دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
بررسی آزمایشگاهی و عددی استهلاک انرژی در سرریزهای کلید پیانویی با شیب پایین دست پلکانی و بافل
2431
2442
FA
سیدمهدی
نقیب زاده
1. گروه علوم و مهندسی آب، پردیس علوم و تحقیقات خوزستان، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
2. گروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
mh_naghibzadeh@yahoo.com
محمد
حیدرنژاد
0000-0002-7306-3614
گروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
mo_he3197@yahoo.com
علیرضا
مسجدی
گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه آزاد اسلامی اهواز، ایران.
drmasjedi.2007@yahoo.com
امین
بردبار
گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه آزاد اسلامی اهواز، ایران.
asefmn@yahoo.com
10.22059/ijswr.2020.295541.668467
سرریزهای کلیدپیانویی جدیدترین نوع سرریزهای غیرخطی هستند که نسبت به سرریزهای لبه تیز خطی طول تاج بیشتری را در همان عرض بهدست میدهند و از اینرو ظرفیت تخلیه را بالاتر میبرند. استفاده از موانع در کلید خروجی سرریزهای کلیدپیانویی با هدف افزایش میزان استهلاک انرژی در آنها روشی است که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. در پژوهش حاضر برای انجام آزمایشها از دو مدل پلکانی و بافل (ارتفاع پلکانها 30 میلیمتر و ابعاد بافل 30×30 میلیمتر) استفاده شد و شبیهسازی سه بعدی توسط نرمافزار Flow3D انجام گردید. همچنین آزمایشها در محدوده دبی 50-10 لیتر بر ثانیه اجرا شدند. طبق نتایج با افزایش دبی میزان استهلاک انرژی کاهش مییابد. میزان استهلاک انرژی در موانع بافل به میزان 8/75 درصد بیشتر از میزان استهلاک انرژی در موانع پلکانی و 15/21 درصد بیشتر از میزان استهلاک انرژی در حالت بدون مانع است.
افت انرژی,استهلاک انرژی,سرریز کلیدپیانویی,ضریب دبی,مدل عددی Flow3D
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77302.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77302_6b63194ffa5aa0427f57b0cd81cf07ad.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
اثر شرایط رطوبتی خاک بر برخی صفات کمی و خوشخوراکی کاکتوس علوفهای (Opuntia ficus indica L.) در منطقه دشت ذهاب
2443
2453
FA
سعید
شرفی
استادیار گروه علوم و مهندسی محیط زیست دانشگاه اراک/ اراک/ایران
s-sharafi@araku.ac.ir
محمد جواد
نحوی نیا
0000-0002-5833-7744
استادیار گروه علوم و مهندسی آب، دانشگاه اراک، ایران
javad.nahvinia@gmail.com
احسان
محمدی
0000-0002-1702-7635
گروه مهندسی آب، دانشکده آب و خاک دانشگاه زابل، زابل، ایران
mohammadi0508@gmail.com
10.22059/ijswr.2020.287949.668304
گیاهان علوفهای از مهمترین گیاهان زراعی زیر کشت در جهان بهشمار میآیند، زیرا این گیاهان علوفه میلیونها دام را در جهان تأمین مینمایند که این دامها نیز به نوبه خود غذای میلیونها انسان هستند. بهمنظور ارزیابی تأثیر سطوح تنش خشکی بر برخی صفات زراعی و خوشخوراکی کاکتوس علوفهای، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دشت ذهاب در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی شامل؛ چهار تیمار تامین آب به میزان 56، 24، 15 درصد وزن خشک گیاه و شرایط دیم با سه تکرار در دو سال 1396 و 1397 اجرا شد. نتایج نشان داد که اثر تنش خشکی در هر دو سال آزمایش بر میزان کاهش طول و عرض پد در تیمار تنش متوسط (بهترتیب 34/23 و 28/18 میلیمتر) در مقایسه با تیمار آبیاری نرمال (بهترتیب 17/23 و 18/20 میلیمتر) از نظر آماری معنیداری نشد. بیشترین علوفهتر در تیمار بدون تنش در هر دو سال آزمایش حاصل شد (بهترتیب 46/65 و 88/64 تن در هکتار) و این در حالی بود که در تیمار تنش متوسط نیز 04/60 تن علوفهتر در هکتار تولید شده بود. بیشترین وزن علوفهخشک نیز در تیمار بدون تنش در سال اول آزمایش حاصل شد، که با تیمار تنش متوسط اختلاف معنیداری نداشت. نسبت غلظت عناصر در پدهای جوان به پدهای یکساله و دوساله برای عناصر فسفر 4/23 و 43/33 درصد، برای پتاسیم 14/0 و 48/21 درصد، برای کلسیم 47/2 و 55/21 درصد و برای سدیم 01/66 درصد بود. نتایج نشان داد که کمآبیاری باعث افزایش تجمع عناصر و خوشخوراکی علوفه شد.بیاری باعث آبی همچنین، علوفه خشک و علوفه تر همبستگی مثبت و معنیداری با طول و عرض پد، و میزان خوشخوراکی نشان دادند. بنابراین، میتوان با اعمال تنش خشکی متوسط، به علوفه مشابه با تیمار آبیاری نرمال دست یافت. کاکتوس علوفهای با داشتن کارایی بالا در تبدیل آب به ماده خشک، علوفه قابل توجهی را تولید کرده و به احیای پوششهای گیاهی سازگار با شرایط کمآبی کمک زیادی میکند.
پد جدید,تنش خشکی,تولید علوفه,مواد مغذی,نیازآبی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77229.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77229_c8ef8df7a8ee1fadb73be9e86f8cceed.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
تأثیر لجن فاضلاب و بیوچارهای حاصل از آن بر قابلیت استفاده و ویژگیهای آزادشدن مس در یک خاک آهکی آلوده
2455
2468
FA
مرتضی
شیرمحمدی
گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
morteza.s@stu.sku.ac.ir
علیرضا
حسین پور
0000-0002-4175-8059
گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
alirezahosseinpur1347@gmail.com
حمیدرضا
متقیان
0000-0002-9015-4614
گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
motaghian.h@yahoo.com
10.22059/ijswr.2020.293568.668418
هدف این پژوهش بررسی تأثیر سطوح مختلف لجن فاضلاب و همچنین بیوچار آن بر قابلیت استفاده و سینتیک آزادشدن مس در یک خاک آهکی آلوده به مس بود. برای این منظور لجن فاضلاب و بیوچار حاصل از آن در دو دمای تولید بیوچار شامل 400 و 600 درجه سلسیوس در سه سطح صفر، 5/0 و 1 درصد وزنی/وزنی به یک خاک آهکی آلوده به مس افزوده و به مدت 5 ماه خوابانده شدند. نمونههای خاک به روش عصارهگیری متوالی و با استفاده از عصارهگیر دی تی پی آ (DTPA-TEA) در دورههای زمانی 1 تا 504 ساعت عصارهگیری شدند. نتایج نشان داد که تیمار لجن فاضلاب در هر دو سطح باعث افزایش معنیدار (05/0p <) آزاد شدن مس نسبت به خاک شاهد شد، درحالیکه مقدار مس آزادشده در تیمارهای بیوچار 400 و همچنین بیوچار 600 در هر دو سطح به طوری معنیداری (05/0p <) نسبت به خاک شاهد کمتر بود. مقدار مس آزادشده در خاک تیمار شده با 1 درصد بیوچار 600 نسبت به خاک شاهد 2/54 درصد کاهش یافت. مقایسه ضرایب سرعت معادلات سینتیکی نشان داد که بیشترین و کمترین سرعت آزاد شدن مس بهترتیب در تیمارهای 1 درصد لجن فاضلاب و 1 درصد بیوچار 600 بود. بطور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که تبدیل لجن فاضلاب در یک دمای گرماکافت بهینه (در این مطالعه دمای 600 درجه سلسیوس) به بیوچار، علاوه بر اینکه راهکار مناسبی برای مدیریت لجن فاضلاب است، میتواند در تثبیت مس و اصلاح خاکهای آلوده به مس نیز مفید باشد.
