دانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Vulnerability Assessment of Land Degradation Using Network Analysis Process and Geographic Information System (Case Study: Maharloo-Bakhtegan Watershed)ارزیابی آسیبپذیری تخریب سرزمین با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه و سامانه اطلاعات جغرافیایی (مطالعه موردی: حوضه آبخیز مهارلو-بختگان)106910807481510.22059/ijswr.2020.293299.668410FAاحسانمرادیدانشجوی دکتری، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانحسنخسرویدانشیار، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانانشگاه تهرانغلامرضازهتابیاناستاد، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانشهرامخلیقی سیگارودیدانشیار، گروه احیاء مناطق خشک و کوهستانی، دانشکده منابع طبیعی، دانشگاه تهران، ایرانآرتمیسردااستاد، گروه جغرافیا دانشگاه والنسیا، اسپانیاJournal Article20191207Identification of areas vulnerable to land degradation is essential for sustainable management of natural resources as one of the steps in the conservation framework. Identification of areas susceptible to degradation as well as determination of vulnerability to this phenomenon is one of the most important issues to an assessment of land degradation. This study tries to assess the land degradation vulnerability in Maharloo-Bakhtegan watershed using nine criteria including land use, vegetation, soil salinity, quantity and quality of groundwater, livestock density, literacy level, and population. In the first step, the relationships between the criteria were determined using the eDPSIR framework, then the weight of each criterion was determined using the ANP method. Fuzzing the layers, the map of land degradation vulnerability was provided by combining the layers using ArcGIS10.3 software. The results showed that the high class of vulnerability covers the highest area in all elevations class except for the first 200 m. the most vulnerable class was in the high class covering about 64.31% of the area. The high and medium classes of vulnerability include rangeland and agricultural land uses, respectively, indicating a high level of vulnerability and impact of human activities. This percentage of vulnerability in rangeland and agricultural land uses is due to the importance of land use and vegetation criteria having the highest weight among the criteria affecting the vulnerability to land degradation.شناسایی مناطق آسیبپذیر به تخریب سرزمین لازمه مدیریت پایدار منابع طبیعی است که یکی از گامهای موجود در چارچوب حفاظتی محسوب میشود. در پدیده تخریب سرزمین موضوعی که بسیار اهمیت دارد، شناسایی مناطق حساس به تخریب و همچنین ارزیابی میزان آسیبپذیری به این پدیده است. هدف از این مطالعه ارزیابی آسیبپذیری تخریب سرزمین در حوضه آبخیز مهارلو-بختگان با استفاده از روش تصمیمگیری چند معیاره است. بدین منظور از نه پارامتر کاربری اراضی، پوشش گیاهی، شوری خاک، کمیت و کیفیت آب زیرزمینی، تراکم دام، سطح سواد و تمرکز جمعیتی برای تهیه نقشه آسیبپذیری استفاده شد. در مرحله اول با استفاده از چارچوب eDPSIR، روابط بین پارامترها مشخص شد. سپس با استفاده از روش فرآیند تحلیل شبکهای (ANP)، وزن هر یک از پارامترها تعیین شد. سپس بعد از فازیسازی لایهها، با ترکیب آنها در محیط سامانه اطلاعاتجغرافیایی (GIS)، نقشه آسیبپذیری تخریب سرزمین تولید شد. نتایج نشان داد که کلاس آسیبپذیری شدید در تمام طبقات ارتفاعی به جز 200 متر اولیه، بیشترین مساحت را شامل میشود. در کل منطقه، بیشترین طبقه آسیبپذیری در کلاس شدید بوده که حدود 31/64 درصد از مساحت منطقه را در بر میگیرد. در بررسی آسیبپذیری کاربریهای مختلف مشخص شد که کلاس آسیبپذیری شدید بیشتر شامل کاربری مرتع و کلاس آسیبپذیری متوسط بیشتر شامل کاربری کشاورزی آبی است که نشاندهنده مقدار آسیبپذیری زیاد این کاربریها و اثر فعالیتهای انسانی بر تخریب را نشان میدهد. این درصد از آسیبپذیری اراضی مرتعی و کشاورزی به دلیل اهمیت پارامترهای کاربری اراضی و پوشش گیاهی است که بیشترین وزن را در بین سایر پارامترها در آسیبپذیری به تخریب سرزمین دریافت کردهاند.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74815_429b02ffcb9bf88f9eebe3c1b5973b90.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Role of Bimodal Particle-Size Distribution to Predict the Soil Water Retention Curveنقش توزیع دو الگویی اندازه ذرات خاک در برآورد منحنی رطوبتی108110917477210.22059/ijswr.2020.292345.668393FAاصلاناگدرنژاداستادیار، گروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.0000-0000-0000-0000علیعطائیفارغ التحصیل دکتری، گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.محمدرضانیشابوریاستاد، گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.0000-0002-4427-149Xصفورااسدیاستادیار، گروه علوم خاک، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران.Journal Article20191130The particle sizes distribution (PSD) has a major impact on the pore arrangement in the soil, which is the basis for many soil water retention curve (SWRC) models. Lack of some particles in PSD lead to bimodal distribution of soils. In this situation, the performance of developed SWRC models for normal soils were decreased. In this study, the accuracy of three models that estimate SWRC from PSD including Aria et al. (1999), Mohammadi and Vanclooster (MV) (2011), and modified MV, that combined with VanGenuchten (1980) model, (MV-VG) (2013) were investigated in unimodal and bimodal zone of soil textural triangle. For this purpose, 94 soil samples, with a wide range of physical properties including PSD and SWRC data, were selected from the UNSODA hydraulic properties database and their SWRC were estimated by the proposed models. Estimation accuracy was evaluated using RMSE, NSE and R2 statistics. Results showed that in unimodal soil textures including loam, silt loam and silty clay, the models have good accuracy. As well as in sand, sandy loam and loamy sand soils, because of high sand content, models accuracy not affected by bimodality. In soils associated with bimodal zone of soil textural triangle including sandy clay loam, clay loam, sandy clay and clay, SWRC prediction depended on bimodality index that proposed in this paper. The mean RMSE, NSE and R2 statistics for the three models in unimodal zone of soil textural triangle were obtained 0.044, 0.378 and 0.921 and in bimodal zone they were 0.062, -2.501 and 0.859 respectively. Also, it was found that the accuracy of the three models was different and the MV-VG model had insignificant correlation with the bimodality index and could estimate more accurately SWRC from PSD.توزیع جرم ذرات در اندازههای مختلف تاثیر اساسی در آرایش منافذ دارد؛ به طوری که پایه شکلگیری بسیاری از مدلهای منحنی رطوبتی میباشد. نبود بخشی از اندازه ذرات میتواند منجر به توزیع دو الگویی اندازه ذرات شود که در این حالت مدلهای توسعهیافته منحنی رطوبتی برای خاکهای تک الگویی کارایی خود را از دست میدهند. در این پژوهش سعی شد میزان صحت برآورد منحنی رطوبتی توسط سه مدل Arya <em>et al</em>. (1999)، Mohammadi and Vanclooster (2011) (MV) و اصلاحشده آن با ادغام با مدل منحنی رطوبتی ونگنوختن (MV-VG) در کلاسهای مختلف بافتی و به ویژه در نواحی دو الگویی مورد بحث قرار گیرد. بدین منظور 94 نمونه خاک از دادههای پایگاه دادهای UNSODA که دارای اطلاعات مربوط به منحنی رطوبتی و توزیع اندازه ذرات بودند، انتخاب و منحنی رطوبتی آنها بر اساس سه مدل مذکور برآورد شد. دقت برآورد با استفاده از سه آماره صحتسنجی RMSE، NSE و R<sup>2</sup> ارزیابی شد. نتایج نشان داد که مدلها در کلاسهای بافت لوم، لوم سیلتی و رس سیلتی که تک الگویی هستند و نیز کلاسهای بافت شنی، شن لومی و لوم شنی که درصد شن در آنها زیاد است (حذف بخش سیلت اثر چندانی بر توزیع اندازه ذارت ندارد)، از دقت مناسبی برخوردار هستند. لیکن در کلاسهای بافتی قرارگرفته در نواحی دو الگویی مثلث بافت خاک همانند لوم رس شنی، لوم رسی، رس شنی و رسی، صحت برآورد به شاخص دو الگویی نمونه خاک بستگی دارد. میانگین آمارههای صحتسنجی RMSE، NSE و R<sup>2</sup> برای سه مدل مورد بررسی، در دامنه توزیع تک الگویی به ترتیب 044/0، 378/0 و 921/0 و در دامنه دو الگویی 062/0، 501/2- و 859/0 به دست آمد. همچنین مشخص شد دقت سه مدل فوق با یکدیگر متفاوت بوده و مدل MV-VG ضمن اینکه مستقل از خاصیت دو الگویی توزیع اندازه ذرات بوده و همبستگی غیر معنیداری با شاخص دو الگویی داشت، با صحت بیشتری توانست منحنی رطوبتی را از توزیع اندازه ذرات برآورد نماید. https://ijswr.ut.ac.ir/article_74772_24dade01c193b44e3ea0d53c6723831c.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Investigation of Economic Productivity of Crop Products in Sistan and Baluchestan Province by Water Footprint Approachبررسی بهرهوری اقتصادی محصولات کشاورزی استان سیستان و بلوچستان با رویکرد ردپای آب109311047508710.22059/ijswr.2020.289567.668325FAحلیمهپیریعضو هیات علمی، گروه مهندسی آب، دانشکده آب و خاک دانشگاه زابل ، زابل، ایران0000-0001-9517-3569رامینسارانیدانشجوی کارشناسی، گروه مهندسی آب، دانشکده آب و خاک دانشگاه زابل ، زابل، ایرانJournal Article20190929Water management in agricultural sector is essential as the most important consumer of water. Assessing the actual amount of water used by different crops could be very effective in identifying and providing appropriate solutions to reduce agricultural water consumption. In this study, water footprint and partial irrigation water supply index were used to investigate the amount of water consumed by crops in Sistan and Baluchistan Province. The water footprint is a complete index, representing the actual amount of water consumed based on climatic condition in each area. Water footprint was evaluated on the basis of four components; green, blue, gray and white water footprints. Water productivity of different crops was also studied from an economic point of view. The results showed among the crop and orchard products, the wheat and pistachio showed the highest green water footprints, respectively. In terms of blue water footprint, maize, pomegranate and grape had the lowest amount. In terms of gray water footprint, wheat and pistachio had the highest values. In terms of white water footprint, wheat and pistachio had the highest values. In terms of overall water footprint, wheat and pistachio had the highest values. Among the crop products, barley and wheat had the lowest economic productivity and maize had the highest value. Among the orchard products, bananas had the highest economic productivity (2562.64x1000 riyals per cubic meter) and pistachio had the lowest one (29.4x1000 riyals per cubic meter). The values of relative irrigation water supply index were higher than one, indicating all crops are over-irrigated. Therefore, considering the high water footprint in the products produced in the province, the priority should be given to plant crops in each area based on the water footprint. Also, deficit irrigation methods should be used to increase irrigation water productivity.