE، ضریب همبستگی و شاخصهای جدول توافقی که متشکل از POD، FAR، CSI و POFD است، انجام شد. نتایج نشان داد که در مقیاس روزانه در اکثر سلولهای مورد بررسی ضریب همبستگی برای منبع بارش Era5 بیشتر از 75/0 و مقدار RMSE نیز کمتر از ۳ میلیمتر بود. در مقیاس ماهانه نیز مقدار ضریب همبستگی برای منبع Era5 بیشتر از 8/0 و شاخص RMSE نیز برای منبع بارش Era5 در اکثر سلول های مورد بررسی، کمتر از۲۰ میلیمتر بود. بررسیها با استفاده از شاخصهای جدول توافقی نشان داد که مقدار شاخص POD برای منبع بارش Era5 در سلولهای محل تحقیق، در دامنه 7/0 تا 85/0، FAR در محدوده 0 تا 25/0، POFD در محدوده 1/0 تا 2/0 و CSI در محدوده 4/0 تا 5/0 متغیر میباشد. مقادیر بارش هر دو منبع بارشی با استفاده از روش تحلیل خوشهای Ward در 6 کلاس طبقهبندی شد. نتایج روش k-means و مدل ویلکز لامبدا صحت طبقهبندی و تفاوت بین میانگینهای خوشهها را تایید کرد. در حالت کلی میتوان گفت که محصول بارشی Era5 در دو مقیاس زمانی روزانه و ماهانه میتواند بعد از اعمال تصحیحات اریبی به عنوان جایگزین مناسبی برای نقاط فاقد ایستگاه اندازهگیری بارش در سطح منطقه مطالعاتی مورد استفاده قرار گیرد.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120The Effect of Various Sources of Iron on the Nitrate Accumulation in Lettuce (Lactuca sativa L.)تأثیر منابع مختلف آهن بر تجمع نیترات در کاهو (Lactuca sativa L.)295329637779210.22059/ijswr.2020.306193.668669FAندابهرامیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانمحبوبهجلالیاستادیار گروه علوم و مهندسی خاک دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایران0000-0001-8112-8839علی اکبرزارعدانش آموخته دکتری گروه علوم و مهندسی خاک دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20200723High nitrate concentrations, especially in leafy vegetables, is a great threat to human health. Various factors play a role in reducing nitrate accumulation in vegetables, one of which is the availability of iron. The purpose of this study was to compare the effect of different sources of iron on the accumulation of nitrate in lettuce in hydroponic system. Therefore, the experiment was performed in a completely randomized design with 4 treatments and 5 replications. Treatments included different sources of iron including iron sulfate, iron chelate (Fe-EDTA) and iron amino chelate with the same iron concentration of 20 μM. An iron free solution was also considered as control. The results showed that iron amino chelate application increased root dry weight (138%), shoot dry weight (59%), stomatal conductance (80%), photosynthesis rate (107%), chlorophyll content (91%), Fv/Fm (60%) and iron concentration of shoots (113%) as compared to the control. Also, iron amino chelate increased the activity of nitrate reductase (168%), nitrite reductase (33%) and glutamine synthetase (67%) enzymes compared to the control. Application of iron amino chelate, iron chelate and iron sulfate reduced the nitrate concentration by 55%, 11% and 18% compared to control, respectively. Generally, the results showed that the application of iron amino chelate reduced nitrate accumulation by increasing the activity of enzymes involved in nitrate metabolism. According to the results, iron amino chelate can be used to reduce nitrate concentration and increase lettuce yield in hydroponic cultivation.