عصارهگیر دی تی پی ا,سینتیک آزاد شدن,بیوچار,دمای گرماکافت
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77227.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77227_493961d42a6785c3ffb4d16d55fd5203.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
ارزیابی فلزات سنگین در رسوبات تالاب هورالعظیم با محاسبه شاخصهای آلودگی
2469
2481
FA
هاجر
عبیات
گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایران.
ha.abyat@gmail.com
محمد رضا
انصاری
0000-0003-1261-7457
گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایران.
ansari386@yahoo.com
نفیسه
رنگ زن
گروه علوم خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ملاثانی، ایران.
nafas023@yahoo.com
احمد
عبیات
گروه مهندسی نفت، واحد امیدیه، دانشگاه آزاد اسلامی، امیدیه، ایران.
ahmadabyat@gmail.com
10.22059/ijswr.2020.298194.668505
فلزات سنگین در سالیان اخیر به دلیل ثبات و پایداریشان درخاک و همچنین ایجاد آلودگی<sup></sup>های زیستمحیطی، شدیداً مورد توجه قرار گرفته<sup></sup>اند. در رسوبات بخش قابل توجهی از فلزات سمی، جذب رس<sup></sup>ها شده و برای مدت زیادی در سطح باقیمانده و یا در اثر باد، همراه رس به هوا برخاسته و بر شدت آلودگی هوا نیز می<sup></sup>افزایند. بخشی از تالاب هورالعظیم تحت تأثیر خشکسالیهای پی در پی به کانون ریزگرد تبدیل شده است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی آلودگی رسوبات تالاب هورالعظیم به فلزات سنگین صورت گرفت. به این منظور، تعداد 65 نمونه از عمق 15-0 سانتی<sup></sup>متری رسوبات تالاب هورالعظیم برداشت و با استفاده از دستگاه جذب اتمی غلظت عناصر اندازه<sup></sup>گیری گردید. جهت مطالعه سطح آلودگی رسوبات، شاخص ژئوشیمیایی مولر، فاکتور غنی<sup></sup>شدگی، ضریب آلودگی و شاخص بارآلودگی محاسبه شدند. نتایج نشان داد که بر اساس شاخص ژئوشیمیایی مولر عناصر کادمیم، نیکل و کروم در محدوده غیرآلوده تا آلودگی متوسط و عناصر سرب، مس، روی، آهن و منگنز در محدوده غیرآلوده قرار دارند. همچنین بر اساس فاکتور غنیشدگی عنصر کادمیم دارای غنیشدگی شدید، نیکل و کروم غنیشدگی متوسط و عناصر سرب، مس، روی، آهن و منگنز غنیشدگی اندک داشتند. ضرایب آلودگی نیز برای سرب، مس، روی، آهن و منگنز کم، برای نیکل و کروم متوسط و برای کادمیم در سطح خیلی زیاد بدست آمد. شاخص بار آلودگی، همهی نقاط مورد مطالعهرا غیرآلوده نشان داد. لذا بر اساس شاخصهای محاسبه شده عناصر کادمیم و سپس نیکل و کروم تا حدی بالاتر از حد مجاز بوده که علت آن را میتوان ورود از مسیر پساب کارخانجات، تأسیسات نفتی و همچنین کودهای شیمیایی دانست.
کانون ریزگرد,تالاب هورالعظیم,فلزات سنگین,شاخصهای آلودگی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77341.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77341_1202c75b3dded1f9a8bac5d570c6941b.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
مقایسه مدلهای رگرسیون بردار پشتیبان، برنامهریزی بیان ژن و آیهکرس در پیشبینی تغییرات رواناب تحت تاثیر تغییر اقلیم (مطالعه موردی: سد جامیشان)
2483
2499
FA
بنفشه
رحیمی
دانشجوی ارشد گروه علوم و مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
banafshe.rahimy@gmail.com
مریم
حافظ پرست مودت
0000-0002-9910-4533
استادیار گروه علوم و مهندسی آب،دانشکده کشاورزی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
maryam.hafezparast@gmail.com
10.22059/ijswr.2020.303779.668640
امروزه اثرات تغییر اقلیم و گرمایش جهانی به دلیل افزایش گازهای گلخانهای در جهان به اثبات رسیدهاست. وقوع این شرایط، فرآیندهای هیدرولوژیکی مانند بارش و جریان رودخانهها را که یکی از منابع اصلی تامین کننده آب حوضه است، تحت تاثیر قرار میدهد. در این تحقیق مقادیر ماهانه بارش، دما و دبی سد جامیشان در سالهای ۲۰۱۷-۱۹۸۸ بهعنوان دوره پایه در نظر گرفته شدهاست. به دلیل اینکه خروجی مدلهای اقلیمی دقت و تفکیک مکانی و زمانی مورد نظر را ندارد، لذا لازم است که خروجی مدلهای CMIP5 برای منطقه مورد نظر ریزمقیاس شود. در این پژوهش با استفاده از روش عامل تغییر، دادههای دو مدل FLO_ESM و CNRM_CM5 تحت سناریو RCP8.5 ریزمقیاس شده و پارامترهای ماهانه دما و بارش سد جامیشان برای دورهی ۲۰۵۰-۲۰۲۱ تولید گردید. برای ارزیابی تاثیر تغییر اقلیم بر تغییرات رواناب منطقه مورد نظر به بررسی و مقایسهی مدلهای رگرسیون بردار پشتیبان، برنامهریزی بیان ژن و آیهکرس با استفاده از زبان برنامه نویسی پایتونپرداختهشد. نتایج مدلهای اقلیمی افزایش دمای بین ۱/۰ تا ۴/۱ درجه سلسیوس را بهترتیب برای دو مدل FLO_ESM و CNRM_CM5 نشان میدهد. همچنین نتایج بارش شبیهسازی شده نشان میدهد که میانگین درازمدت ماهانه تحت سناریو RCP8.5 در دوره آتی بهترتیب ۱/۱ و ۸/۵ درصد نسبت به دوره پایه کاهش داشتهاست. به طور کلی بررسی نتایج حاصل از پیشبینی دبی در هر سه مدل رگرسیون بردار پشتیبان، برنامهریزی بیان ژن و آیهکرس حاکی از کاهش رواناب است که بیشترین کاهش رواناب مربوط به SVM در مدل FLO_ESM با ۹/۲۸ درصد و کمترین کاهش رواناب مربوط به GEP در مدل CNRM_CM5 با ۱/۱۴ درصد میباشد و در این پژوهش مدلهای آیهکرس و بیان ژن نسبت به روش رگرسیون بردار پشتیبان از دقت مطلوبتری برخوردار هستند.