مدیریت آب در بخش کشاورزی بهعنوان مهمترین مصرفکننده آب ضروری است. ارزیابی مقدار آب واقعی مورد استفاده محصولات مختلف کشاورزی میتواند در شناخت و ارائه راهکارهای مناسب برای کاهش مصرف آب کشاورزی بسیار مؤثر باشد. در این تحقیق جهت بررسی مقدار آب مورد مصرف محصولات تولیدی استان سیستان و بلوچستان از شاخصهای ردپای آب و شاخص تأمین نسبی آب آبیاری استفاده شد. ﺷﺎﺧﺺ ردﭘﺎی آب ﺑﻪﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﺷﺎﺧﺺ ﺟﺎﻣﻊ ﻧﺸﺎندﻫﻨﺪه ﻣﻘﺪار واﻗﻌﯽ آب ﻣﺼﺮﻓﯽ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺷﺮاﯾﻂ و اﻗﻠﯿﻢ ﻫﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ردپای آب در چهار جزء ردپای آب سبز، آبی، خاکستری و سفید مورد بررسی قرار گرفت. همچنین بهرهوری آب محصولات مختلف از دیدگاه اقتصادی بررسی شد. نتایج نشان داد در بین محصولات زراعی و باغی بهترتیب گندم و پسته بالاترین ردپای آب سبز را داشتند. از نظر ردپای آبی، ذرت، انار و انگور دارای کمترین ردپای آبی بودند. از نظر ردپای آب خاکستری، گندم و پسته بهترتیب بالاترین ردپای آب خاکستری را دارا بودند. از دیدگاه ردپای آب سفید نیز گندم و پسته بیشترین ردپای آب را داشتند. در مجموع ردپای آب، گندم از بین محصولات زراعی و پسته از محصولات باغی بالاترین ردپای آب را دارا بودند. از دیدگاه بهرهوری اقتصادی از بین محصولات زراعی، جو و گندم کمترین بهرهوری اقتصادی و ذرت خوشهای بیشترین بهرهوری اقتصادی را داشت. از محصولات باغی، موز با 64/2562 هزار ریال بر متر مکعب بیشترین و پسته با 4/29 هزار ریال بر متر مکعب کمترین بهرهوری اقتصادی را دارا بودند. مقادیر شاخص تأمین نسبی آب آبیاری بیشتر از یک بهدست آمد که نشان میدهد تمامی محصولات بیش از اندازه آبیاری میشوند. بنابراین با توجه به بالابودن ردپای آب در محصولات تولیدی استان بایستی اولویت کاشت محصولات در هر منطقه بر اساس ردپای آب مورد توجه قرار گیرد. همچنین جهت افزایش بهرهوری آب آبیاری از روشهای کمآبیاری استفاده شود.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75087_8627178f885538497401e14e28c8cb85.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Evaluating the Efficiency of Bioreactor with Triangular Cross Section to Remove Nitrate from Agricultural Wastewaterارزیابی کارآیی راکتور زیستی با مقطع مثلثی برای حذف نیترات پساب کشاورزی110511137489410.22059/ijswr.2020.296116.668477FAحسینعسگریدانش‎آموخته کارشناسی ارشد آبیاری و زهکشی، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.جوانشیرعزیزی مبصراستادیار گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.0000-0001-7801-2720علیرسول زادهدانشیار گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.0000-0001-7838-6773جوادرمضانی مقدماستادیار گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.Journal Article20200121Nitrate is one of the most important pollutants in drainage water in agricultural lands. Biological removal or reduction of nitrate has recently been considered in different parts of the world. The bioreactor with the denitrification process is one of the newest solutions for this purpose. Scientific and local experience is needed to optimally use the bioreactor. Due to the existence of Moghan irrigation and drainage network and a high volume of effluent, this study was conducted to evaluate the efficiency of bioreactor for removal of nitrate at Moghan plain conditions. The cross-section of bioreactor was triangular and water retention times were 12, 16 and 24 hours. The bioreactor core was selected from wood chip, wheat straw and corn chips as carbon-based and treated substrates, and each treatment had three replicates. Results of 12 hours retention time showed that, on average, the wood chip reduced the initial nitrate by 29.84%, which had the highest nitrate depletion among the organic matters. The performance of the two other organic matters was not significantly different according to Duncan test. In 16 hours retention time, the performance of bioreactors with different organic matters was statistically different for nitrate removal and the wood chip, wheat straw and corn stalk treatments were prioritized with 40.1, 35.23 and 28% nitrate removal, respectively. In 24 hours retention time, although all three treatments had the same performance for nitrate removal from agricultural wastewater, the wood chip treatment with 46.75% removal efficiency was the best. The results also showed that the percentage of nitrate removal increased with increasing the retention time for all three treatments.نیترات یکی از مهمترین آلودهکنندههای آب زهکش، در اراضی کشاورزی است. حذف یا کاهش بیولوژیکی نیترات، اخیراً در نقاط مختلف دنیا موردتوجه قرار گرفته است. راکتورهای زیستی توسط فرآیند نیتروژنزدایی، یکی از جدیدترین راهحلها، برای این منظور هستند. برای استفاده بهینه از راکتور زیستی نیاز به تجربیات علمی و محلی است. با توجه به وجود شبکه آبیاری و زهکشی مغان، و حجم بالای پساب تولیدی، این تحقیق بهمنظور بررسی کارآیی راکتور زیستی برای حذف نیترات متناسب با شرایط دشت مغان انجام شد. مقطع راکتور زیستی مثلثی و زمانهای ماند آب در آن 16،12 و 24 ساعت در نظر گرفته شد. هسته راکتورهای زیستی از تراشه چوب، کاه و کلش گندم و تراشه ساقه ذرت بهعنوان تیمار اصلی، و هر تیمار دارای سه تکرار انتخاب شد. نتایج نشان داد بهطور متوسط در زمان ماند 12 ساعت، تراشه چوب نیترات اولیه را 84/29 درصد کاهش داد که بیشترین درصد حذف نیترات را در بین مواد آلی داشت، و عملکرد دو ماده آلی دیگر، با توجه به آزمون دانکن، تفاوت معنیداری نداشتند. در زمان ماند 16 ساعت عملکرد تیمارهای مواد آلی از نظر آماری برای حذف نیترات کاملاً با هم متفاوت بود، و تیمارهای تراشه چوب، کاه و کلش گندم و تراشه ساقه ذرت بهترتیب با درصد حذف 1/40، 23/35 و 28 اولویتبندی شدند. در زمان ماند 24 ساعت اگر چه از نظر آماری هر سه تیمار ماده آلی عملکرد یکسانی برای حذف نیترات از پساب کشاورزی داشتند، اما تیمار تراشه چوب با درصد حذف 75/46 بهترین عملکرد را داشت. همچنین نتایج نشان داد که برای هر سه تیمار ماده آلی با افزایش زمان ماند درصد حذف نیترات نیز افزایش مییابد.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74894_ee1cc339edbe248abc4bcfbf990c1685.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Experimental Study of Discharge Coefficient of Trapezoidal Arced Labyrinth Weirs with Different Arc Radius and Cycle Lengthبررسی آزمایشگاهی ضریب دبی در سرریزهای زیگزاگی قوسی ذوزنقهای با شعاع قوس و طول سیکل متفاوت111511267733910.22059/ijswr.2020.293163.668411FAجمالفیلیگروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایرانمحمدحیدرنژادگروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.0000-0002-7306-3614امیرکمان بدستگروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.علیرضامسجدیگروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه آزاد اسلامی اهواز، ایران.مهدیاسدی لورگروه مهندسی علوم آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایرانJournal Article20191210Labyrinth weirs are structures for transferring large flows at low heads, in which the effective length of crest for a given channel width is increased. In this study trapezoidal arced labyrinth weirs with different arc radius and cycle length were investigated. Several experiments were conducted using physical models to evaluate the effect of <em>R/w<sub>1</sub></em> (ratio of arc radius to middle cycle width) and <em>B/w<sub>1</sub></em> (ratio of weir length in flow direction to middle cycle width) on weir discharge coefficient. The experiments were carried out using a 6 m long test flume with cross section of 0.6 m width and 0.6 m height. Using Buckingham method of dimensional analysis, it was found that the discharge coefficient is a function of three variables; hydraulic head, arc radius of weir and weir length ratio. In general, the results of this study showed by increasing arc radius ratio, discharge coefficient of trapezoidal arced labyrinth weir increases up to 27.3%. Besides, by decreasing the weir length ratio from 1.5 to 1, discharge coefficient increased up to 29.7%.سرریزهای کنگرهای سازههایی هستند که برای انتقال جریانهای بزرگ در هدهای کم، با افزایش طول مؤثر تاج سرریز با توجه به وسعت کانال طراحی شدهاند. در این پژوهش سرریزهای کنگرهای قوسی ذوزنقهای با شعاع قوس و طول سیکل متفاوت مورد بررسی قرار گرفتند. آزمایشهای متعددی با استفاده از روش مدلسازی فیزیکی برای تعیین تأثیر نسبت شعاع قوس به عرض سیکل میانی (R/w<sub>1</sub>) و نسبت طول سیکل سرریز به عرض سیکل میانی (B/w<sub>1</sub>) بر ضریب دبی سرریز، انجام شد. آزمایشها بر روی یک فلوم مستطیلی به طول 6 متر، ارتفاع و عرض 6/0 متر انجام شد. با استفاده از آنالیز ابعادی به روش باکینگهام مشخص شد که ضریب دبی تابع سه پارامتر هد هیدرولیکی، شعاع قوس سرریز و نسبت طولی سرریز خواهد بود. بهطورکلی نتایج این تحقیق نشان داد با افزایش نسبت شعاع قوس در سرریز کنگرهای قوسی دوزنقهای، ضریب دبی تا 3/27 درصد افزایش مییابد. همچنین با کاهش نسبت طول سیکل از 5/1=B/w<sub>1</sub> به 1=B/w<sub>1</sub>،ضریب دبی سرریز تا حدود 7/29 درصد افزایش یافت.https://ijswr.ut.ac.ir/article_77339_6134ef9fff26a4ed0df98e40243eedfc.