غلظت زیاد نیترات مخصوصا" در سبزیجات برگی، تهدید بزرگی برای سلامت انسان محسوب میشود. عوامل مختلفی در کاهش تجمع نیترات در سبزیجات نقش دارند که یکی از این عوامل، فراهمی عنصر آهن است. در این آزمایش، به منظور بررسی و مقایسه اثر منابع مختلف آهن بر تجمع نیترات کاهو در سیستم هیدروپونیک، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با 4 تیمار و 5 تکرار اجرا شد. تیمارها شامل منابع مختلف آهن از جمله سولفات آهن، کلات آهن (Fe-EDTA) و آمینوکلات آهن با غلظت آهن یکسان 20 میکرومولار بودند. یک محلول غذایی بدون آهن نیز به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که کاربرد آمینوکلات آهن موجب افزایش وزن خشک ریشه (138 درصد)، وزن خشک اندامهای هوایی (59 درصد)، هدایت روزنهای (80 درصد)، سرعت فتوسنتز (107 درصد)، میزان کلروفیل (91 درصد)، Fv/Fm (60 درصد) و غلظت آهن اندامهای هوایی (113 درصد) نسبت به شاهد شد. همچنین، آمینوکلات آهن بر میزان فعالیت آنزیمهای نیترات ردوکتاز (168 درصد)، نیتریت ردوکتاز (33 درصد) و گلوتامین سنتتاز (67 درصد) نسبت به شاهد افزود. استفاده از آمینوکلات، کلات آهن و سولفات آهن موجب کاهش به ترتیب 55، 11 و 18 درصدی غلظت نیترات نسبت به شاهد شد. به طور کلی، نتایج نشان داد که کاربرد آمینوکلات آهن موجب کاهش تجمع نیترات از طریق افزایش فعالیت آنزیمهای دخیل در متابولیسم نیترات شد. با توجه به نتایج، آمینوکلات آهن میتواند برای کاهش غلظت نیترات و افزایش عملکرد کاهو در کشت هیدروپونیک استفاده شود.دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X511120210120Annual Soil Temperature Analysis in Iran Using Singular Spectrumتحلیل دمای سالانه خاک در گستره ایران با استفاده از روش مجموعهی مقادیر تکین296529737771710.22059/ijswr.2020.306388.668673FAعلی اکبرسبزی پرورگروه علوم و مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانفاطمهخوشحال جهرمیگروه علوم و مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانرحیممحمودوندگروه آمار، دانشکده علوم پایه، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانJournal Article20200716Soil temperature (ST) variation can affect the earth energy balance. Moreover, the awareness of the soil thermal regime and its thermal fluctuations can prevent possible damages to agriculture and can increase crop productivity. In this study, using the singular spectrum analysis (SSA), trends and oscillation components, as well as the degree of the coincidence of the soil temperature (ST), air temperature (AT) and precipitation time series were investigated in three thermal regime classes namely: Mesic, Thermic and, Hyper thermic, in 28 high quality weather sites during 1993-2017. The results showed that the highest and lowest rates of ST increases have occurred in the Mesic and the Thermic thermal regime, respectively. The precipitation fluctuations were in the opposite phase with the ST fluctuations. The dominant return periods in the annual series were 2.3 and 11-12 years that could be related to quasi-biennial oscillation (QBO) variations, and 11-year cycles of sunspots. By the implementation of the coincidence which exists between the short and long term oscillations of ST and AT time series, one can generate and reconstruct ST data gaps based on AT.آگاهی از رژیم حرارتی خاک و نوسانات آن علاوه بر تاثیر بر توازن انرژی تابشی کره زمین، از خسارات احتمالی در بخش کشاورزی جلوگیری کرده و میتواند موجب افزایش بازدهی محصولات شود. در این مطالعه با بکارگیری روش تحلیل مجموعهی مقادیر تکین (SSA)، روندها و مولفههای نوسانی و همچنین میزان انطباق مولفههای متناظر سریهای زمانی دمای خاک (ST) و سریهای زمانی دمای هوا و بارش در ۲۸ ایستگاه هواشناسی کشور در سه کلاس حرارتی مزیک، ترمیک و هایپرترمیک، در ایران در طی سالهای 1993-2017 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بیشترین نرخ افزایش ST در رژیم حرارتی مزیک و کمترین نرخ افزایش ST سطحی در رژیم حرارتی ترمیک واقع شده است. نوسانات بارش در فاز معکوس نسبت به نوسانات ST قرار دارند. دورههای بازگشت غالب در سریهای سالانه ۳/۲ و 11-12 ساله بودند که میتواند مرتبط با تغییرات دو سالانه QBO و جریانات مداری و همینطور چرخههای ۱۱ ساله لکه های خورشیدی باشند. با استفاده از انطباق های کوتاه و طولانی مدت مشخص شده بین روند و مولفه های نوسانی سری زمانی دمای خاک و دمای هوا، میتوان به تولید و بازسازی تغییرات دمای خاک بر مبنای دمای هوا پرداخت.