"تغییر اقلیم","بارش-رواناب","ماشین بردار پشتیبان","برنامهریزی بیان ژن"," آیهکرس"
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77691.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77691_d044d3c9e580ade71f50eb2a70f7798c.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
تعیین نیاز آبی تالاب انزلی بر اساس شاخصهای اکولوژیکی-گردشگری در چارچوب IWRM
2501
2517
FA
هادی
مدبری
گروه علوم و مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
modaberi8@gmail.com
علیرضا
شکوهی لنگرودی
0000-0001-8310-8866
استاد، گروه مهندسی آب، دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)، قزوین، ایران
shokoohi@eng.ikiu.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.303554.668633
تالابها بهعنوان مهمترین اکوسیستمهای آبی علاوه بر دارا بودن ارزشهای متعدد زیستبومی، خدمات بسیاری را در اختیار جوامع محلی قرار دادهاند. تعیین مقدار آب مورد نیاز جهت حفظ همزمان ارزشهای زیستمحیطی و اقتصادی-اجتماعی ذینفعان تالاب، با توجه به نقش کلیدی آب در کارکردهای وابسته به اکوسیستمهای آبی ضروری میباشد. بهطور معمول در محاسبه نیاز آبی اکوسیستمهای تالابی، مسائل اقتصادی-اجتماعی کمتر درنظر گرفته میشود ولی در رویکردهای جامع درچارچوب IWRM در کنار مباحث هیدرولوژیکی و اکولوژیکی، موضوعات اقتصادی-اجتماعی که با معیشت جوامع انسانی مرتبط هستند نیز درنظر گرفته میشود. در پژوهش حاضر تالاب بینالمللی انزلی بهعنوان مطالعه موردی انتخاب شد و مقدار عمق و حجم مورد نیاز تالاب جهت مقاصد گردشگری با استفاده از یک روش ترکیبی که از روشهای هیدرولوژیکی، اکولوژیکی و اقتصادی-اجتماعی استفاده مینماید، تعیین گردید. در این روش، در ابتدا تمامی خدماتی که تالاب برای ذینفعان محلی فراهم میکند با انجام مصاحبه حضوری، مشاهده و مرور منابع شناسائی گردید و نشان داده شد که در مباحث اقتصادی-اجتماعی، گردشگری )قایقرانی( یکی از مهمترین فاکتورها در تعیین نیاز آبی تالاب میباشد. در مرحله بعد، شناسائی محلهای استقرار تعاونیها و اسکلههای قایقرانی انجام شد و با انتخاب شاخصهای اکولوژیکی-گردشگری، مسیرهای بهینه جهت حرکت قایقهای موتوری به سمت این مکانها شناسایی گردید. با تخمین عمق آب مورد نیاز جهت حرکت قایقها، حجم آب لازم برای نیاز آبی گردشگری در تالاب انزلی برابر با 130 میلیون مترمکعب برآورد گردید که 50 میلیون مترمکعب بیشتر از حجم کنونی تالاب و به همین اندازه کمتر از حداقل نیاز اکولوژیکی تالاب میباشد.
نیاز آبی گردشگری,شاخص اکوتوریسم,لاله تالابی,پرندگان مهاجر آبزی,تالاب انزلی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77226.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77226_0eafc31adb2e3254355d715b3406cd2a.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
بررسی توابع تولید در تخمین عملکرد ذرت دانهای با استفاده از ضرایب واکنش عملکرد بومی در ایران
2519
2529
FA
آرش
تافته
0000-0002-1291-506X
استادیار، بخش آبیاری و فیزیک خاک، موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج، ایران
arash_tafteh@yahoo.com
محمد مهدی
نخجوانی مقدم
0000-0001-8024-9540
استادیار پژوهش، مؤسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرج،
mehdin55@yahoo.com
اصلان
اگدرنژاد
0000-0000-0000-0000
استادیار، گروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
a_eigder@ymail.com
سالومه
سپهری
0000-0002-2976-8430
عضو هیئت علمی بخش آبیاری و زهکشی مؤسسه تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی
sepehri_saloome@yahoo.com
10.22059/ijswr.2020.304385.668646
با توجه به منابع محدود آب و مشکل توزیع آب در شبکههای آبیاری و زهکشی و عدم انطباق نیاز آبیاری گیاه با دورههای آبیاری موجود یک تنش آبی به گیاهان بهطور سیستماتیک وارد میشود. ازاینرو در این مطالعه دو تابع تولید Raes (2004) و Tafteh <em>et al</em> (2013) با استفاده از ضرایب حساست گیاه پیشنهادشده توسط Tafteh <em>et al</em> (2014a) برای ذرت مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این منظور عملکرد دانه دو رقم ذرت دانهای 500 و 302 در دو سال کشت با تیمارهای آبیاری 100، 75 و 50 درصد نیاز آبی برداشت و با استفاده از دو تابع تولید مطرحشده ارزیابی شد. نتایج نشان داد تابع تولیدTafteh در تعیین عملکرد دو رقم 500 و 320 بهطور متوسط با مقدار ریشه مربعات میانگین خطا حدود 562 کیلوگرم در هکتار، ریشه مربعات میانگین خطای نرمال حدود 8 درصد و میانگین انحراف خطا حدود 168 کیلوگرم در هکتار بسیار خوب عمل کرده است. همچنین شاخص توافق حدود 95/0 و شاخص کارای مدل حدود 83/0 به دست آمد. این نتایج آماری نشان داد که توابع مطرحشده کارایی بالای در تعیین عملکرد هر دو رقم دارند. بررسی تفکیکشده این دو رقم نیز نشان داد که رقم 302 دارای عملکرد کمتر و در شرایط کمآبی ضرایب حساسیت آن به گیاه بهویژه در دوره میانی رشد بیشتر از رقم 500 میباشد. لذا رقم 500 نسبت به رقم 302 عملکرد بالاتری دارد و در شرایط کمآبی ضرایب حساسیت آن کمتر بوده و مقاومت بیشتری در تنش آبی از خود نشان میدهد. ضرایب حساسیت رقم 302 در دورههای اولیه، میانی و انتهایی رشد بهترتیب برابر با 5/0 ، 4/1 و 8/0 تعیین گردید که با مقادیر پیشنهادی متفاوت است. لذا لازم است ارقام پیشنهادی در شرایط کمآبی با استفاده از توابع تولید مورد ارزیابی قرارگیرند.
تابع تولید,تنش آبی,ضریب حساسیت گیاه,ذرت دانهای
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77310.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77310_16d685c3e14a623af1685b9521dc255f.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
تحلیل آزمایشگاهی رفتار شیب شکن های مایل گابیونی در مقایسه با حوضچههای آرامش استاندارد (USBR)
2531
2541
FA
رسول
دانشفراز
0000-0003-1012-8342
استاد گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه مراغه
daneshfaraz@yahoo.com
مهدی
ماجدی اصل
0000-0002-9998-8017
استادیار، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه مراغه، مراغه، ایران
mehdi.majedi@gmail.com
محمد
باقرزاده
0000-0002-5837-3331
دانشجوی کارشناسی ارشد عمران آب و سازه های هیدرولیکی، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه مراغه، مراغه، ایران
bagherzadeh.mbz96@gmail.com
10.22059/ijswr.2020.303078.668625
کنترل مقادیر انرژی نسبی باقیمانده، عمق نسبی و عدد فرود پاییندست، جزو مسائل مهمی هستند که طراحان سازههای شیبشکن مایل با آن مواجه هستند. در این تحقیق 60 آزمایش متفاوت شامل سه زاویه و دو ارتفاع شیبشکن با جریان زیر بحرانی در بالادست با هدف بررسی تاثیر بکارگیری سازه گابیونی در سازه شیبشکن مایل در مقایسه با استفاده از حوضچه آرامش در پایین دست این سازه انجام شد. نتایج نشان داد برای تمامی مدلهای تحقیق حاضر، افزایش عمق بحرانی نسبی سبب افزایش مقادیر انرژی نسبی باقیمانده و عمق نسبی پاییندست میگردد. مقادیر انرژی نسبی باقیمانده و عمق نسبی پاییندست، هنگام بکارگیری سازه گابیونی در ساختمان شیبشکن مایل و ایجاد شیبشکن مایل گابیونی با کاهشی چشمگیر همراه بود. شیبشکن مایل گابیونی به ترتیب باعث کاهش 30، 33، 30 و 36 درصدی انرژی نسبی باقیمانده پاییندست در مقایسه با حوضچه آرامش نوع یک، دو، سه و چهار گردید. استفاده از شیبشکن مایل گابیونی در مقایسه با حوضچههای آرامش استاندارد نوع یک، دو، سه و چهار به ترتیب باعث کاهش 37، 40، 37 و 43 درصدی مقادیر متوسط عمق نسبی پاییندست شد و عدد فرود از بازه 49/4 الی 35/8 به بازه 28/1 الی 64/2 کاهش یافت. همچنین روابطی جهت تخمین انرژی نسبی باقیمانده و عمق نسبی پاییندست شیبشکن مایل گابیونی ارائه شد.