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722The Effect of Deficit Irrigation and Partial Root Zone Drying Irrigation on Tree and Fruit Growth Characteristics of Valencia Orangeتاثیر کمآبیاری و آبیاری بخشی ریشه بر خصوصیات رشدی درخت و میوه پرتقال والنسیا112711367511210.22059/ijswr.2020.291010.668359FAمعصومهسلگیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه آبیاری زهکشی، پردیس ابوریحان- دانشگاه تهران، پاکدشت، ایرانسید ابراهیمهاشمی گرم درهاستادیار ، گروه آبیاری و زهکشی، پردیس ابوریحان، دانشگاه تهران-پاکدشت، ایران0000-0003-3727-0111هرمزعبادیپژوهشکده مرکبات و میوه های نیمه گرمسیری، موسسه تحقیقات علوم باغبانی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، رامسر، ایران.Journal Article20191119Due to poor seasonal distribution of rainfall in Mazandaran province and shortage of water resources for citrus irrigation in recent years, these trees are generally subject to water stress in the warm seasons. In order to study water deficite stress on quantitative and qualitative yield of oranges, a completely randomized block design with four treatments and four replications was conducted at Ramsar citrus and subtropical fruits research center in 2018-2019. Experimental treatments included full irrigation (FI), deficite irigation (DI), partial rootzone drying irrigation (PRD) and fixed partial rootzone drying irrigation (FPRD) at 50% level of full irrigation. At the end of study, quantitative and qualitative characteristics of tree and fruit, including leaf relative swelling, leaf water potential, length and branch diameters, fruit diameter, relative growth rate of the fruit, leaf elements, weight of the shed fruits and width and thickness of skin and fruit volume, yield, vitamin C, soluble solids (TSS), titrable acidity (TA), color index (Chroma, CI, h, L) were measured and the comparisons between treatments were performed by SNK test at 5% level. The results showed that there was no significant differences between treatments in terms of shoot length and diameter, amount of leaf elements, relative water content of leaves, and fruit weight. Although, there was no significant difference among treatments in terms of fruit quality, but PRD, FPRD and DI treatments had good quality compared to FI treatment. Comparison of leaf water potential of relative growth rate and fruit diameter showed significant differences among treatments. FPRD, PRD and DI methods reduced water consumption and increased water use efficiency. Regarding to the fruit color index, the highest fruit market value was observed in DI method. The PRD method slightly reduced fruit weight but increased TSS and TA, which are important in fruit juice production.با توجه به پراکنش فصلی نامناسب بارش در استان مازندران و کمبود منابع آب برای آبیاری مرکبات در سالهای اخیر، عموماً این درختان در فصول گرم سال تحت تنش آبی قرار میگیرند. به منظور بررسی تنش آبی بر عملکرد کمی و کیفی پرتقال، پژوهشی در قالب طرح بلوک کاملاً تصادفی با چهار تیمار و چهار تکرار در پژوهشکده مرکبات و میوههای نیمه گرمسیری شهرستان رامسر در سال 1397-1398 اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل آبیاری کامل (FI)، کمآبیاری (DI) آبیاری بخشی ریشه (PRD) و آبیاری بخشی ریشه بدون جابجایی (FPRD) در سطح 50 درصد آبیاری کامل بودند. در پایان مطالعه خصوصیات کمی و کیفی درخت و میوه شامل آماس نسبی برگ، پتانسیل آب برگ، طول و قطر شاخه، قطر میوه، سرعت رشد نسبی میوه، عناصر موجود در برگ، وزن میوههای ریختهشده، طول و عرض و ضخامت پوست و حجم میوه، عملکرد، ویتامین C، مواد جامد محلول (TSS)، اسیدیته قابل تیتراسیون (TA)، شاخص رنگ (Chroma،CI،h،L) اندازهگیری و مقایسه بین تیمارها براساس آزمون SNK در سطح پنج درصد انجام شد. نتایج نشان داد اختلاف بین طول و قطر شاخه، میزان عناصر موجود در برگ، محتوای نسبی آب برگ، وزن میوههای ریختهشده بین تیمارها معنیدار نبود. همچنین با توجه به اینکه بین تیمارها از نظر خصوصیات کیفی میوه تفاوت معنیدار نبود ولی هر سه تیمار PRD، FPRD و DIازکیفیت خوبی نسبت به FI برخوردار بودند. مقایسه مقدار پتانسیل آب برگ، سرعت رشد نسبی و قطر میوه بین تیمارها، تفاوت معنیداری را نشان داد. روشهای FPRD، PRD و DI سبب کاهش مصرف آب و افزایش کارایی مصرف آب شدند. با توجه به شاخص رنگ میوه، بیشترین میزان بازارپسندی میوه در روش DI مشاهده گردید. روش PRD باعث کاهش اندکی در وزن میوه شد ولی باعث افزایش میزان TSS وTA گردید که در تولید آب میوه بسیار مهم میباشند.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75112_033532364226c0cf09d76c534399e7ba.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722The Performance Assessment of the Hybrid Cells in Series and Transient Storage Models in the Tracer Routing through the Interconnected Reservoirsبررسی کارکرد مدل سلولهای ترکیبی و ذخیره-موقت بر فرآیند عبور ردیاب از مخازن متوالی113711507489510.22059/ijswr.2020.286707.668285FAجعفرچابک پوراستادیار سازه های آبی، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی، دانشگاه مراغه، مراغه، ایراندانشکده فنی -دانشگاه مراغهمحمدذبیحیدانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت منابع آب، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی، دانشگاه مراغه، مراغه، ایرانJournal Article20191001Some parts of the free surface flow including river networks in which the velocities is low, can act as dead or hyporheic zones. These areas can help to the temporary storage of the tracers and consequently increasing the residence time parameter. In this study, the effects of consecutive reservoirs caused by construction of gabion flood control structures have been investigated in terms of dead zones creation and residence time expansion. For this purpose, 36 experiments were performed in the laboratory flume, including two gabion dams. The experimental variables included three rock median diameters, four entrance discharges and three entrance concentrations. The HCIS model, which includes temporal parameters of the λ, T<sub>1</sub>, and T<sub>2</sub>, has been used to obtain the residence time, the reservoirs volume behind the gabion dams and flow hydraulic parameters. The results showed that the transport time parameters were increased linearly with reservoir volume (V) and number (N). Also, linear regressions were established between the number of dams and the other temporal parameters obtained from experimental breakthrough curves (BC). It was found that the slopes of N- and V- ( is total duration time of the BC) linear regressions were bigger than the similar values for (time from the injection time origin to the rising point of BC curve), indicating a higher residence time due to transient storage of the pollution. Also, it was found that the time parameters obtained from HCIS model are increased linearly with N and distance from the injection point.قسمتهایی از مجاری روباز اعم از رودخانهها که در آن معمولا جریان سرعت پایینتری دارد، مانند مناطق ماندابی و مناطق هایپوریک، میتوانند به ذخیرهسازی موقت مواد ردیاب کمک کنند و باعث نگهداشت آلودگی و افزایش پارامتر زمان ماند شده و انتقال آلودگی در جریان را تحت تاثیر قرار دهند. در این تحقیق، اثر مخازن پشت سر هم ایجاد شده در رودخانهها تحت تاثیر احداث بندهای گابیونی که معمولاً برای کنترل سیلاب اجرا میگردند، در ایجاد مناطق ماندابی و افزایش زمان ماند مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور 36 آزمایش مختلف با متغیرهایی شامل 3 نوع سنگدانه، 4 دبی و 3 غلظت ورودی بر روی 2 مخزن سری گابیونی نصبشده داخل یک فلوم آزمایشگاهی انجام گردید. از مدل HCIS که شامل پارامترهای (λ، و ) است، برای بهدست آوردن زمان ماند و حجم مخازن پشت بندها و تعیین پارامترهای هیدرولیکی جریان استفاده گردید. با بررسی نتایج مشاهده گردید که پارامترهای زمان انتقال برای تستهای ردیاب، بهصورت خطی با تعداد بندها (N) و حجم مخزن پشت آن افزایش مییابد. همچنین بین سایر پارامترهای زمانی بهدست آمده از منحنیهای رخنه آزمایشگاهی و تعداد بندها، رگرسیون خطی برقرار گردید. شیب رگرسیون خطی برای (زمان از آغاز تا انتهای بازوی پایینرونده) در مقابل N و حجم مخزن، بزرگتر از مقدار مشابه برای (زمان از لحظه تزریق آلودگی تا زمان آغاز حرکت صعودی بازوی بالارونده منحنی رخنه) بود که بیانگر زمان ماند بیشتر در اثر ذخیرهسازی موقت در سیستم است. همچنین مشاهده گردید که پارامترهای زمانی استخراج شده از مدل HCIS نیز بهصورت خطی با N و فاصله از نقطهی تزریق افزایش مییابد.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74895_42df0dc67c988422ad8d74cf3d37e8ac.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Modeling Surface and Ground Water Hyporheic Zone Using MODFLOW, MT3D and RT3D Modelsمدلسازی ناحیه اختلاط آب سطحی و زیرزمینی با استفاده از مدلهای MODFLOW، MT3D و RT3D115111647508210.22059/ijswr.2020.285606.668264FAفاطمهیوسفیدانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی منابع آب، گروه مهندسی آب، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران.سمیهجنت رستمیاستادیار گروه مهندسی آب، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران.0000-0002-7999-0259کورشمحمدیکارشناس ارشد هیدروژئولوژی و مدلسازی آب زیرزمینی، شرکت آرکادیس کانادا، تورنتو، کانادا.Journal Article20190729Hyporheic zone is an active area that groundwater and surface water are mixed together in that zone. Any existing contamination in the surface water can be transferred to groundwater through this zone. In this research, the hyporheic zone beneath Zarjoob River and above Foomanat Aquifer was investigated by modeling to understand the impact of river on groundwater quality. For this purpose, three stations and three nearby groundwater wells were selected and water samples were collected in Year 2006-2007. The hyporheic zone was modeled for TDS as conservative parameter and NO<sub>3</sub> as non-conservative parameter. MODFLOW and MT3D were used to simulate TDS in the hyporheic zone in two seasons; the agricultural season and non-agricultural season. The results showed that the hyporheic zone in non-agricultural season is 20 m far from the river, while in the agricultural season it was significantly less than 20 m. The results also showed that the reduction rate of TDS in agricultural season was more than that in non-agricultural season. This could be due to more groundwater use and increase in groundwater flow velocity. In the next step, NO<sub>3</sub> was simulated using MODFLOW and RT3D. The simulation was carried out for two scenarios; with and without biodegradation. The results showed that without considering biodegradation, the hyporheic zone would extend to 25 m far from the river while with biodegradation it would be reduced to 20 m.ناحیهی اختلاط منطقهی فعالی است که در آن آبهای زیرزمینی و سطحی مخلوط میشوند و از این طریق، آلایندههای موجود در آبهای سطحی به آبهای زیرزمینی منتقل میشوند. در مطالعه حاضر به نقش ناحیه اختلاط رودخانه زرجوب و آبخوان فومنات و بررسی تأثیر آن بر کیفیت آب زیرزمینی از طریق مدلسازی پرداخته شده است. برای رسیدن به این هدف، در سال آبی 96-1395، از سه نقطه در رودخانه زرجوب و سه حلقه چاه در اطراف رودخانه زرجوب نمونهبرداری انجام شد. در ادامه، ناحیه اختلاط برای دو پارامتر غیرواکنشی (TDS) و واکنشی (NO<sub>3</sub>) مورد بررسی قرار گرفت. هنگامی که هدف تعیین ناحیه اختلاط پارامتر TDS بود با تغییر غلظت TDS رودخانه و استفاده از مدلهای MODFLOW و MT3D رفتار آبخوان در مجاورت رودخانه زرجوب در دو فصل زراعی و غیرزراعی بررسی شد. نتایج نشان داد که ناحیه اختلاط در فصل غیرزراعی در فاصله 20 متری از رودخانه است. درحالیکه این فاصله در فصل زراعی به طور قابلتوجهی کمتر از 20 متری از رودخانه قرار میگیرد. همچنین ارزیابی غلظت TDS آب زیرزمینی در دو فصل نشان داد که غلظت TDS در فصل زراعی کاهش بیشتری نسبت به فصل غیرزراعی دارد که این میتواند به دلیل افزایش بهرهبرداری از آبخوان و سرعت بالاتر حرکت آب زیرزمینی در فصل زراعی باشد. سپس، برای تعیین ناحیه اختلاط پارامتر NO<sub>3</sub> از مدلهای MODFLOW و RT3D استفاده شد. در این بخش برای تعیین اثر فعالیتهای میکروبی، مدل در دو حالت اجرا شد. نتایج نشان داد که در حالت بدون اعمال تجزیه زیستی در ناحیه اختلاط، این ناحیه در فاصله 25 متری از رودخانه قرار میگیرد، درحالیکه در حالت اعمال تجزیه زیستی، ناحیه اختلاط در فاصله کمتر از 20 متر قرار میگیرد.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75082_a6d77da3a7763342c2c0499bf0cb72e0.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Evaluation of Mechanical Properties of Fine-Grained Soil Contaminated with Solid Waste Landfill Leachateارزیابی تاثیر شیرابه زائدات شهری بر ویژگیهای مکانیکی خاک ریزدانه116511767508110.22059/ijswr.2020.293941.668427FAاحمدرضاحسن زادهکارشناسی ارشد عمران- ژئوتکنیک، دانشکده فنی مهندسی گرگان، دانشگاه گلستان، گرگان، ایرانعلیبیگلری فدافناستادیار گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی مهندسی گرگان، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران0000-0002-9616-1823سید یاسینموسویاستادیار گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی مهندسی گرگان، دانشگاه گلستان، گرگان، ایرانعلیرضاطبرسااستادیار گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی مهندسی گرگان، دانشگاه گلستان، گرگان، ایرانJournal Article20191212One of the most significant environmental consequences of municipal solid waste is the generation of leachate at landfills. Leachate is a very hazardous liquid leading many difficulties including contamination of surface, groundwater, and soil. The mechanical parameters of the soil can be affected in contact with leachate and its changes depend upon the type of leachate and soil. The reactions between the soil system and the leachate cause changes in landfill soil mechanical properties that may affect the structural stability of the landfill structures. So that, the present study investigate the effects of natural leachate of Aq Qala landfill on silty-clay soil. For this purpose, the natural leachate samples and the untoched soil samples with leachate were collected from the Aq Qala landfill. Unconsolidated no drained (UU) triaxial test was performed on soil specimens containing 0, 5 and 15% leachate at three curing times; 7, 14, 28 days. In order to analyze the obtained results, the stress-strain curve was investigated in terms of leachate amount, curing period and cell pressure as the variables applied to the samples. The results indicate that the contamination of soil by leachate reduces the maximum deviator stress and the friction angle, while it increases the soil adhesion. In addition, the influence of leachate increases by leachate concentration in the soil and curing period.یکی از مهمترین پیامدهای زیستمحیطی مواد زائد شهری، تولید شیرابه ناشی از مواد آلی در محل دفن میباشد. شیرابه مایع بسیار خطرناکی است که باعث آلودگی آبهای سطحی، زیرزمینی و خاکهای اطراف میشود. پارامترهای مکانیکی خاک تحت تأثیر تماس با شیرابه تغییر میکند که این تغییرات به نوع خاک و شیرابه وابسته است. شایان ذکر است که این تغییرات در خاک مراکز دفن، ممکن است که بر پایداری ساختاری سازه مرکز دفن اثرگذار باشد. بنابراین در این پژوهش به بررسی اثر شیرابه طبیعی مرکز دفن زباله آققلا بر خاک ریزدانه سیلتی-رسی محل دفن پرداخته شد. به این منظور شیرابه طبیعی مرکز دفن زباله آققلا و خاک محل مرکز دفن که از قبل تماسی با شیرابه نداشته است، تهیه شد. سپس نمونههای حاوی 0، 5 و 15 درصد شیرابه تهیه شد و در سه زمان عملآوری 7، 14 و 28 روزگی تحت آزمایش سه محوری تحکیمنیافته-زهکشینشده قرار گرفتند. در تحلیل نتایج آزمایشها، به بررسی منحنی تنش-کرنش با در نظر گرفتن میزان درصد شیرابه، زمان قرارگیری در معرض شیرابه و فشار همهجانبه به عنوان متغیرهای اعمالی به نمونهها پرداخته شد. علاوه بر این نتایج مربوط به مقادیر چسبندگی و زاویه اصطکاک مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که افزودن شیرابه موجب کاهش حداکثری تنش محوری اضافی خاک میشود و این روند با افزایش غلظت شیرابه و گذشت زمان در خاک افزایش مییابد. علاوه بر آن بررسی تغییرات مقادیر زاویه اصطکاک و چسبندگی نشان داد که آلوده شدن خاک به شیرابه منجر به کاهش زاویه اصطکاک و افزایش چسبندگی آن میشود.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75081_3d5a233d8caa1d2844c00845de140c79.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Uncertainty Analysis of Actual Evapotranspiration Estimations Using Satellite Data and Climate Databases (Case Study: Karkheh Basin)تحلیل عدم قطعیت برآوردهای ماهوارهای و مبتنی بر پایگاه دادههای اقلیمی تبخیر- تعرق واقعی (مطالعه موردی: حوضه کرخه)117711937477410.22059/ijswr.2020.293401.668413FAابوذرقره خانیدانشجوی دکتری گروه مهندسی آبیاری و آبادانی،دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایراننوذرقهرماندانشیار گروه مهندسی آبیاری و آبادانی-دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی،دانشگاه تهران، کرج، ایران0000-0002-9442-8870پرویزایران نژاددانشیار گروه فیزیک فضا-موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20191207Evapotranspiration is an important component of water balance and a key element in water resources management, especially in arid and semi-arid regions such as Iran. The purpose of this study is to investigate the uncertainty of actual evapotranspiration (ETa) estimates derived from a remote sensing-based model, i.e. Priestley–Taylor Model (PT-JPT), and two global climate datasets namely GLEAM and ERA-Interim in Karkheh basin southwest of Iran during the 2013-2017 period. The three cornered hat (TCH) method was used to analyze the uncertainty for each spatial cell (0.25× 0.25) in the basin. The results of uncertainty analysis showed that ET<sub>ERA-Interim</sub>, ET<sub>GLEAM</sub>, and ET<sub>PT- JPT</sub> data have the lowest relative uncertainty in 38%, 12.6% and 49.4% of cells, respectively. The highest percentage of cells with lowest uncertainty in Seimare, South Karkhe and Gamasiab sub-basins was correspond to ETPT-JPT model (54.4%, 72.3%, and 50%, respectively). In Gharehsoo and Kashkan sub-basins the ETERA-Interim estimations were found as the method with least uncertainty, (55.5% and 53.4%, respectively). The highest number of cells with lowest relative uncertainty belongs to ET<sub>ERA-Interim</sub>. Considering the lowest uncertainty, variation of actual evapotranspiration with elevation in Karkhe basin showed that the two databases and PT-JPT model perform well at 1400 to 1800 m above sea level. ET<sub>PT-JPT</sub> model did a better job in warm dry climates. ET<sub>ERA-Interim</sub> and ET<sub>GLEAM</sub> data estimations were selected as the best methods in semi-humid temperate and hyper-humid-cold climates, respectively. In cells with farm-garden and forest land use, ET<sub>GLEAM</sub> have the lowest uncertainty. Similarly, in rangelands, both ETPT<sub>-JPT</sub> and ET<sub>ERA-Interim</sub> databases, and for drylands, ET<sub>ERA-Interim</sub> data can be recommended. Further feasibility studies in other climates are required for more scrutiny.