انرژی نسبی باقیمانده,سازه گابیونی,حوضچه آرامش,سازههای الحاقی,عمق بحرانی نسبی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77185.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77185_221a60381fb154e3605008a39fd35dec.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
برآورد ماهوارهای بخار آب قابل بارش (PWV) در جو ایران و تحلیل همبستگی مکانی آن با فراسنجهای آب و هواشناختی
2543
2557
FA
کوهزاد
رئیس پور
گروه جغرافیا، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه زنجان، زنجان، ایران.
raispour@znu.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.303404.668630
بخار آب قابل بارش یکی از کمیتهای مهمِ هواشناسی، فیزیک جو، هیدرولوژی و تغییرات اقلیمی است که برآورد آن در پیشبینی مقدار بارش، وقوع سیلاب و سایر پارامترهای هیدرولوژیکی مفید میباشد. امروزه از تصاویر ماهوارهای بهطور گستردهای برای برآورد بخار آب قابل بارش و تحلیل همبستگی آن با سایر فراسنجهای آب و هواشناختی استفاده میشود. هدف از پژوهش حاضر برآورد مقدار بخار آب قابل بارش و بررسی رابطهی آن با شش متغیر اقلیمی از قبیل دما، فشار، رطوبت نسبی، درصد ابرناکی، بارش و سرعت باد در گسترهی جغرافیایی ایران با استفاده از دادههای ماهواره مبنا میباشد. دادههای مورد استفاده با گامهای زمانی ماهانه و مکانی° 1°×1 در گسترهی اقلیمی جو ایران برای دورهی دادهبرداری 2019 – 2003 انتخاب گردید. برای بررسی رابطهی بین بخار آب قابل بارش با متغیرهای اقلیمی، از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. دادههای رقومی استخراج شده پس از کنترل کیفی و پیشپردازش، توسط نرمافزارهای تخصصی از قبیلENVI، ArcGIS و Grads برای ساخت لایههای رستری بر اساس مرز جغرافیایی کشور ایران بهکار گرفتهشد. بر اساس نتایج، میانگین آب قابل بارش در جو ایران mm 7/12 است که در مقایسه با میانگین جهانی (mm 6/21)، کم بودن مقدار آب قابل بارش در جو ایران را نشان می دهد. از سویی دیگر مقدار آب قابل بارش در جو ایران از توزیع زمانی و مکانی همگنی برخوردار نیست. بهطوری که بیشترین مقدار آن در ناحیهی ساحلی جنوب و شمال و کمترین مقدار آن بر فراز سلسله جبال زاگرس، بخشهایی از شمال شرق و شرق ایران و در اولویت بعدی در نواحی بیابانی ایران مرکزی متمرکز است. میانگین همبستگی آماری (پیرسون) بین pwv با دما (R= %86)، با فشار (R= - %89)، با رطوبت نسبی (R= - %88)، با ابرناکی (R= - %32)، با بارش (R= - %64) و سرعت باد (R= %67) بودهاست.
برآورد ماهوارهای,آب قابل بارش,سنجنده AIRS,همبستگی پیرسون,اتمسفر ایران
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77238.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77238_47644f334c38ac542e2378030e57c1a6.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
تأثیر تیمارهای زیستی و عناصر غذایی بر پاسخهای مورفو-فیزیولوژیکی و جذب عناصر در گیاه گوجهفرنگی (Lycopersicon esculentum Mill)
2559
2574
FA
میثم
چراغی
0000-0001-6605-3007
گروه علوم و مهندسی خاک دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی دانشگاه تهران، ایران
my.cheraghi@ut.ac.ir
بابک
متشرع زاده
0000-0002-6363-417X
گروه علوم و مهندسی خاک دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، ایران
moteshare@ut.ac.ir
حسینعلی
علیخانی
0000-0002-8740-6059
گروه علوم و مهندسی خاک دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، ایران
halikhan@ut.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.303408.668631
بهمنظور بررسی تأثیر تیمارهای زیستی و عناصر غذایی بر خصوصیات رشدی و جذب عناصر غذایی در گیاه گوجهفرنگی، آزمایشی در شرایط گلخانه و در قالب طرح کاملاً تصادفی بهصورت فاکتوریل انجام شد. تیمارها شامل: شاهد (F0)، عرف مصرف کود توسط کشاورز (F1)، سطح بهینه عناصر بر اساس آزمون خاک (F2)، کود تجاری محرک رشد ریشه (F3)، سطح بهینه عناصر + مصرف نیتروژن، فسفر، روی و سیلیسیم به میزان دو برابر توصیه (F4) و کودهای زیستی: شاهد (BF0)، PGPR (BF1)، مایکوریز آربسکولار (BF2)، ورمیکمپوست (BF3) و بسته زیستی (BF4) بود. نتایج نشان داد که اثر متقابل تیمارها فقط بر وزن خشک اندام هوایی معنیدار بود. کاربرد F4-BF4 و F2-BF4 وزن خشک اندام هوایی را به ترتیب %122 و %121 نسبت به شاهد (F0-BF0) افزایش داد. کاربرد BF4، مساحت سطح برگ را %55 و کاربرد F4، شاخص کلروفیل برگ (SPAD) را %29 نسبت به شاهد افزایش داد و بهترین تیمارها در افزایش این صفات بودند. در بین تیمارهای زیستی کاربرد BF4 میزان جذب عناصر نیتروژن، فسفر، پتاسیم و سیلیسیم در اندام هوایی را به ترتیب %4/108، %7/224، %6/115 و %3/226 و در بین تیمارهای شیمیایی مصرف F4 جذب این عناصر را به ترتیب %7/58، %9/14، %1/25 و %158 نسبت به شاهد افزایش داد. نتایج این تحقیق نشان داد که در خاکهای با pH نسبتاً بالا، با مصرف سطح بهینه عناصر غذایی و حتی سطوح بالاتر از آن همراه با کود ورمیکمپوست میتوان رشد و جذب عناصر غذایی را در گیاه گوجهفرنگی به طور مؤثری بهبود بخشید.
آزمون خاک,کود شیمیایی,مایکوریز آربسکولار,ورمیکمپوست,PGPR
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77304.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77304_4252bfc1e22a975ca6ef120d7ea763e3.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
بهینهیابی مبتنی بر ریسک سیستم انحراف سیلاب سد کارون 4 تحت عدم قطعیتهای هیدرولیکی و هیدرولوژیکی
2575
2591
FA
یحیی
رحیمی
دانشکده مهندسی عمران، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران، ایران
dr.yahyarahimi@gmail.com
بهرام
ثقفیان
دانشکده مهندسی عمران، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران، ایران
b.saghafian@srbiau.ac.ir
محمدعلی
بنی هاشمی
دانشکده مهندسی عمران، دانشگاه تهران، تهران، ایران
bhashemi@ut.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.301315.668585
بهینهسازی سیستم انحراف سیلاب بر پایه ریسک، چارچوبی است که به طراحان اجازه میدهد که عدم قطعیتهای عامل بر فرایند تصمیمگیری را در نظر گرفته و سطح اعتمادپذیری این سازه هیدرولیکی را تعیین کنند. این مطالعه به منظور کاربرد عدم قطعیتهای هیدرولیکی و هیدرولوژیکی در طراحی احتمالاتی سیستم انحراف سیلاب سد کارون 4 در استان خوزستان واقع در جنوب غربی ایران انجام شده است. تأثیر منابع عدم قطعیت بر مشخصههای سیستم انحراف جریان با استفاده از توسعه یک مدل احتمالاتی چندمتغیره بر پایه توابع مفصل تعیین شده است. برای دستیابی به این هدف، سریهای زمانی دادهها شامل دبی حداکثر لحظهای سالانه و حجم حداکثر سیلاب سالانه برای یک دوره 37 ساله گردآوری شد. دو تابع هدف کمینهسازی ریسک شکست سیستم و کمینهسازی هزینه ساخت به عنوان دو هدف متضاد در ساختار یک مدل شبیهسازی- بهینهسازی با الگوریتم ژنتیک چندهدفه مبتنی بر رتبهبندی نامغلوب تعریف و برای رسیدن به بهترین مقادیر متغیرهای تصمیم اجرا شد. قطر، شیب، پوشش دیواره و ارتفاع ورودی تونلها، ارتفاع فرازبند، و ارتفاع نشیب بند بهعنوان متغیرهای تصمیم در فضای امکانپذیر مسأله جستجو شد. نتایج نشان داد دوره بازگشت 25 سال با توجه به دو عامل هزینه و ریسک روگذری پاسخ بهینه به شمار میرود. برای این دوره بازگشت قطر تونلها 5/10 و 9/9 متر، ارتفاع فرازبند 5/44 متر و ارتفاع نشیب بند 5/12 متر حاصل گردید. همچنین نتایج نشان داد که این مفهوم میتواند با لحاظ نمودن تغییرات اقتصادی، هیدرولوژیکی و هیدرولیکی، برای توسعه ساختار طراحی سیستمهای انحراف سیلاب سودمند باشد.
فرازبند,رتبهبندی نامغلوب,بهینه سازی چندهدفه,تحلیل مبتنی بر ریسک
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77256.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77256_cc037738acd33d23608f860897efffef.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
ارزیابی مدلهای گیاهی AquaCrop و WOFOST در شبیهسازی عملکرد و بهرهوری آب چغندرقند تحت دورهای مختلف آبیاری و تنش کودی
2593
2605
FA
حسن
سیاحی
دانشجوی کارشناسی ارشد آبیاری و زهکشی، گروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
a_eigder@yahoo.com
اصلان
اگدرنژاد
0000-0000-0000-0000
استادیار، گروه علوم و مهندسی آب، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
a_eigder@ymail.com
نیاز علی
ابراهیمی پاک*
0000-0001-7754-2535
دانشیار، بخش آبیاری و فیزیک خاک، موسسه تحقیقات خاک و آب، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی،کرج، ایران
nebrahimipak@yahoo.com
10.22059/ijswr.2020.300418.668568
دور آبیاری و مقدار کود مصرفی از جمله عوامل مهمی هستند که اثر زیادی بر عملکرد چغندرقند دارند. این تحقیق به منظور ارزیابی دو مدل WOFOST و AquaCrop در شبیهسازی عملکرد و بهرهوری آب چغندرقند در ایستگاه تحقیقاتی فیض آباد شهرستان قزوین در سه سال زراعی انجام شد. بدین منظور، مدیریت آبیاری در چهار دور (6، 9، 12 و 15 روز) و سطوح کود بُر در سه سطح (21، 30 و 39 کیلوگرم در هکتار؛ به ترتیب نشان دهنده سطوح کم، متوسط و مناسب) به کار برده شدند. نتایج آماره RMSE به منظور ارزیابی نتایج عملکرد مدل گیاهی WOFOST و AquaCrop نسبت به دادههای واقعی به ترتیب برابر با 29/0 و 07/1 تن در هکتار بود. نتایج آمارهی RMSE برای بهرهوری آب توسط دو مدل WOFOST و AquaCrop به ترتیب برابر با 61/0 و 14/0 کیلوگرم بر مترمکعب بود. خطای شبیهسازی عملکرد توسط مدلهای WOFOST و AquaCrop برای تیمارهای آبیاری به ترتیب بین 50/3-87/2 و 26/2-91/1 تن بر هکتار و برای تیمارهای کودی به ترتیب بین 51/4-34/2 و 94/2-14/1 تن در هکتار متغیر بود. خطای این دو مدل برای شبیهسازی بهرهوری آب برای تیمارهای آبیاری به ترتیب بین 48/0-34/0 و 38/0-16/0 کیلوگرم بر مترمکعب و برای تیمارهای کودی بین 56/0-30/0 و 41/0-15/0 کیلوگرم بر متر مکعب به دست آمد. بنابراین در شرایط تفکیک تیمارهای آبیاری، مدل AquaCrop دقت بهتری نسبت به WOFOST داشت. در حالت کلی دقت مدل WOFOST خوب بود، لیکن براساس نتایج به دست آمده، با احتیاط پیشنهاد میشود از مدل WOFOST برای شبیهسازی چغندرقند در شرایط شبیهسازی تیمارهای آبیاری به همراه کود مصرفی استفاده شود.
تنش کودی,کارایی مصرف آب,مدلسازی گیاهی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77228.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77228_022fccaf63e6cc3b8b20554c42678903.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
تاثیر تغییر اقلیم بر نیاز آبیاری برنج تحت سناریوهای واداشت تابشی(مطالعه موردی:انزلی)
2607
2621
FA
صبا
حسینی تابش
گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران
sabatabesh@yahoo.com
زهرا
آقاشریعتمداری
0000-0002-9555-086X
استادیار/گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران
zagha@ut.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.299363.668547
کشاورزی بهطور مستقیم تحت تاثیر شرایط اقلیمی و تغییرات آن است. بنابراین به منظور سازگاری با آثار منفی تغییر اقلیم بر کشاورزی پایدار، بررسی اثرات تغییر اقلیم برآب مصرفی در این بخش ضروری است. در این مطالعه با استفاده از سه سناریوRCP8.5 RCP4.5 و RCP2.6 از گزارش پنجم IPCC و مدل گردش جوی HadGEM2-ES، دادههای اقلیمی آینده (دمای بیشینه ، دمای کمینه و بارش) تحت شرایط تغییر اقلیم با استفاده از نرمافزار LARS WG طی دو دوره (2039-2020 ) و (2059-2040) بر اساس دوره پایه (2005- 1985) پیشبینی شده است. تبخیرتعرق دوره پایه از روش هارگریوز- سامانی محاسبه و با استفاده از ضریب (G) به تبخیرتعرق به روش فائو -پنمن- مانتیث تبدیل گردید تا دقت محاسبات افزایش یابد. بر این اساس به مقایسه تبخیرتعرق و نیاز آبیاری برنج (کشت غالب و استراتژیک استان گیلان) در آینده و گذشته پرداخته شده است. نتایج نشان داد در دوره (2039-2020) میانگین سالانه دمای بیشینه و کمینه به ترتیب به میزان 2/2 و 1/2 درجه سانتیگراد نسبت بـه دوره پایـه ( 2005- 1985) افزایش می یابد. همچنین در دوره (2059-2040 ) نسبت بـه دوره پایـه (2005- 1985) میانگین سالانه دمای بیشینه و کمینه به ترتیب به میزان 2/3و 8/2 درجه سانتیگراد افزایش می یابد. میانگین ماهانه بارش تحت سه سناریو در دورههای (2039-2020 ) و (2059-2040) به ترتیب 8/11 و 6/13 میلیمتر نسبت به دوره پایه افزایش خواهد یافت. نتایج این پژوهش نشان داد تغییرات نیاز آبیاری خالص برنج طی دورههای (2039-2020) و (2059-2040) نسبت به دورهی پایه به ترتیب 0 تا 31% و 0 تا 45% افزایش خواهد داشت. روند تغییرات تبخیرتعرق مرجع صعودی است و دامنه تغییرات آن طی دو دورهی مذکور به ترتیب (% 6/13 - %4/0) و (% 6/27 - %1/6) میباشد. روش مذکور چشماندازی از اثرات تغییر اقلیم بر آبیاری به کشاورزان ارائه میکند. نتایج این پژوهش ضرورت توجه بیشتر به تاثیرات تغییر اقلیم بر مدیریت و برنامهریزی مطمئن کشاورزی را آشکار میسازد.