تبخیر- تعرق مولفهای مهم در بیلان آبی و یک عنصر کلیدی در مدیریت منابع آب به خصوص در مناطق خشک و نیمهخشک مانند ایران است. هدف از این پژوهش، بررسی عدم قطعیت برآوردهای تبخیر- تعرق واقعی (ET<sub>a</sub>) حاصل از یک مدل مبتنی بر سنجش از دور و دو پایگاه دادههای اقلیمی است. برای این منظور مقادیر ET<sub>a</sub> حاصل از مدل پریستلی- تیلور(PT- JPL) و دو پایگاه داده GLEAM و ERA-Interim برای حوضه کرخه در دوره زمانی 2017-2013 تهیه شد. جهت تحلیل عدم قطعیت برای هر یاخته مکانی (با تفکیک 25/0× 25/0) در حوضه از روش کلاه سهگوشه(TCH) استفاده شد. نتایج تحلیل عدم قطعیت نشان داد که دادههای ET<sub>ERA-Interim</sub><sub>، </sub> ET<sub>GLEAM</sub>و ET<sub>PT- JPL</sub> به ترتیب در 38، 13 و 49 درصد یاختهها دارای عدم قطعیت کمتری هستند. بیشترین درصد یاختهها با کمترین عدم قطعیت در زیر حوضههای سیمره، کرخه جنوبی و گاماسیاب مربوط به مدل ET<sub>PT-JPL</sub> به ترتیب 4/54، 3/72 و 50 و در زیر حوضههای قرهسو و کشگان متعلق به پایگاه داده ET<sub>ERA-Interim</sub> به ترتیب 5/55 و 4/53 درصد بود. بررسی تغییرات ارتفاعی ET<sub>a</sub> حوضه کرخه نشان داد که بر مبنای کمترین عدم قطعیت، نتایج دو پایگاه داده و مدل PT- JPL در ارتفاع 1400 تا 1800 متر از سطح دریا عملکرد بهتری دارند. دادههای ET<sub>PT-JPL</sub> در اقلیم خشک گرم و دادههای ET<sub>ERA-Interim</sub>در اقلیم نیمه مرطوب معتدل و دادههای ET<sub>GLEAM</sub> در اقلیم بسیار مرطوب سرد، منتخب میباشند.بر اساس الگوی کاربری اراضی و عدم قطعیت برآوردهای تبخیر- تعرق، در یاختههایی با کاربری کشاورزی- باغ و جنگل دادههای ET<sub>GLEAM</sub> از عدم قطعیت کمتری برخوردار میباشند. در یاختههای با کاربری مراتع، دادههای مدل ET<sub>PT- JPL</sub> و پایگاه ET<sub>ERA-Interim</sub> و در یاختههای با کاربری دیمزار، دادههای ET<sub>ERA-Interim</sub> برگزیده شدند. امکان سنجی کاربست دادههای مورد استفاده، نیازمند بررسیهای بیشتر در سایر اقلیمها است.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74774_173130a774647df8c55385f11f9752ef.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Evaluating the Efficiency of Reanalysis Evapotranspiration for Calibration of Distributed Hydrological Model in Data-Limited Areasبررسی کارایی منابع تبخیر و تعرق بازتحلیلشده برای واسنجی مدل هیدرولوژیکی توزیعی با رویکرد کاربرد در حوضههای فاقد آمار119512107483410.22059/ijswr.2020.294830.668445FAسکینهکوهیگروه مهندسی آب، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران0000-0002-0118-795Xاصغرعزیزیاناستادیار گروه مهندسی آب/ دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین0000-0002-6556-2931لوکابروکاپژوهشگر موسسه تحقیقات ژئو هیدرولوژی IRPI، رم، ایتالیاJournal Article20200101The lack of required datasets over the catchments impose basic problems for applying hydrologic models. By increasing the satellite-based technologies over the past decades, several water balance components have been developed by using remote sensing and data assimilation techniques. This research addresses the efficiency of evapotranspiration values which are obtained from the reanalysis models (GLEAM, W3RA and HBV) for calibration of VIC-3L hydrologic model over the SefidRood basin (SRB). Results showed that using the evapotranspiration dataset, which is estimated by GLEAM, is the best for calibration of VIC-3L (NS=0.56 and CC=0.80) and simulating the streamflow at the outlet of SRB. Also, using the HBV reanalysis model’s results, in both daily and monthly time scales, with the KGE=0.64 leads to the better performance in simulating streamflow when comparing to the base scenario (calibration of VIC-3L model with the observed streamflow data). Finally, results indicated that using W3RA and GLEAM datasets improved the VIC-3L performance in estimation of runoff volume and the maximum relative error restricted to only 4.0 %.محدودیتهای موجود در دسترسی به مقادیر جریان مشاهداتی با کفایت مکانی و زمانی مناسب در سطح حوضههای آبریز سبب ایجاد مشکلاتی در کاربرد مدلهای هیدرولوژیکی برای محققین شده است. از سویی دیگر با توجه به گسترش فناوریهای ماهوارهای در سالهای اخیر، منابع اطلاعاتی ارزشمندی از مولفههای بیلان آب با استفاده از تکنیکهای سنجش از دور و دادهگواری تهیه و در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کارایی مقادیر تبخیر و تعرق به دست آمده از اجرای مدلهای بازتحلیلشده GLEAM، W3RA و HBV در فرآیند واسنجی مدل هیدرولوژیکی VIC-3L در حوضه آبریز سفیدرود به انجام رسیده است. نتایج حاصل حاکی از آن است که در صورت استفاده از منبع بازتحلیلشده GLEAM به منظور واسنجی مدل توزیعی VIC-3L در سناریوی دوم (واسنجی سلول به سلول مدل هیدرولوژیکی)، مقادیر جریان شبیهسازیشده با 59/0NS= و80/0r= از همبستگی مناسبی با مقادیر مشاهداتی برخوردار میباشد. همچنین مقدار شاخص کلینگگوپتا (KGE) درصورت واسنجی مدل بر اساس مقادیر جریان خروجی از حوضه برابر با 64/0میباشد؛ در حالیکه در صورت استفاده از منبع بازتحلیلشده HBV در سناریوی سوم (استفاده از متوسط مقادیر پارامترهای بهینه به دست آمده در سناریوی دوم) مقدار این ضریب معادل 62/0 است. همچنین در گام زمانی ماهانه، کاربرد مقادیر تبخیر و تعرق به دست آمده از مدل بازتحیلشده HBV با دارا بودن شاخص 64/0KGE= از عملکرد بهتری نسبت به سناریوی پایه (واسنجی مدل هیدرولوژیکی با سری زمانی جریان مشاهداتی در خروجی حوضه (59/0KGE=)) برخوردار است. علاوه بر این، استفاده از منابع تبخیر و تعرق به دست آمده از مدلهای بازتحلیلشده W3RA و GLEAM منجر به بهبود عملکرد مدل VIC-3L در تخمین حجم رواناب خروجی از حوضه سفیدرود شده است؛ به طوریکه مقدار متوسط خطا در برآورد حجم رواناب به کمتر از به 0/4 درصد محدود میشود.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74834_9fdc649aa4c95b68f51f5e01cdbfaa02.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Evaluation of Paddy Soil Fertility Using Integrated Fertility Indexبررسی حاصلخیزی اراضی شالیزاری با استفاده از شاخص تلفیقی باروری خاک121112267483710.22059/ijswr.2020.290244.668340FAمریمشکوریکارشناس ارشد آزمایشگاه، مؤسسه تحقیقات برنج کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، رشت، ایران0000-0001-7764-9578شهراممحمود سلطانیاستادیار مؤسسه تحقیقات برنج کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، رشت، ایران0000-0002-1300-9536محمد تقیکربلایی آق ملکیاستادیار مؤسسه تحقیقات برنج کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، آمل، ایرانمحمودشعبانپور شهرستانیدانشیار گروه خاکشناسى، دانشکده کشاورزى، دانشگاه گیلان، رشت،ایران0000-0003-0862-7804علیپورصفرطبالوندانیمؤسسه تحقیقات برنج کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، آمل، ایرانJournal Article20191030The rapid growth in world population and its consequent increasing food demand require a scientific approach to paddy field productivity. To further increase rice production, the best solution is enhancing the rice yields per unit area. There are numerous integrated indices that can clarify the soil conditions and fertility characteristics, in which the integrated fertility index (IFI) is more practical. Therefore, the current study will explore soil fertility status of paddy field using IFI equation, and more broadly to issue suitable solutions for paddy soil management. This study was undertaken at Goldasht research station of the rice research institute of Iran-Amol. One hundred and twenty-eight paddy soil composite samples of plowing layer (depths of 0 to 30 cm) with a constant interval were collected to analyze for some physical and chemical properties based on rice soil requirements. Fuzzy logic theory, Principal component analysis (PCA) and IFI concepts were used for quantitative ranking of qualitative soil characters, weighing of soil properties and integration of studied soil characters, respectively. The results indicated that IFI values varied from 0.03 to 0.20. The studied paddy fields were divided into 4 individual parts through IFI values mapping method. At lower values of IFI (low soil fertility), pH, available P, OC and less broadly total N were lower than their critical levels for proper rice growth and development. Interestingly at higher values of IFI, OC and total N limitation still existed. It can be concluded that organic carbon limitation in all studied plots had negative and unavoidable effects on not only paddy soil fertility status (a vital role for sorption and desorption of soil nutrients), but also soil physical characters (enhancing soil structure, porosity, and water retention). The findings of current study also showed that the integrated fertility indices not only can show the most important limitations for rice production but also can issue the effective solutions to remediate these limitations. Key words: Rice, soil fertility, integrated fertility index, fuzzy logic, geostatisticsافزایش جمعیت و تقاضای مواد غذایی نیازمند نگرش جدی به افزایش بهرهوری زمینهای کشاورزی است. در این ارتباط مناسبترین روش، افزایش عملکرد در واحد سطح میباشد. یکی از روشهای افزایش عملکرد، افزایش حاصلخیزی خاکهای کشاورزی است. شاخصهای تلفیقی زیادی وجود دارند که میتوانند شرایط حاصلخیزی خاک را بهخوبی نشان دهند، از جمله آنها شاخص تلفیقی باروری خاک (IFI)است. مهمترین هدف در این تحقیق ارزیابی وضعیت حاصلخیزی خاک با استفاده از IFI و ارائه راهکارهای مناسب برای مدیریت خاک میباشد. در این راستا 128 نمونه مرکب خاک از مزرعه پژوهشی ایستگاه گلدشت (شهرستان آمل-مازندران) برای اندازهگیری برخی از ویژگیهای مهم فیزیکی و شیمیایی موثر بر کیفیت خاک تهیه گردید. سپس از منطق فازی برای رتبهبندی کیفی ویژگیهای خاک، از تجزیه به مولفه اصلی برای وزندهی این ویژگیها و در نهایت با استفاده از مفهوم شاخص تلفیقی باروری، تلفیق ویژگیهای مورد بررسی، انجام شد. نتایج نشان میدهد که مقدار شاخص تلفیقی باروری در این اراضی از 03/0 تا 20/0 در نوسان است. با استفاده از نقشههای شاخص تلفیقی، باروری مزرعه مورد نظر به چهار گروه تقسیم گردید. در مقادیر پایین شاخص تلفیقی باروری (کیفیت حاصلخیزی پایین) pH، فسفر قابل استفاده، کربنآلی و به دنبال آن نیتروژن کل کمتر از حدود بحرانی آنها برای رشد برنج است و در مقادیر بالای شاخص تلفیقی باروری، محدودیت کربنآلی و نیتروژن کل وجود دارد. کمبود کربن آلی در کل کرتهای مورد بررسی میتواند بر حاصلخیزی خاک (نقش حیاتی در نگهداری و آزادسازی عناصر غذایی) و خصوصیات فیزیکی خاک (بهبود ساختمان خاک، تخلخل، نگهداری آب) ثاثیر انکارناپذیر دارد. یافتههای ما نشان میدهد که استفاده از شاخصهای تلفیقی خاک، علاوه بر نشان دادن محدودیتهای موثر بر کشت محصول زراعی میتواند با ترکیب تمام خصوصیتهای موثر بر رشدگیاه، نمای بهتری از مدیریت تغذیه در اراضی شالیزاری ارائه کند.