نیاز آبی,هارگریوز- سامانی,فائو- پنمن – مانتیث,تغییراقلیم,سناریوهایواداشت تابشی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77506.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77506_05a4dd153ad76d46f0d779af2be20fe4.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
ارزیابی کارایی الگوریتم ژنتیک و روش هیبریدی GA-SA در پیشبینی طوفانهای گردوغبار (مطالعه موردی: استان خوزستان)
2623
2639
FA
محمد
انصاری قوجقار
0000-0003-0485-5551
دانشجوی دکتری مهندسی منابع آب گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشگاه تهران ، کرج، ایران
m.ansari2014m@gmail.com
مسعود
پورغلام آمیجی
0000-0002-8691-000X
گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران.
mpourgholam6@ut.ac.ir
جواد
بذرافشان
0000-0002-6721-8990
گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.
jbazr@ut.ac.ir
شهاب
عراقی نژاد
گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.
araghinejad@ut.ac.ir
عبدالمجید
لیاقت
0000-0002-3224-6529
گروه مهندسی آبیاری و آبادانی، دانشکده مهندسی و فناوری کشاورزی، پردیس کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه تهران، کرج، ایران.
aliaghat@ut.ac.ir
سید محمد
حسینی موغاری
0000-0001-6766-5283
پژوهشگر پسا دکتری، موسسه علوم جغرافیایی و تحقیقات منابع طبیعی، آکادمی علوم چین، پکن، چین.
hosseini_sm@ut.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.303365.668628
افزایش وقوع طوفانهای گردوغبار در چند سال اخیر در جنوب غرب ایران بهویژه در استان خوزستان و به تبع آن کاهش کیفیت هوا در این مناطق، اهمیت پیشبینی و ارتباط این پدیده با نوسانات اقلیمی را دوچندان کرده است. هدف از این پژوهش بررسی کارایی روشهای هیبریدی ژنتیک-تبرید (GA-SA) و الگوریتم ژنتیک (GA) بهمنظور انتخاب متغیرهای ورودی بهینه در پیشبینی فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار (FDSD) است. بدین منظور از دادههای ساعتی گردوغبار و کدهای سازمان هواشناسی و همچنین دادههای اقلیمی شامل دمای حداکثر، دمای حداقل، دمای متوسط، مجموع بارش و سرعت بیشینه باد در مقیاس فصلی با طول دوره آماری ۳۵ ساله (۲۰۱۸-۱۹۸۴) در هفت ایستگاه سینوپتیک استان خوزستان استفاده شد. در ادامه با در دست بودن سری زمانی شاخص FDSD و سایر متغیرهای اقلیمی، اقدام به مقایسه کارایی حالتهای مختلف متغیرهای ورودی، به منظور پیشبینی فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار در فصل آینده شد. نتایج نشان داد که روش هیبریدی ژنتیک-تبرید (GA-SA) در بین تمام حالتهای انتخاب متغیرهای ورودی، بهترین عملکرد را داشت؛ بهطوری که در این حالت معیارهای ارزیابی R، MAE و RMSE بهترتیب از 91/0، 29/0 و 44/0 تا 99/0، 13/0 و 17/0 در ایستگاههای مورد مطالعه متغیر بود. همچنین متوسط فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار در مقیاس فصلی در ایستگاههای مورد مطالعه به ترتیب صعودی از 68/1 تا 10/4 متغیر بود به طوری که با افزایش شاخص FDSD در ایستگاه مورد مطالعه، دقت پیشبینی تمام حالتها افزایش داشت به نحوی که در حالت اول پیشبینی (صرفاً بر اساس شاخص FDSD)، ضریب همبستگی بین مقادیر مشاهداتی فراوانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار و مقادیر محاسباتی آن از 87/0 به 95/0 افزایش یافت. برای حالت دوم (پیشبینی بر اساس فروانی روزهای همراه با طوفان گردوغبار و همه ویژگیهای کمکی یعنی FDSD & AC)، حالت سوم (بر اساس بهینهسازی الگوریتم ژنتیک) و حالت چهارم (بر اساس روش هیبریدی ژنتیک-تبرید) نیز ضریب همبستگی بهترتیب از 93/0 تا 94/0، 91/0 تا 97/0 و 94/0 تا 99/0 در ایستگاههای موردمطالعه متغیر بود. در مجموع با مقایسه حالتهای مورد استفاده، روش هیبریدی ژنتیک-تبرید (GA-SA) بهترین عملکرد و بعد از آن الگوریتم ژنتیک (GA) بهترین نتیجه را ارائه نمود. نتایج این مطالعه میتواند در مدیریت پیامدهای ناشی از طوفان گردوغبار و برنامههای مقابله با بیابانزایی در مناطق تحت مطالعه مفید باشد.
گردوغبار,شاخص FDSD,بیابانزدایی,ژنتیک-تبرید,ANFIS
https://ijswr.ut.ac.ir/article_76550.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_76550_1be869c18bf1a34ad26f8144a013077a.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
تعیین روند تغییر دمای خاک در اقلیمهای مختلف استان کرمانشاه
2641
2650
FA
شهرام
همتی
دانشجوی دکتری، گروه جغرافیا، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
hematigeo@yahoo.com
بهروز
نصیری
استادیار آبوهواشناسی، گروه جغرافیا، دانشکده ادبیات و علوم انسانی،دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
behrouz.nasiri46@gmail.com
مصطفی
کرمپور
استادیار آب و هواشناسی، گروه جغرافیا، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
karampoor.m@lu.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.291490.668374
تعیین روند تغییر دمای خاک، به دلیل ارتباط تنگاتنگ با مدیریت پایدار کشاورزی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این تحقیق، به منظور بررسی روند تغییر دمای خاک سه ایستگاه کنگاور، کرمانشاه و سرپلذهاب که دارای اقلیمهای مختلف هستند، سری دادههای روزانه دمای خاک 25 ساله (1993 تا 2018) این ایستگاهها، از سازمان هواشناسی کشور اخذ شد. با استفاده از میانگینهای روزانه دمای خاک، میانگینهای دوره گرم سال (بهار و تابستان)، دوره سرد سال (پاییز و زمستان) و سالانه بر اساس تقویم شمسی، تنظیم و محاسبه شدند. از دو آزمون من-کندال و تخمینگر شیب سِن، برای تحلیل روند دمای خاک در سطوح اطمینان 95% و 99%، استفاده شد. تحلیل سری دادههای ایستگاه سینوپتیک کنگاور، حاکی از وجود روند افزایشیِ معنیدار در دمای خاک توسط هر دو آزمون بود. در ایستگاه کرمانشاه، علیرغم صعودی بودن مقادیر دمای خاک در همه اعماق موردنظر، معنیداری در روند میانگین سالانه دمای خاک مشاهده نشد. ایستگاه سرپلذهاب نیز هیچگونه روندی را نشان نداد. در ایستگاههای کنگاور و کرمانشاه، روند افزایش دمای قسمتهای سطحی خاک، مقدار بیشتری را نشان داد که به دلیل تأثیرپذیری بیشتر بین دمای سطح خاک و دمای هوا است. متوسط افزایش دمای عمق 5 سانتیمتری خاک برای ایستگاه کرمانشاه 04/0 درجه سلسیوس در سال و ایستگاه کنگاور 1/0 درجه سلسیوس در سال برآورد شدند. افزایش میانگین سالانه دمای خاک ایستگاههای دارای روند افزایشی، عمدتاً ناشی از ذخیرهسازی گرما، در دوره گرم سال تشخیص داده شد.
من-کندال,شیب سن,دوره گرم,دوره سرد,اعماق خاک
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77225.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77225_b7300735ca83757cf87d5291a692b3ae.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
کاربرد مدلهای فصلی سری زمانی در پیشبینی جریان ماهانه ورودی به مخزن سدهای یامچی و سبلان در حوضه آبخیز قرهسو، اردبیل
2651
2663
FA
امین
کانونی
0000-0002-3415-1937
گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
amin.kanooni@uma.ac.ir
سهیلا
اورجی
گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی
soheila.urji@gmail.com
10.22059/ijswr.2020.305309.668658
پیشبینی حجم آب ذخیره شده در سدهای مخزنی در دورههای آتی، نقش مهمی در برنامهریزی و مدیریت بهرهبرداری بهینه از سامانههای منابع آب دارد. در این مطالعه، از روش تحلیل سریهای زمانی برای پیشبینی جریان ماهانه ورودی به سدهای مخزنی یامچی و سبلان در استان اردبیل استفاده شد. دادههای دبی جریان ماهانه اندازهگیری شده در ایستگاههای هیدرومتری واقع در محل ورود آب به سد، طی سالهای 94-1373 به مدت 21 سال تهیه و برای ساخت و آزمون مدل مناسب، به کار برده شد. پس از ایستا نمودن سری دادهها، با توجه به نمودارهای خودهمبسته (ACF) و خودهمبسته جزئی (PACF)، ساختارهای مدل فصلی تشخیص داده شدند و پس از مقایسه آنها با توجه به معیارهای آکائیکه (AIC)، آکائیکه اصلاح شده (AICC) و اطلاعات بیزی (BIC)، مدل مناسب برای هر یک از ایستگاههای هیدرومتری انتخاب شد. با برازش مدل به دادههای مشاهداتی، پارامترهای هر مدل تعیین و کفایت مدلهای منتخب نیز با آزمونهای تشخیصی بررسی گردید. نتایج نشان داد مدل ARIMA(1,0,0)(0,1,1)<sub>12</sub> و ARIMA(1,1,1)(0,1,1)<sub>12</sub> بهترتیب برای دادههای دبی ماهانه ایستگاه یامچی و اربابکندی، دارای کمترین مقدار شاخصهای آماری ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) و میانگین قدرمطلق خطا (MAE) بوده و دارای بیشترین ضریب تعیین است. مقدار این شاخصها در مدل مربوط به ایستگاه هیدرومتری یامچی بهترتیب برابر 04/1، 606/0 و 63/0 و برای ایستگاه هیدرومتری اربابکندی به ترتیب برابر 35/1، 8/0 و 74/0 بهدست آمد. لذا مدلهای منتخب، جریان ماهانه ورودی به مخزن سدهای یامچی و سبلان را با دقت خوبی پیشبینی میکند. همچنین مقایسه نتایج پیشبینی شده با دادههای مشاهداتی نشان داد در پیشبینی مقادیر حد بالای دبی، مدلهای منتخب از دقت بالایی برخوردار نیستند.
بهرهبرداری مخزن,پیشبینی,جریان ورودی ماهانه,سریهای زمانی,مدل فصلی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77303.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77303_48897ad7435c648cebd9e64af9e405b5.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
ارزیابی تناسب اراضی برای زرشک و عناب به روش پارامتریک و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی در حوضه القورات بیرجند
2665
2680
FA
محمدجواد
وحیدی
استادیار مهندسی علوم خاک، گروه زراعت، اصلاح نبات و علوم خاک، دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران.
m.jvdi@birjand.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.305789.668663
برای استفاده بهینه از اراضی کشاورزی، ارزیابی تناسب اراضی ضروری است. در این تحقیق از روشهای پارامتریک (ریشه دوم) و فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در ارزیابی تناسب اراضی منطقه القورات (با وسعت km<sup>2</sup> 2/133 واقع در استان خراسان جنوبی) برای عناب و زرشک استفاده شد. 12 خاکرخ شاهد، از بین 50 خاکرخ اولیه، مطالعه گردید. پرسشنامههایی برای زرشک و عناب تهیه و توسط کشاورزان و کارشناسان تکمیل شد. ابتدا چندین ویژگی فیزیکی و اقتصادی (زیر معیار درآمد) بررسی شدند. با توجه به نتایج پرسشنامهها، برای هر عامل و به تفکیک هر تیپ بهرهوری، بر اساس تأثیر آن در تناسب اراضی، وزن داده شد. در نهایت وزنها و درجههای تناسب مربوط به هر ویژگی در محیط نرمافزار Expert Choice با یکدیگر تلفیق و بر اساس استانداردهای فائو کلاسهای تناسب تعیین شدند. نتایج نشان داد که اقلیم دارای تناسب زیاد (S1) بوده و مهمترین محدودیتهای خاک و زمیننما شیب، آهک و بافت بود. اقلیم بیشترین (3۵۵/0) و شاخص رطوبت کمترین (04۴/0) وزن را داشت. دامنه شاخص اراضی به روش ریشه دوم برای زرشک و عناب بهترتیب: 7/10 تا 6/75 و 2/11 تا 77 و به روش AHP، 4/13 تا 1/77 و 5/14 تا 4/79 بود. اگرچه این اختلاف بسیار ناچیز میباشد، اما به نظر میرسد شرایط منطقه برای کشت عناب نسبت به زرشک، مناسبتر است. ضرایب تبیین محاسبه شده بین تولید مشاهداتی و شاخصهای اراضی برآورد شده در روش ریشه دوم برای زرشک و عناب به ترتیب: 96/0 و 94/0 و در روش AHP، 98/0 و 92/0 بود که مؤید دقت بالای هر دو روش AHP و ریشه دوم است.
اولویت کشت,توسعه پایدار,ریشه دوم,شاخص اراضی
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77351.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77351_c903f9d7356cfe05256cd998cb9d742a.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
پهنهبندی رطوبت نسبی استان سیستان بلوچستان با استفاده از تصاویر سنجنده MODIS
2681
2695
FA
مسیح اله
محمدی
گروه آب و هواشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
masih.1687@gmail.com
بهروز
سبحانی
گروه آب و هواشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
sobhani@uma.ac.ir
10.22059/ijswr.2020.301701.668592
هدف این پژوهش ارائه روشی بر مبنای الگوریتمهای جهانی و تجربی جهت برآورد رطوبت نسبی در استان سیستان و بلوچستان است. بدین منظور از تصاویر ترا مودیس و از محصولات (MOD05, MOD07) مربوط به بازده زمانی 10 ساله (1 ژانویه 2009 تا 31 دسامبر 2018) در شرایط بدون ابر بهعنوان دادههای منتخب استفاده شد. برای اعتبار سنجی لایههای بهدستآمده (دمای نزدیک سطح زمین، فشار سطح زمین، آب قابل بارش TPW و رطوبت نسبی)، دادههای ایستگاه زمینی و رادیوساند مورداستفاده قرار گرفت. مقدار R<sup>2</sup> و REMS لایههای ثبتشده از سنجنده و دادههای زمینی قابل قبول بودند و دادههای سنجده همخوانی مناسبی با اندازهگیریهای ایستگاههای زمینی داشتند. نتایج بهدستآمده حاکی از این هستند که عامل ارتفاع نقش تعیینکنندهای در فرا سنج دما دارد. حداقل مقدار آب قابل بارش، 6 میلیمتر در مناطق خاش، میر جاوه و سراوان در فصل سرد سال و حداکثر آن با 49 میلیمتر در مناطق ساحلی در فصل گرم سال ثبتشده است. میزان متوسط رطوبت نسبی در فصل سرد سال در کل استان در حالت تعادل قرار دارد ولی در فصل گرم سال از حالت تعادل خارج میشود که در سواحل دریای عمان بالای 60 درصد و در مرکز استان (خاش، میر جاوه و زاهدان) کمتر از 10 درصد است.