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74837_3773dcd1a36f53d519c7504f5060f301.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Using Soil Properties to Estimate the Irrigated Wheat Yield in Agricultural Lands of Nazarabad Region in Alborz Provinceاستفاده از ویژگیهای خاک برای برآورد عملکرد گندم آبی در کشتزارهای نظرآباد استان البرز122712377508610.22059/ijswr.2020.292897.668404FAرسولمیرخانیدانشجوی دکتری، گروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران0000-0003-0119-9771علی رضاواعظیاستاد، گروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانحامدرضاییاستادیار، موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایرانJournal Article20191223The yield of Wheat is influenced by various factors including climate, land management practices and soil properties. It is important to investigate the relations between soil physical and chemical properties and the yield of wheat. In this study, the physical and chemical properties of the soil top layer (0-30 cm) and the yield of Wheat were determined in 34 wheat fields of Nazarabad region in Alborz province, during wheat crop year of 2018. Principal Component Analysis (PCA) was used to select the effective parameters on wheat yield and multivariate linear regression was applied to analyze the relationship between wheat yield and soil properties. Finally four regression equations were presented. Principal Component Analysis (PCA), stepwise linear regression, the highest correlation method and all the measured properties were used respectively to prepare four equations to estimate the Wheat yield. The evaluation of each equation was performed by Geometric Mean Error Ratio (GMER), Geometric Standard Deviation of the Error Ratio (GSDER), Normalized Root Mean Squared Error (NRMSE), and determination coefficient (R<sup>2</sup>). The results showed that wheat yield varies from 2750 to 10500 kg/ha in the region and the proposed equation using clay, P<sub>ava</sub>, Cu, porosity, calcium carbonate equivalent and pH with GMER, GSDER, NRMSE and R<sup>2</sup> values of 0.99, 1.19, 0.17, and 0.64 respectively, is the most appropriate equation for determining of wheat yield. Therefore, in regions with climatic conditions and soil physical and chemical properties similar to the study area, the yield of wheat can be estimated with an acceptable level, based on the proposed equation.عملکرد گندم تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله اقلیم، شیوههای مدیریت زمین و ویژگیهای خاک است. بررسی روابط بین عملکرد گندم و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک مهم است. در این مطالعه، ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک سطحی (30-0 سانتیمتر) و عملکرد محصول گندم در 34 مزرعهی کشت گندم در اراضی زراعی شهرستان نظرآباد استان البرز در سال زراعی 1397 تعیین شد. تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA) جهت انتخاب دادههای مؤثر بر عملکرد گندم و رگرسیون چندمتغیره خطی برای تحلیل روابط بین عملکرد گندم و ویژگیهای خاک مورد استفاده قرار گرفت و چهار معادله رگرسیونی استخراج شد. در معادله اول، از روش تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCA)، در معادله دوم، از روش رگرسیون خطی به صورت گام به گام، در معادله سوم، از روش بالاترین همبستگی و در معادله چهارم، از تمام ویژگیهای اندازهگیری شده استفاده شد. ارزیابی معادلهها با استفاده از آمارههای میانگین هندسی نسبت خطا (GMER)، انحراف استاندارد هندسی نسبت خطا (GSDER)، جذر میانگین مربعات باقیمانده نرمال شده (NRMSE) و ضریب تبیین (R<sup>2</sup>) انجام شد. نتایج نشان داد که عملکرد گندم در منطقه از 2750 تا 10500 کیلوگرم در هکتار متغیر است و معادله ارائه شده با استفاده از مقادیر رس، فسفر قابلاستفاده، مس، تخلخل، کربنات کلسیم معادل و واکنش خاک به ترتیب با مقادیر GMER، GSDER، NRMSE و R<sup>2</sup> برابر 99/0، 19/1، 17/0 و 64/0، مناسبترین معادله برای تعیین عملکرد گندم در منطقه تشخیص داده شد. لذا در مناطقی با شرایط اقلیمی و ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک مشابه منطقه مورد مطالعه میتوان بر اساس معادله پیشنهادی عملکرد گندم را در حد قابل قبول برآورد کرد.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75086_bd3690d259b47e678d77513687c431d0.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Investigation of Water Stress Status of Olive Trees Using Crop Water Stress Indexبررسی وضعیت تنش آبی درختان زیتون با استفاده از شاخص تنش آبی گیاه123912537508010.22059/ijswr.2020.290735.668350FAعظیمهعسگریدانشجوی دکتری/ دانشگاه شهید چمران اهوازعبدالرحیمهوشمند*دانشیار گروه ابیاری و زهکشی، دانشکده مهندسی علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-5722-5054سعیدبرومندنسباستاد گروه آبیاری و زهکشی، دانشکده مهندسی علوم آب، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران0000-0002-4066-6240شهرهزیوداراستادیار گروه علوم باغبانی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانJournal Article20191031The aim of this study was to assess the crop water stress index (CWSI), derived from leaf temperature using infrared thermometer measurements, to investigate the water stress status and irrigation timing of olive trees. Fpr this purpose a regression function was determined between crop water stress index and relative water content of leaf (RWC) and soil water content (SWC). The experimental treatments involved two olive cultivars (Koroneiki and T<sub>2</sub>) and four water regimes (irrigation of 100, 85, 70 and 55% of crop water requirement). The results showed that the non-water stressed baseline is varied throughout the study period as well as during the day. The daily variations of non-water stressed baseline were mainly due to variations in the intercept of the non-water stressed baseline that can be explained by variations in zenith solar angle. After investigating the relationship between vapor pressure deficit (VPD) and the difference between crop and air temperature (), the equation of Tc-Ta = -0.45 VPD+1.06, r<sup>2</sup> = 0.99 was determined for the non-water stressed baseline of the olive trees at 12:30 pm. The effect of irrigation regime on water stress index of Kroneiki and olive trees was not significant in none of the measurements during the study period. However, crop water stress index was significantly correlated with relative water content (Kroneiki: r<sup>2</sup>=0.67**, : r<sup>2</sup>=0.88**) and soil water content (Kroneiki: r<sup>2</sup>=0.74**, : r<sup>2</sup>=0.78**). Therefore, the crop water stress index is a good indicator of the water stress status of the Koroneiki and T<sub>2</sub> olive trees.هدف از این مطالعه ارزیابی قابلیت شاخص تنش آبی گیاه (Crop Water Stress Index, CWSI) حاصل از اندازهگیری دمای پوشش گیاهی درختان زیتون با استفاده از دماسنج مادون قرمز، در بررسی وضعیت تنش آبی و برنامهریزی آبیاری درخت زیتون بود. برای این منظور رابطه همبستگی میان شاخص تنش آبی گیاه و شاخصهای محتوای نسبی آب برگ (Relative Water Content, RWC) و رطوبت خاک (Soil Water Content, SWC) تعیین شد. تیمارهای آزمایشی شامل دو رقم زیتون (کرونیکی و T<sub>2</sub>) و چهار رژیم آبیاری (آبیاری برای تأمین 100، 85، 70 و 55 درصد از نیاز آبی گیاه) بود. نتایج نشان داد که رابطهی خط مبنای بدون تنش در طول دورهی پژوهش و همچنین در طول روز متغیر بود. تغییرات روزانه خط مبنای بدون تنش درختان زیتون عمدتاً بهدلیل تغییر در عرض از مبدأ خط مبنای بدون تنش بود که بوسیلهی تغییرات زاویهی رأس خورشید قابل توصیف است. پس از بررسی ارتباط میان کمبود فشار بخار آب در اتمسفر (Vapor Pressure Deficit, VPD) و اختلاف دمای پوشش گیاهی و دمای هوا ()، رابطهی برای خط مبنای بدون تنش درختان زیتون در ساعت 12:30 بعد از ظهر تعیین شد. اثر رژیم آبیاری بر شاخص تنش آبی گیاه درختان زیتون کرونیکی و T<sub>2</sub> در هیچ یک از اندازهگیریهای انجام شده در طول دوره پژوهش، معنیدار نبود؛ بااینحال، شاخص تنش آبی گیاه با شاخصهای محتوای نسبی آب برگ (کرونیکی:<sup>**</sup>67/0r<sup>2</sup>= و :<sup> **</sup>88/0r<sup>2</sup>=) و درصد جرمی رطوبت خاک (کرونیکی:<sup>**</sup>74/0r<sup>2</sup>= و :<sup> **</sup>78/0r<sup>2</sup>=) همبستگی معنیدار داشت. بنابراین، شاخص تنش آبی گیاه، شاخص مناسبی از وضعیت تنش آبی درختان زیتون کرونیکی و T<sub>2</sub> است.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75080_f6b94d770d3007251b992f4375b18a97.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Studying the Effects of Biocrusts on Soil Water Dynamic and Evaporationبررسی تأثیر پوستههای زیستی بر تبخیر و پویایی آب در محیط خاک125512647508510.22059/ijswr.2020.292760.668400FAجلیلکاکهدانشجوی دکتری گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانمنوچهرگرجیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.محمّدحسینمحمّدیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.0000-0003-0596-7539حسیناسدیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.فرهادخرمالیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، گرگان، ایران.