پهنهبندی,رطوبت نسبی,سیستان و بلوچستان,الگوریتم تجربی,سنجنده MODIS
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77230.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77230_b6d27cb821ee693ec10af2789258a255.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
تاثیر کاربرد غشای ژئوسینتتیک حاوی نانو ذره در حذف الکتروکینتیک فلز مس از خاک
2697
2709
FA
ثمر
بهروزی نیا
0000-0001-6883-1095
گروه آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
s_behrouzinia@yahoo.com
حجت
احمدی
0000-0001-6570-586X
گروه آب، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران
hojjat.a@gmail.com
نادر
عباسی
0000-0002-9483-0878
گروه آبیاری و زهکشی، مرکز تحقیقات فنی و مهندسی کشاورزی، کرج، ایران
nader_iaeri@yahoo.com
اکبر
جوادی
گروه مهندسی ژئوکنیک، دانشکده مهندسی , ریاضیات و علوم طبیعی، دانشگاه اکزتر، اکزتر، انگلستان
a.a.javadi@exeter.ac.uk
10.22059/ijswr.2020.299297.668537
روش الکتروکینتیک، به عنوان یکی از روشهای فیزیکی و شیمیایی پالایش خاکهای آلوده و از جمله روشهای پرکاربرد در تصفیه محیطهای خاکی و لجن به شمار میرود. در این پژوهش، برای بهبود تصفیه به روش الکتروکینتیک، غشایی با استفاده از الیاف ژئوتکستایل و به روش پلیمریزاسیون شیمیایی توسط پلیمر رسانای پیرول و نانو ذره اکسید مس ساخته شد و در تماس مستقیم با ورقههای مسی در داخل میدان الکتریکی قرار گرفت. برای ارزیابی کارایی غشای ساخته شده، مدلی فیزیکی طراحی و ساخته شد و با کائولینیت آلوده شده به فلز مس (با غلظت 200 میلیگرم در کیلوگرم خاک خشک) پر گردید. جهت واجذبی فلزات سنگین، از پتاسیم کلرید 01/0 مولار به عنوان محلولهای آنولیت و کاتولیت استفاده شد. محلول هیدروکلریک اسید 1/0 مولار با نرخ 6/0 میلیلیتر در هر ساعت به مخزن حاوی کاتولیت تزریق شد. نتایج نشان داد، جاگذاری غشای ساخته شده در میدان الکتریکی، سبب تسریع خروج فلز مس تحت تاثیر فرآیند الکترواسمز شد. علیرغم کاهش جریان خروجی از مدل (در آزمایش با غشای ساخته شده)، غلظت مس باقیمانده در جریان خروجی، 6 برابر غلظت مس باقیمانده در آزمایش کنترل بود. افزایش راندمان حذف فلز مس از 5/29 درصد در آزمایش کنترل (در مجاور الکترود کاتد) به 38 درصد در آزمایش با جاگذاری غشای ساخته شده (در مجاور الکترود کاتد)، حاکی از کارایی غشای طراحی شده در تصفیه الکتروکینتیک است. مقدار انباشت فلز مس در مقطع مجاور الکترود آند در آزمایش با غشای ساخته شده به میزان 29 درصد نسبت به آزمایش کنترل کاهش یافت.
پلیمر پیرول,تصفیه,غشای رسانا,ژئوتکستایل
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77326.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77326_f60817bd665e13cf519808b000a17f86.pdf
دانشگاه تهران
تحقیقات آب و خاک ایران
2008-479X
2423-7833
51
10
2020
12
21
بررسی تأثیرنانو اکسید سیلیسیوم پوششداده شده با اسیدهیومیک برعملکرد، ترکیب یونی و تحمل به شوری سیاهدانه(Nigella sativa L.)
2711
2723
FA
حمید
ملاحسینی
مربی پژوهش گروه گلخانه، بخش تحقیقات خاک و آب(دانشکده)، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان سازمان تحقیقات آموزش
molahoseini_h@yahoo.con
محمد
فیضیان
0000-0002-3206-4434
گروه علوم و مهندسی خاک، دانشکده کشاورزی، دانشگاه لرستان، اصفهان، ایران
m_feizian@yahoo.com
ابراهیم
مهدی پور
استادیار گروه شیمی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه لرستان، لرستان، ایران
mehdipour.e@lu.ac.ir
سعید
دوازدهامامی
0000-0003-2722-7494
استادیار پژوهش گروه گیاهان دارویی، بخش تحقیقات منابع طبیعی(دانشکده)، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان سازمان
s.12emami@yahoo.com
10.22059/ijswr.2020.300609.668573
به منظور بررسی تأثیر نانواکسید سیلیسیوم پوشیده با اسید هیومیک (نانوذره پوششدار) برعملکرد، ترکیب یونی و تحمل به شوری گیاه سیاهدانه، این پژوهش در سال زراعی 97-1396 انجام شد. آزمایش در قالب طرح اسپیلیت پلات برپایه بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار در شرایط گلخانه اجرا گردید. تیمار اصلی شوری در 3 سطح شامل 2، 5/3 و 5 دسی زیمنس بر متر با آب آبیاری و تیمارفرعی نانواکسید سیلیسیوم (نانوذره) شامل شاهد (بدون مصرف نانوذره)، نانوذره بدون پوشش (غلظت 5/0 گرم در لیتر) و نانوذره پوششدار )غلظت 5/0 گرم در لیتر( دردو مرحله چند برگی (15 روز پس از کاشت نشاء) و گلدهی (50 روز پس از کاشت نشا) در آب آبیاری اعمال شد. نتایج نشان داد که عملکرد و اجزا آن با افزایش شوری کاهش معنیدار داشتند، ولی تأثیر شوری روی آنها متفاوت بود. کاربرد نانوذره پوششدار باعث افزایش معنیدار صفات وزن دانه، وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه، تعداد کپسول بالغ، تعداد دانه در متر مربع، شاخص برداشت و رطوبت نسبی برگ و کاهش معنیدار نشت یونی نسبت به شاهد شد و تاثیر آن به ترتیب 9/18، 9/8، 7/23، 24، 9/15، 5/10، 7/20 و 1/18 درصد بیشتر از نانوذره بدون پوشش بود. علاوه بر این باعث افزایش جذب عناصر غذایی از جمله نیتروژن، پتاسیم و کلسیم در برگ گردید. لذا با توجه به نتایج آزمایشات، پوشش نانواکسید سیلیسیوم توسط اسیدهیومیک، میتواند تاثیر نانوذره فوق را بر شاخصهای تحمل به شوری و صفات کمی و کیفی سیاهدانه تحت شرایط شوری افزایش دهد.
اسید هیومیک,گیاهان دارویی,نانوذره پوششدار
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77544.html
https://ijswr.ut.ac.ir/article_77544_08620705dd75d17b19baf4152c5c6677.pdf