محمدسهرابیگروه بیوتکنولوژی، سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران، تهران، ایران.Journal Article20200115Biocrusts affect several soil hydrological properties such as soil water dynamic and evaporation. The aim of this study was to explore the effects of biocrusts on soil water dynamic and evaporation as a function of time. Soil sampling carried out from saline soil mass and biocrusts (undisturbed along with 5 cm underneath soil) from Qara Qir rangeland. To conduct experiment in a controlled condition, four plastic columns (20 cm d × 50 cm h) were prepared and filled up to 48 cm and 6 columns up to 43 cm with uniform saline soil mass collected separately from bare soils of study area, then a layer of intact BSCs (with 5 cm thickness) was put on the top of soil columns. Daily evaporation rates were measured with electronic balance weightings during 142 days. soil water content was determined three times in days of 17, 50 and 103 after experiment onset in any columns, at depths of 10 (D1), 20 (D2), 30 (D3) and 40 (D4) cm. The results showed that BSCs prevent water evaporation from soil surface, particularly at high evaporation demand (up to 77 days). The effect of BSCs on the evaporation rate at low atmosphere demand (77 to 142 days) was insignificant. Soil water content followed evaporation trend. According to these findings, it can be concluded that the BSCs as soil surface coverage is a key factor for reducing evaporation and conserving water in the soil.پوستههای زیستی ویژگیهای هیدرولوژیکی خاک از جمله تبخیر و پویایی آب در محیط خاک را تحت تأثیر قرار میدهند. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر پوستههای زیستی خاک بر تبخیر و پویایی آب در محیط خاک بهعنوان تابعی از زمان است. بدین منظور از مرتع قرهقیر استان گلستان اقدام به نمونهبرداری توده خاک شور و پوستههای زیستی (دستنخورده به همراه پنج سانتیمتر خاک زیرین آن) شد. در شش ستون (با ارتفاع 50 و قطر 20 سانتیمتر) تا ارتفاع 43 سانتیمتری خاک ریخته شد و سپس لایه پوسته زیستی همراه با پنج سانتیمتر خاک زیرین آن بر روی آنها قرار داده شد. در چهار ستون بدون پوسته تا ارتفاع 48 سانتیمتر خاک ریخته شد. میزان تبخیر برای هر ستون با ترازو در طی 142 روز اندازهگیری شد. همچنین میزان آب خاک در سه زمان 17، 50 و 103 روز پس از شروع آزمایش از چهار عمق 10 (D1)، 20 (D2)، 30 (D3) و 40 (D4) سانتیمتری هر ستون اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که پوستههای زیستی موجب کاهش تبخیر از سطح خاک به ویژه در زمان با نیاز تبخیری بالاتر (تا روز 77) نسبت به ستونهای بدون پوشش پوسته زیستی شدند. اما در طی دوره با نیاز تبخیری کم (روز 77 الی 142) تأثیر پوستههای زیستی بر تبخیر معنیدار نیست. مقدار آب خاک نیز مطابق روند تغییر تبخیر بود. بر اساس این نتایج میتوان نتیجه گرفت که پوستههای زیستی خاک با ایجاد پوشش در سطح خاک تأثیر مهمی بر فرآیند تبخیر و حفظ آب در داخل خاک دارند.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75085_95e8b6e851eac7846c194b03082bda04.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Investigating the Uncertainty of Data-Based Models in Forecasting Monthly Flow of the Hablehroud Riverبررسی عدمقطعیت مدلهای دادهمبنا در پیشبینی دبی ماهانه حبلهرود126512807508410.22059/ijswr.2020.286920.668288FAجابرصالح پورگروه مهندسی آب، دانشکده علوم کشاورزی، دانشگاه گیلان، رشت، ایرانافشیناشرف زادهگروه مهندسی آب، دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه گیلان، رشت، ایران0000-0002-9417-6431سید علیموسویمربی- گروه مهندسی آب - دانشگاه گیلانJournal Article20190810Accurate and reliable forecasts of river flow are required for proper management of watershed systems. In recent years, data-driven models and especially artificial intelligent based models have been successfully used in various areas related to water resources. However, uncertainty analysis of these models has been less appreciated in prior studies. In the present study, the output uncertainty of five data-driven models including modular, PCA (Principle Component Analysis), TLRN (Time-Lagged Recurrent Network), ANFIS (Adaptive-Network-based Fuzzy Inference System) and SVM (Support Vector Machine) type models in forecasting river flow has been investigated using 95PPU, p-factor and d-factor quantities. Using the observed meteorological and flow data during 1998-2012 in Hablehroud Basin, different structures of the proposed models were trained and tested. The final values of p-factor and d-factor for each model type were obtained. The results showed that SVM with a <em>p</em>-factor of 82% produces the most reliable forecasts in the present study.مدیریت مناسب حوضههای آبریز نیازمند در اختیار داشتن پیشبینیهای دقیق و قابل اطمینان از دبی رودخانههاست. در سالیان اخیر، مدلهای دادهمبنا و بهویژه مدلهای مبتنی بر هوش مصنوعی، در زمینههای مختلفِ مرتبط با منابع آب با موفقیت مورد استفاده قرار گرفتهاند. با این وجود، تحلیل عدمقطعیت این مدلها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعه حاضر، عدمقطعیت خروجی پنج مدل مبتنی بر هوش مصنوعی شامل مدلهایی از نوع ماژولار، PCA، TLRN، ANFIS و SVM در پیشبینی دبی ماهانه حبلهرود، با استفاده از کمیتهای 95PPU، p-factor و d-factor مورد بررسی قرار گرفته است. با استفاده از دادههای ثبتشده از متغیرهای هواشناسی و دبی طی سالهای 2012-1998 در حوضه آبریز حبلهرود در شرق استان تهران، ساختارهای متفاوتی از مدلها مورد آموزش و آزمون قرار گرفتند. مقادیر نهاییِ p-factor و d-factor برای هر کدام از پنج مدلِ مورد بررسی محاسبه شد. نتایج نشان داد SVM با p-factor نهاییِ معادل با 82 درصد در مرحله آزمون، قابلاعتمادترین مدل برای پیشبینی دبی ماهانه در حوضه مورد بررسی است.https://ijswr.ut.ac.ir/article_75084_694b4f64c8b2c49c2f2cebfe66f2a777.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722The Efficiency of Water Infiltration Models in Different Land Uses of the Tahamchai Catchmentکارآیی مدلهای نفوذ آب به خاک در کاربریهای مختلف زمین در حوزه آبخیز تهمچای128112917495410.22059/ijswr.2020.293712.668424FAعلی رضاواعظی1. استاد، گروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانیاسینصالحی2. دانشجوی دکتری، گروه خاکشناسی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانJournal Article20191215Accurate prediction of water infiltration rate is very important for programming the soil and water conservation practices in catchments .In this study, the efficiency of infiltration rate models was investigated in three land uses consist of dry-farming, irrigated farming and pasture lands in Tahamchai catchment (20 locations with three replications) in north west of Zanjan province, Iran. The efficiency of models was assessed using the measured data based on the determination coefficient (R2), root mean squared error (RMSE) and Nash-Sutcliffe Efficiency (NSE). Results indicated that there is obvious variation in water infiltration rate in different land uses, so that the highest value was in dry-farming lands (16.6 cm h-1) and the lowest value was in pastures (5.4 cm h-1). Among the proposed models, the Kostiakove’s equation showed the highest R2 (0.99), the lowest error (RMSE= 0.01 cm h-1) and the highest NSE (0.99) in pasture. Philip’s equation appeared to be more efficient in the rainfed-farming and irrigated farming lands with R2=0.99, RMSE ranging from 0.14 to 0.22 and NSE=0.99. Although, the Green-Ampt’s equation was fitted relatively well to the measured data (R2= 0.94), its error index (RMSE= 2.32 cm h-1) was relatively high, indicating the least efficiency among the models. The GA model showed higher estimation error for higher infiltration rate values which occur mostly at initial times of water infiltration process. Therefore, regarding the higher correlations of the Kostiakove’s and Philip’s equations with the measured data, these two models are recommended for predicting water infiltration rate in different land uses of Tahamchai catchment.پیشبینی دقیق شدت نفوذ آب به خاک برای برنامهریزی حفاظت آب و خاک در حوزههای آبخیز اهمیت زیادی دارد. در این مطالعه کارآیی مدلهای نفوذ در کاربریهای کشت دیم، کشت آبی و مرتع (20 مکان در سه تکرار) در حوزه آبخیز تهم چای واقع در شمال غربی استان زنجان، ایران، بررسی شد. کارایی مدلهای نفوذ بر اساس دادههای اندازهگیری شده با استفاده از آمارههای ضریب تعیین (R<sup>2</sup>)، ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) و ضریب کارایی نش-ساتکلیف (NSE) ارزیابی شد. بر اساس نتایج، تغییرات آشکاری از نظر شدت نفوذ آب در کاربریهای مختلف زمین وجود دارد و بیشترین مقدار در کاربری دیم (6/16سانتیمتر بر ساعت) و کمترین آن در کاربری مرتع (4/5 سانتیمتر بر ساعت) است. از بین مدلهای مورد بررسی، مدل کوستیاکوف بیشترین ضریب تعیین (99/0=<sup>2</sup>R) و کمترین مقدار خطا ( cm h<sup>-1</sup>05/0RMSE=) و بیشترین ضریب کارایی (99/0NSE=) را در کاربری مرتع نشان داد. در کاربری کشت دیم و کشت آبی مدل فلیپ با ضریب تعیین 99/0 و با میانگین مربعات خطایی از 14/0 تا 22/0 و همچنین ضریب کارایی نش-ساتکلیف 99/0 نسبت به دیگر مدلها کارایی بیشتری را داشت. با وجود آن که مدل گرین-امپت برازش نسبتاً خوبی به دیگر مدلها به دادههای اندازهگیری شده داشت (94/0=R<sup>2</sup>) اما شاخص خطای آن نسبتاً زیاد ( cm h<sup>1 </sup>32/2RMSE=) بود که نشان از کمترین کارآیی این مدل در بین مدلها است. خطای این مدل در مقادیر زیادتر شدت نفوذ که اغلب در لحظات اولیه فرآیند نفوذ رخ میدهد، بیشتر بود. بنابراین با توجه به همبستگی بالای مدلهای کوستیاکوف و فیلیپ با دادههای اندازهگیری شده در حوزه آبخیز تهمچای، این دو مدل برای پیشبینی شدت نفوذ در کاربریهای مختلف زمین پیشنهاد میشود.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74954_3f419e843ba58cdcbf955ce29d4b89c5.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Numerical Investigation of the Relative Submergence Effects on the Logarithmic Velocity Profiles in a Straight Channel with Gravel Bedبررسی عددی اثر استغراق نسبی بر پارامترهای معادله لگاریتمی سرعت در یک کانال مستقیم با بستر شنی129313047494110.22059/ijswr.2020.292618.668396FAحسامفتحعلیفارغ التحصیل کارشناسی ارشد، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایرانمیثمفاضلیدانشکده مهندسی عمران، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهرانسید حسینمهاجریاستادیار، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه خوارزمی، تهران،ایرانفوادکیلانه ئیاستادیار، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایرانJournal Article20191116The study of turbulent flow field passing over the rough beds is still one of the important and controversial issues after a few years. In the past, most researchers have focused on flow with a high and medium relative submergence (the ratio of water depth to aggregate size), but only a few studies have been done on the low relative submergence flows. In this study, the gravel bed open-channel flow in a straight channel has been numerically modeled and studied using the Flow-3D package. The numerical model has been calibrated and verified using available data in the literature. During simulation, six different relative submergences were analyzed and the coefficients of Von Karman, integral constant and zero displacement planes determined. Results showed that in flat-bed conditions, the Von Karman coefficient is 0.41, but in the case of rough bed and relatively low submergence conditions, this value changes with relative submergence. These changes ranged from 0.29 to 0.43. It was also observed that with increasing depth, the Von Karman coefficient initially decreased and increased consecutively. Also, the zero displacement plane has no coherent relationship with relative submergence at all and it cannot be commented definitively. At the end, a new experimental formulation for the Von-Karman coefficient has been presented as a two-function equation with relative submergence boundary. پس از گذشت سالها همچنان بررسی میدان جریان آشفته در بسترهای زبر یکی از مسائل مهم و قابلبحث است. در گذشته پژوهشگران عمدتاً بر جریان بستر زبر با استغراق نسبی زیاد و متوسط (نسبت عمق جریان به زبری معادل بستر) پرداختهاند، ولیکن در ارتباط با استغراق نسبی کم، پژوهشهای زیادی صورت نگرفته است. در این پژوهش، به بررسی و مطالعه جریان بستر شنی در شرایط استغراق نسبی کم بهصورت عددی و در نرمافزار فلوتریدی پرداخته شده است. به این منظور، ابتدا مدل عددی ساخته شده به کمک اطلاعات آزمایشگاهی موجود، مورد صحتسنجی و کالیبراسیون قرار گرفت. در طی مدلسازیها، شش استغراق نسبی متفاوت مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و پارامترهای معادله لگاریتمی سرعت شامل ضریب وان کارمن، ثابت انتگرالی و صفحهی جابجایی صفر تعیین گردید. نتایج نشان داد که در شرایط بستر صاف ضریب وان کارمن برابر 41/0 درنظر گرفته میشود، ولیکن در شرایطی که بستر زبر بوده و شرایط استغراق نسبی کم حاکم است، این مقدار تغییر کرده و با تغییر استغراق نسبی نیز تغییر پیدا میکند. محدوده این تغییرات بین 29/0 تا 43/0 میباشد. در ادامه مشاهده شد که با افزایش عمق ابتدا ضریب وان کارمن کاهش و در ادامه افزایش پیدا کرده است. همچنین صفحهی جابجایی صفر به هیچ وجه رابطهی منسجم و مشخصی در ارتباط با استغراق نسبی نداشته و نمیتوان به قطعیت در رابطه با آن اظهار نظر نمود. در پایان به کمک نتایج بهدستآمده از مدلسازی عددی حاضر و مطالعات پیشین برای استغراق نسبی و ضریب وان کارمن، یک تابع دو ضابطهای ارائه شده است.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74941_46b80b6e1ef7e244140234ffb785d953.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Evaluation of Iron Content in Calcareous Soil Treated With Bacteria Producing Siderophore under Drought Stressارزیابی میزان آهن در خاک آهکی تیمارشده با باکتریهای مولد سیدروفور تحت تنش خشکی130513157477710.22059/ijswr.2020.292989.668406FAاحمدعلیپوربابائیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران0000-0002-5273-2161فرزانهشعیبیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهرانحسینعلیعلیخانیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهران0000-0002-8740-6059سمیهامامیگروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، دانشگاه تهرانJournal Article20191126Despite the abundance of iron in the earth's crust and soil, this nutrient is not usually available for plants in calcareous soil with high pH. In the present study four superior isolates with alternative physiological traits (No. 3, 8, 20 and 23) isolated from 10 soil samples for producing siderophore and their contribution in solubilizing insoluble iron-containing compounds in calcareous soil were evaluated. Results showed that in spite of higher halo diameter to colony diameter of isolate No. 23 in CAS agar medium (3.46mm) at soil incubation test, DTPA-extractable iron using isolates No. 3 and 20 was greater than the ones in isolate No. 23 as 10.7 and 14.67 percent, respectively. Greatest amount of DTPA-extractable iron in the soil sample was obtained during 40-days incubation. Molecular test showed that isolate 20 was 99 percent similar to the strain <em>Bacillus Sporothernodurans</em>. Biochemical tests also revealed that isolate 8 probably belong to <em>Entrobacteriaceae</em> family and isolates 3 and 23 belong to <em>Pseudomonas</em> Genus.با وجود فراوانی آهن در پوسته زمین و خاک، معمولاً این عنصر جزء عناصر غذایی محدود برای گیاهان به خصوص در خاکهای آهکی با pH بالا به شمار میآید. در این پژوهش چهار جدایه توانمند با صفات فیزیولوژیک متفاوت (تحت شمارههای 3، 8، 20 و 23) از نظر تولید سیدروفور از 10 نمونه خاک جداسازی شده و نقش آنها در انحلال ترکیبات آهندار غیر محلول در خاک آهکی بررسی شد. نتایج نشان داد که علیرغم بیشتر بودن قطر هاله به کلنی جدایه 23 در محیط CAS Agar (6/43 میلیمتر)، در آزمون گلخانهای، آهن قابل استخراج با DTPA توسط جدایههای 3 و 20 به ترتیب 7/10 و 67/14 درصد بیشتر از جدایه 23 است. بیشترین میزان آهن قابل استخراج با DTPA از هر دو نمونه خاک در دورهی انکوباسیون 40 روزه به دست آمد. آزمایشهای مولکولی نشان داد که جدایه 20 به میزان 99 درصد مشابه سویه <em>Bacillus sporothermodurans</em>میباشد. همچنین بر اساس آزمایشهای بیوشیمیایی مشخص شد که جدایه 8 احتمالا متعلق به خانواده <em>انتروباکتریاسه</em> و جدایههای 3 و 23 متعلق به جنس <em>سودوموناس</em> هستند.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74777_a30bfd41a5ab91e0ebbba71be33eb1ee.pdfدانشگاه تهرانتحقیقات آب و خاک ایران2008-479X51520200722Validation of SMAP Satellite-Based Soil Moisture in Different Land Uses of Simineh-Zarrineh (Bokan) Basinاعتبارسنجی دادههای رطوبت خاک سطحی ماهواره SMAP در کاربریهای مختلف در حوضه سیمینه-زرینه (بوکان)131713297477310.22059/ijswr.2020.291430.668371FAخالدحاجی ملکیدانشجوی دکتری، گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانعلیرضاواعظیاستاد، گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانفریدونسرمدیاناستاد، گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایرانویدکراواستاد، آزمایشگاه سنجش از دور و هیدرولوژی، وزارت کشاورزی امریکا، مریلند، ایالات متحده امریکالوکابروکامدیر تحقیقات، موسسه تحقیقات هیدرولوژی، مرکز ملی مطالعات ایتالیا، پروجیا، ایتالیاJournal Article20191130Soil moisture is a key variable in determinant terrestrial systems for water and energy exchanges between the earth's surface and the atmosphere. In this study, the soil moisture data of SMAP satellite at different times and land uses were validated through four indices of correlation coefficient, root mean square error, unbiased root mean square error, and mean difference in 2017. For this purpose, Simineh-Zarineh basin located in the south and southeast of Urmia Lake, which is the largest sub-basin of the Urmia Lake basin, was investigated. The total study area is about 1762500 hectares. The spatial and temporal resolution of the SMAP satellite is 9 square kilometers and three days. Therefore, 287 ground points on a grid were selected for sampling in the study area. The results showed that the SMAP satellite data with ground observation data on December 3 and April 3 had a maximum RMSD value of 0.25 to 0.35 cm<sup>3</sup> cm<sup>-3</sup>. The results revealed that the soil moisture data of SMAP satellite with RMSD values between 0.18 to 0.33 cm<sup>3</sup> cm<sup>-3 </sup>and ubRMSE between 0.17 to 0.33 cm<sup>3</sup> cm<sup>-3</sup> show better performances correspond to ground data. The highest correlations and the lowest RMSD value were observed in July 3<sup>rd</sup> and September 13<sup>th</sup>, respectively. The lowest RMSD and the highest correlation for dryland was observed on April 3<sup>rd</sup>. In July 3<sup>rd</sup> the highest correlation was observed in all land uses, and among them the highest correlation was observed in dryland.رطوبت خاک به عنوان یک متغیر کلیدی در سیستمهای زمینی عاملی تعیینکننده در تبادلات آب و انرژی بین سطح زمین و اتمسفر است. در این تحقیق اعتبارسنجی دادههای رطوبت خاک ماهواره SMAP در زمانها و کاربریهای مختلف با چهار شاخص ضریب همبستگی، ریشه میانگین مربعات خطا، ریشه میانگین مربعات خطا نااریب و میانگین اختلاف در سال 2017 بررسی شد. به این منظور، حوضه سیمینه-زرینه به عنوان بزرگترین زیر حوضه آبریز دریاچه ارومیه واقع در جنوب و جنوب شرقی دریاچه ارومیه مورد بررسی قرار گرفت. مساحت کل منطقه مطالعاتی حدود 1762500 هکتار بود. با علم به قدرت تفکیکهای مکانی و زمانی دادههای ماهواره SMAP به ترتیب 9 کیلومتر مربع و سه روزه از منطقه مطالعاتی، 287 نقطه برداشت زمینی بر اساس یک شبکه منظم صورت گرفت. نتایج نشان داد که دادههای ماهوارهSMAP با دادههای مشاهدهای زمینی در زمانهای 3 دسامبر و 3 آوریل دارای حداکثر مقدار RMSD بین 25/0 تا cm<sup>3</sup>.cm<sup>-3</sup> 35/0 بود. نتایج آشکار ساخت که دادههای رطوبت خاک ماهواره SMAP با مقدار RMSD بین 18/0 تا cm<sup>3</sup>.cm<sup>-3</sup> 33/0 و ubRMSE بین 17/0 تا cm<sup>3</sup>.cm<sup>-3</sup> 33/0 کارایی بهتری را در تطابق با دادههای زمینی نشان میدهند. در بین بازهزمانی مورد مطالعه، 3 جولای بیشترین همبستگی و 13 سپتامبرکمترین مقدار RMSD را داشتند. در 3 آوریل که پوشش گیاهی به مرور در حال رشد است، کمترین میزان RMSD و بیشترین مقدار همبستگی مربوط به کاربری کشاورزی دیم بود. در 3 جولای بیشترین همبستگی در تمام کاربریها قابل مشاهده بوده و در بین آنها کاربری دیمزار دارای بیشترین همبستگی بود.https://ijswr.ut.ac.ir/article_74773_80eae85083a3d6ff05fa0a250cf76203.pdf